اسفند
14
1387

حضرت آدم (ع)

پیدایش آدم(ع)

داستان آفرینش آدم(ع) با گفتگوى میان خدا و فرشتگان آغاز مى‏شود …

حضرت آدم (ع)

پیدایش آدم(ع)[۱]

داستان آفرینش آدم(ع) با گفتگوى میان خدا و فرشتگان آغاز مى‏شود. خداى سبحان فرشتگان را آگاه مى‏سازد که وى در زمین جانشینى قرار خواهد داد که آدم و فرزندان اویند و آنان را در زمین توانمند ساخته و صاحب قدرت قرار مى‏دهد، ولى فرشتگان از این خبر شگفت زده شدند [و با خود گفتند:] کسى که جانشین خدا در زمین او خواهد شد، هرگز نمى‏تواند عالمى برپا سازد که از نظر پاکى و رحمت برابر با ملکوت آسمان باشد، چه این‏که خداوند پیش از آدم انسان‏هایى را آفریده بود و آنان در زمین به فساد و تباهى پرداختند. فرشتگان به خداى خود چنین عرضه داشتند: آیا در زمین انسانى را قرار مى‏دهى که با گناه و معصیت در آن، فساد کند و به خونریزى بپردازد، در حالى که ما آن گونه که در شأن توست تو را منزّه دانسته و به شکرانه‏ات تو را مدح و ستایش مى‏کنیم! فرشتگان بدین جهت این سخن را به خداى خویش عرض کردند که خویشتن را برتر از آفریده‏اى مى‏دانستند که قرار بود جانشین قرار گیرد و خود را به جانشینى در زمین سزاوارتر از او مى‏پنداشتند، اما خداى متعال با اسرار غیبى که بر آنان پوشیده بود و حکمتى که خاص آفرینش آدم(ع) بود، بدانان پاسخ داد که، خداى سبحان چیزى را مى‏داند که آنان از آن آگاهى ندارند:[۲]

جایگاه و مقام حضرت آدم(ع)

پس از آن که خداوند، حضرت آدم(ع) را آفرید نام اشیاء و حقایق و خواص آنها را بدو آموخت تا در زمین توان یافته و به نحوى بایسته از آنها بهره‏مند گردد.

از طرفى خداى سبحان اراده فرموده که عیناً به فرشتگان بنمایاند این آفریده جدیدى که به دیده حقارت بدان مى‏نگریستند، داراى دانش و شناختى برتر ازآنان است و به همین دلیل از آنان خواست که اگر به گمان خود راست مى‏گویند و به جانشینى در زمین از آدم سزاوارترند نام اشیاء و خاصیّت آنها را برایش بازگو کنند. ولى فرشتگان از پاسخ درمانده و با عذر و پوزش، خداى خویش را مخاطب قرار دادند:

خداى متعال از آدم(ع) مى‏خواهد که آموزگارِ فرشتگان باشد و بدو مى‏فرماید:

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلى‏ المَلائِکَهِ فَقالَ أَنبِئُونِى بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أنتَ العَلِیمُ الحَکِیمُ* قالَ یاآدَمُ أَنبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما کُنتُمْ تَکْتُمُونَ؛[۳]

و همه نام‏ها را به آدم آموخت و سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرده و فرمود: اگر راست مى‏گویید نام‏هاى اینان را به من بگویید، عرض کردند: خدایا تو منزّهى، ما از دانش، جز آنچه که به ما آموخته‏اى بى‏بهره‏ایم، به‏راستى تو داناى حکیم هستى فرمود: اى‏آدم [اکنون‏] آنها را بر نام‏هاى خودشان آگاه ساز. وقتى آنها را برنام‏هایشان آگاه ساخت، فرمود: آیا به شما [فرشتگان‏] نگفتم من به غیب آسمان‏ها و زمین و آنچه آشکارا مى‏گویید و آنچه را نهان مى‏دارید، آگاهم».

تجلیل از آدم(ع)

قرآن، ما را از ماده‏اى که خداوند آدم(ع) را از آن آفرید آگاه مى‏سازد.

إِذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ؛[۴] و آن‏گاه که خدایت به فرشتگان فرمود: من انسانى را از گِل خواهم آفرید.

وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ[۵] مِنْ حَمَاً مَسْنُونٍ؛[۶] به تحقیق ما انسان را از گل خشکیده و ته نشین شده آفریدیم.

خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارِ؛ انسان را از گل خشکیده‏اى، چون سفال آفرید.

خداوند آدم(ع) را از گِل سیاه به شکل انسان آراست، تا به گونه‏اى خشک شد که اگر در آن دمیده مى‏شد از آن نوعى صدا به گوش مى‏رسید و آن را دگرگونى و تغییر و تبدیل داد و سپس از روح خویش در آن دمید، و انسانى گشت داراى گوشت و خون و عصب که با اراده حرکت مى‏کرد و مى‏اندیشید.

