شهریور
23
1403

عاقبت طمع و گدایی،در عین بی نیاز بودن!

اسماعیل بن احمد می گوید: سر راه امام حسن عسکری (علیه السلام) نشستم، وقتی که از نزدیک عبور می کرد،از فقر خود شکایت کردم و در خواست کمک نمودم!

 گفتم: به خدا یک درهم بیشتر ندارم، صبحانه و شام نیز ندارم!

آن حضرت فرمود: به اسم خدا،سوگند دروغ می خوری… چون تو ۲۰۰ درهم زیر خاک پنهان کرده ای.

سپس به غلامش فرمود: هر چه همراه داری به اسماعیل بده.

غلامش صد دینار به من داد.

سپس امام حسن عسکری به من فرمود: این را بدان که هرگاه احتیاج بسیاری به آن دینارهائی که در زیر خاک نهاده ای پیدا کردی، از آنها محروم خواهی شد.

اسماعیل می گوید: همان گونه که امام حسن فرموده بود، همانطور شد…زیرا ۲۰۰ دینار در زیر خاک پنهان نموده بودم، تا برای آینده ام پس انداز باشد.

اما مدتی گذشت نیاز شدید به آن پیدا نمودم، رفتم تا آن را از زیر خاک بیرون آورم، خاک را رد کردم دیدم پولها نیست.

معلوم شد پسرم اطلاع پیدا کرده و آن پولها را از آنجا برداشته و فرار کرده است..

چیزی از آن پولها به دستم نرسید و طبق فرموده امام حسن علیه السلام در حالت شدید نیاز از آن پولها محروم شدم.

 اصول کافی،باب مایفصل به دعوی المحق و المبطل حدیث ۱۴، ص ۵۰۹ –

شهریور
23
1403

علت طولانی بودن عمر حضرت مهدی (عج)!

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

درازى عمر او وامتحان خلق در زمان غیبت او مانند نوح علیه السلام است که:هفت مرتبه مامور شد که هسته ى خرما بکارد واز میوه ى او بخورد، آنگاه عذاب بر قومش نازل شود وچون درخت مى شد وبه میوه مى رسید باز به تأخیر مى افتاد.

ودر هر مرتبه که به تأخیر مى افتاد جمعى از قوم او از او بر مى گشتند ومى گفتند: اگر نوح پیغمبر بود وعده ى او خلف نمى شد…وچون وعده به پایان رسید خداوند به نوح فرمود:اگر در همان اول عذاب مى فرستادم آنها که در هر مرتبه مرتد شدند باقى مانده بودند..

و آن گاه آن خبث باطن ونفاق قلبى خود را بعد از نجات، با مؤمنین ظاهر مى ساختند وبا ایشان به خصومت و جنگ وریاست برمى خاستند.

وهمچنین مدت غیبت قائم ما به طول انجامد تا حق از غیر حق خالص گردد وایمان از دروغ صاف گردد و شیعیان خالص باقی بمانند…

پیوست: چقدر شبیه این روزهای ما…با هر فتنه،چهره ی جدیدی از خودمون و دیگران رو میشه…

 کمال الدین: ۳۵۵:۲ ب ۳۳ ح ۵۰، غیبت طوسى: ص ۱۷۰ ح ۱۲۹، بشاره الاسلام: ص ۱۷۰ ب ۷.

شهریور
23
1403

نهم ربیع الاول

 رهبر معظم انقلاب وسایرعلما لعن خلفای سنی بصورت آشکار را حرام اعلام کردند،این یعنی به اندازه ما علم در مورد احادیث لعن وعداوت با خلفای سنی ندارند؟

چون تا میگیم نکنید نگید این لعن هارو، یه عده از دوستان انواع واقسام احادیث میارند که لعن واجبه و با سنی برادر نمیشویم و…

خیلی عجیبه که خود را ولایت مدار میخوانیم اما تابع ولایت نیستیم!

خوب گاهی جامعه مصالحی داره که ما قادر به درکش نیستیم..

