اردیبهشت
25
1393

رهِ عشق؛تفسیر سورۀ کهف ۵

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَالْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً

 

انذار

گفتیم که طبق آیۀ دوم سورۀ مبارکۀ کهف هدف نزول قرآن دو امر است: نخست انذار بدکرداران و دوم بشارت به مومنانی که عمل صالح انجام می‌دهند. زیرا «لام» در «لینذر» بیان هدف و سبب نزول قرآن است و «یبشر» به «ینذر» معطوف است. بنابراین نخستین هدف نزول قرآن انذار است: «لینذر».  فاعل «ینذر» «الله» است که بالاصالۀ خداوند است که بشر را انذار و بیم می‌دهد: «إِنَّا أَنْذَرْنا کُمْ عَذاباً قَرِیباً» [نباء: ۴۰] هم‌چنین ضمیر مستتر در «ینذر» می‌توان به «عبده» و «الکتاب» برگردد، یعنی بالتبع رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم و قرآن بشر را بیم می‌دهند. و مفعول اول آن تبهکاران و گناهکاران و مفعول دوم «بأساً شدیداً» است. «بأس» به معنای شدت است، [مقاییس اللغۀ: ۱/۳۲۸] که در این آیه منظور از «بأس» «عذاب» است، یعنی خداوند متعال و به تبع رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قران تبهکارانی را که از هدایت الهی سرباز می‌دارند بیم می‌دهند که آمادۀ عذابی سخت باشند که حکایت از شدت دردی و شکنجه ای دارد که این بداندیشان و بدکرداران برای خود فراهم می‌کنند. «من لدنه» این سختی و عذاب از جانب خداست. البته می‌توان ضمیر «لینذر» را به قرآن و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برگرداند، یعنی گفت که فاعل «لینذر» «بیم‌ دهد» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن هستند و «من لدنه» را متعلق به فاعل دانست. آن‌گاه می‌گوییم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن در بیم‌دادن مستقل نیستند، بلکه تبهکاران را از جانب خدا بیم می‌دهند. زیرا «لدن» به معنای نزد است، و معنای آیه این می‌شود که «آن‌ها تبهکاران را از نزد و جانب خدا بیم می‌دهند.». اما طبق تفسیر اول «من لدنه» متعلق به «بأساً» است، معنای آیه این می‌شود که خدا بالاصاله و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن به تبع؛ تبهکاران را به عذابی سختی از جانب خدا بیم می‌دهند.

توجه: هواهای نفسانی و گرفتاری در گناه

این نکته هم مهم است که عنوان تبهکاران؛ عنوانی عام است برای کافران، مشرکان، اهل کتاب، منافقان و مسلمانان گناهکار و بدکردار.  تعبیر بسیار زیبایی از امیرالمومنین علیه السلام ـ در خطبۀ دوم نهج البلاغه ـ نقل شده است که عنوان جامعی برای این گروه است: «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور» [نهج البلاغه: ۴۷] آنان بذر گناه کاشتند و آن را با فریب آبیاری کردند و هلاکت درو کردند.»  و انذار و بیم برای همۀ این گروه‌ها است: «لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا» [احقاف: ۱۲]

بنابراین بیم از عذاب عنوان عامی است که همۀ مخاطبان قرآن را در بر دارد، به ویژه مسلمانان و مومنان که مخاطب اصلی قرآن هستند تا «زنده‌دلان» و «خردمندان» مراقب خود باشد که از قرآن و دین دور نشوند و همواره در مسیر قرب الهی حرکت کنند: «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرِین» [یس: ۷۰] «تاهرکه را زنده است بیم دهد،وگفتار [خدا] درباره کافران محقّق گردد» و گرفتار تبهکاری و بدکرداری نشوند و اگر به دلیل سوءرفتار در دام تبهکاری گرفتار آمدند، بدانند که «بأس شدید» که  تحقق وعید الهی است برای آن‌ها هم جریان دارد.

