اردیبهشت
18
1392

شکایت از روزگار

مفضل بن قیس سخت در فشار زندگی واقع شده بود. فقط و تنگدستی قرض و مخارج زندگی او را آزار می‌داد. یک روز در محضر امام صادق علیه السلام لب به شکایت گشود و بیچارگی‌های خود را مو به مو تشریح کرد:« فلان مبلغ قرض دارم نمی‌دانم چه جور ادا کنم. فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم. بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده‌ام. به هر در بازی می‌روم به رویم بسته می‌شود…» در آخر از امام علیه السلام تقاضا کرد درباره‌اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از کار فروبسته او بگشاید.

امام صادق علیه السلام به کنیزکی که آنجا بود فرمود:« برو آن کیسه اشرفی که منصور برای ما فرستاده بیاور.» کنیزک رفت و فورا کیسه اشرفی را حاضر کرد. آن گاه به مفضل بن قیس فرمود:« در این کیسه چهارصد دینار است و کمکی است برای زندگی تو.»

مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود. مقصودم فقط خواهش دعا بود.

«بسیار خوب دعا هم می‌کنم. اما این نکته را به تو بگویم هرگز سختی‌ها و بیجارگی‌های خود را برای مردم تشریح نکن اولین اثرش این است که وانمود می‌شود تو در میدان زندگی زمین خورده‌ای و از روزگار شکست یافته‌ای در نظرها کوچک می‌شوی شخصیت و احترامت از میان می‌رود.»

منبع: بحارالانوار ج ۱۱ ص ۱۱۴.

درباره نویسنده: زهرا موذن

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031