پس از آن خداوند به فرشتگان دستور داد تا از آدم(ع) تجلیل به عمل آورند و بر او سجده احترام نمایند، نه سجده عبادت، چه این‏که خداوند کسى را به پرستش غیر خود دستور نمى‏دهد.

وَإِذ قالَ رَبُّکَ لِلْملائِکَهِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ* فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ؛[۷]

و آن‏گاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من از گلِ خشکیده و ته نشین شده انسانى را آفریدم و آن‏گاه او را آراستم و از روح خود در آن دمیدم بر او سجده نمایید.

خداوند در این آیه شریفه نسبت به حضرت آدم(ع) سه گونه تجلیل فرموده است:

نخست: او را به دست [قدرت‏] خویش آفرید؛

دوّم: از روح خود در آن دمید؛

سوم: فرشتگان را به سجده بر او دستور داد.

سجده فرشتگان و سرپیچى شیطان

همه فرشتگان – براى امتثال امر خداوند -بر آدم(ع) سجده کردند، مگر شیطان که از سرِ عناد و تکبّر، از سجده کردن سرباز زد. خداوند سببِ سجده نکردن او را مى‏دانست. با این همه، علت را از او جویا شد. ابلیس برترى خود را بر آدم و این که وى از آتش و آدم از گل آفریده شده است عنوان کرد. به نظر ابلیس، آتش برتر از گِل بود و بدین‏سان فوق‏العاده تکبّر ورزید. در این هنگام خداى سبحان او را ازبهشت راند و به دلیل تکبرش، وى را پیوسته تا روز قیامت مورد لعنت خویش قرار داد:

فَسَجَدَ[۸] الملائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلّا إِبْلِیسَ أَبى‏ أَنْ یَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ* قالَ یا إِبْلِیسُ[۹] ما لَکَ أَلّا تَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ * قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ[۱۰] صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ* قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ* وَإِنَّ عَلَیْکَ اللعْنَهَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ؛[۱۱]

همه فرشتگان جز شیطان سجده کردند، او تکبر ورزید و در زمره کافران در آمد. خداوند فرمود: اى ابلیس، چه چیز باعث شد بر چیزى که به دست [قدرت‏] خود آفریدم سجده نکنى، تکبّر ورزیدى یا خودت را برتر دانستى، عرض کرد: من از او بهترم؛ چه این که مرا از آتش و او را از گِل آفریدى. خداوند فرمود: پس از بهشت بیرون رو؛ زیرا تو رانده شده‏اى و تا قیامت مورد لعن و نفرین من خواهى بود.


[۱] قابل یادآورى است که قرآن آن گونه که سایر پیامبران را نبى خوانده، حضرت آدم(ع) را پیامبر (نبى) یاد نکرده است، ولى یادآور شده که خداوند او را بدون واسطه، امر و نهى کرده و حلال و حرامش را براى او بیان داشته است که همین، معناى نبوت است. به همین دلیل ما سرگذشت آدم(ع) را آن گونه که در قرآن آمده و ضمن بیان سرگذشت انبیا از خلال تاریخ بشر، ارائه خواهیم داد.

[۲] بقره، (۲) آیه ۳۰٫

[۳] بقره (۲) آیات ۳۱ – ۳۳٫

[۴] گل آمیخته به آب.

[۵] از ماده صلصله، یعنى صداست و آن گلِ خشک آتش ندیده [و اندام تو خالى‏] بوده که اگر در آن دمیده مى‏شد از آن نوعى صدا به گوش مى‏رسید.

[۶] گِلى است متغیّر و سیاه از کناره‏هاى جویبار.

[۷] حجر (۱۵) آیات ۲۸ – ۲۹٫

[۸] سجود از نظر ریشه‏اى، کُرنش همراه با تواضع و فروتنى به نحو خم شدن و یا غیر آن است و در شرع، به معناى گذاشتن پیشانى بر زمین به قصد عبادت به کار رفته و در این جا مقصود از آن، سجده احترام است.

[۹] ابلیس اسم عَلَم غیر عربى است.

[۱۰] پیرامون این که آتش از گِل برتر است، مى‏توان گفت که آتش، نورانى و از عالم بالا و لطیف و در کنار طبیعت جرم‏هاى آسمانى است و گِل، ماده‏اى تیره و از عالم پایین است، و نیز آتش داراى تأثیر و عمل (سوزاندن) بوده وزمین قابلیتى جز پذیرش تأثیر و منفعل شدن ندارد.

[۱۱] حجر (۱۵) آیات ۳۰ – ۳۵ .

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده: علي معتمدكيا

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031