برای مثال زیارت عاشورا یه حدیث قدسی یعنی مستقیما از طرف خود خداست..داخلش هم خیلی افراد صریح وبا بردن اسم لعن شدند ،

اما چه دلیلی داره خدا بگه «…اولا ثم الثانی والثالث والرابع…»؟

آیا بلد نبوده اسم ببره خدا؟

میترسیده نعوذبالله از کسی؟

پس چرا اسم بقیه رو برده؟

این همون مصالحی هست که ما قادر به فهمیدن و درک آن نیستیم…

چون خود خدا هم نمیخواد بین اتحاد مسلمون های شیعه و سنی،تفرقه بیفته!!

حالااگه واقعا نیت خیره و بعضیها می خواهند ثواب ببرند،تسبیح دست بگیرند و آروم لعن بگند.مگه نمیرسه؟

طبق فرموده آیت الله بهجت اگر لعن کسی باعث ریختن خون شیعه ای در هرکجا بشه، لعن دهنده شریک قتل خواهد بود…

بصیرت داشته باشیم،گول تشیع انگلیسی که وظیفش اختلاف افکنی بین شیعه و سنی هست، رو نخوریم!!

 

شهریور
16
1403

 برای اموات فاتحه کبیره بخوانید!

یکی ازعلمای شیعه به نام (شیخ مهدی فقیهی) جهت استخاره و رفع گرفتاری پیش آیت الله بهجت می رود.

آیت الله بهجت به ایشان می فرمایند: چرا فاتحه کبیره نمی خوانید؟

شیخ فقیهی می پرسند: فاتحه کبیره چیست؟

آیت الله بهجت می فرمایند:

سوره حمد: را یک بار

چهار قل:( توحید-کافرون-ناس- فلق) هرکدام را یکبار

سوره قدر: هفت بار

آیت الکرسی: را سه بار بخوانید.

سپس آیت الله بهجت می فرمایند:

هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند،

هم رفع گرفتاری ازخودش میشود‌ و هم‌ گنجی برای میت.

آقاشیخ مهدی فقیهی می گوید: سر قبر پدر و مادرم اینها را خواندم و برگشتم قم،شب عمه ام خواب پدر و مادرم را می بیند که:خمره ای از طلا و جواهرات درمقابل شان است.

عمه ام از من پرسید چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟!

گفتم: این فاتحه (کبیره) را خواندم. پس مشخص شد روزی که من این فاتحه کبیره را برای پدر و مادرم خوانده ام،رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است.

در ضمن به برکت این فاتحه گشایشی نیز در زندگی خودم مشاهده کردم.

شهریور
11
1403

جواب زیبای امام حسن مجتبی علیه السلام به مرد یهودی!

روزی امام حسن مجتبی علیه السلام پس از شستشو، لباسهای نو و پاکیزه ای پوشید و عطر زد.

از کوچه های مدینه می گذشت، ناگاه با پیرمرد یهودی که فقر او را از پای در آورده وپوست به استخوانش چسبیده، تابش خورشید چهره اش را سوزانده بود،روبه رو شد.

حضرت را در آن جلال و جمال که دید گفت:خواهش می کنم لحظه ای بایست و سخنم را بشنو!

امام علیه السلام ایستاد.

یهودی: یابن رسول الله! انصاف بده!

امام: در چه چیز؟

یهود: جدت رسول خدا می فرماید:

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است!

اکنون می بینم که دنیا برای شما که در ناز و نعمت به سر می بری، بهشت است و برای من که در عذاب و شکنجه زندگی می کنم، جهنم است.

و حال آن که تو مؤمن و من کافر هستم.

امام فرمود:

ای پیرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببینی خداوند در بهشت چه نعمتهایی برای من و برای همه مؤمنان آفریده، می فهمی که دنیا با این همه خوشی و آسایش برای من زندان است.

و نیز اگر ببینی خداوند چه عذاب و شکنجه هایی برای تو و برای تمام کافران مهیّا کرده، تصدیق می کنی که دنیا با این همه فقر و پریشانی برایت بهشت وسیع است.

پس این است معنای سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود:

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

 

 اصول کافی،باب فی ابطال الرویه، حدیث ۱، ص ۹۵، ۹۶- ج ۱.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۴
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031