بدین‌سان یکی از وظایف قطعی ما آن است که با هوای نفسانی و جلوه‌ها و ظهورات آن مقابله کنیم، منظور از ظهورات هواهای نفس،جلوه‌گری‌های نفس در مقام نظر و عمل است، این جلوه‌گری‌ها هلاک‌کننده هستند، یعنی هم در دنیا انسان را در رسیدن به قرب الهی جلوگیری می‌کند و هم موجب عذاب الهی درقیامت است. نکتۀ قابل تأمل آن است که شناخت ریزه‌کاری‌های جلوه‌های هواهای نفس برای انسان‌ها ممکن نیست، تنها خداوند برای کسانی که در راه هستند، به مقداری که در مسیر سلوک الی الله هستند، مشخص می‌کند.

یک نکتۀ کلی درباب هوای نفس

مشکل اصلی هواهای نفسانی آن است که چشم باطن انسان را کور می‌کنند، انسان که شاهد وجه الله است، وقتی در حجاب‌های نفسانی قرار گرفت، نه تنها وجه الله را مشاهده نمی‌کند، بلکه در مسیر تثبیت نفسانیت و حرکت در مسیر سقوط به «اسفل السافلین» حرکت می‌کند. اما حجاب‌های نفسانی مختلفی قلب ما را احاطه کرده‌اند، و شناخت این حجاب‌های برای ما ممکن نیست، تا تصور کنیم که با اندیشه و تأمل خود آن‌ها را شناسایی می‌کنیم و از آن‌ها رفع حجاب می‌کنیم. بلکه خداوند متعال که بر انسان و حجاب‌های نفسانی احاطه دارد، ما را ریزه‌کاری‌های نفس آشنا می‌فرماید، آن هم در صورتی است که پیام قرآن را گرفته‌ باشیم، «زنده دل» شویم، هر لحظه و در مسیر ما را بیم دهد. خداوند محیط مطلق است، و خارج‌شدن از حجاب‌های نفسانی را خدا باید به ما بفهماند.

انذار و رفع حجاب‌های ظلمانی

بنابراین انذار فقط ستم‌کاران را هدف قرار نداده است، بلکه معنای دقیق‌تری هم دارد، که آن ویژۀ مومنان است که «زنده‌دل» هستند و بنا دارند در مسیر الهی حرکت کنند. اما هوای نفسانیت و جلوه‌های آن و حجاب‌های ظلمانی قلب انسان را احاطه کرده‌اند و اجازۀ حرکت به او نمی‌دهند و تنها خداست که ـ به دلیل احاطۀ قیومیش بر انسان و حجاب‌های ظلمانی او و ریزه‌کاری‌های نفسانیت ـ می‌تواند راه را به انسان نشان دهد و موانع را از سر راه او بردارد.

اما راه‌هایی که برخی افراد که مدعی سلوک هستند، پیشنهاد می‌کنند، خودشان مانع راه هستند و جلوه‌ای از جلوات هوایند و باعث هلاکت ما هستند. در مقام حرکت در مسیر انسانیت؛ جز از راهی که خداوند فرموده نباید حرکت کرد و ریاضت‌های غیرشرعی، نه تنها ما را از حجاب‌های ظلمانی خارج نمی‌کنند، بلکه درهای نورانیت را بر ما می‌بندند، سِرش آن است که شناخت ریزه‌کاری‌های نفسانیت برای هیچ‌کس روشن نیست، تا راه خروج از آن را به ما نشان دهد. تنها خداوند متعال و آل الله که سُبُل الله هستند، دست ما را می‌گیرند و از ظلمات نجات می‌دهند: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» [بقره: ۲۵۷] بنابراین باید توجه شود که تنها با تبعیت از خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است که ما از ظلمات نفس خارج می‌شویم، اما دستورالعمل‌هایی که دیگران ارائه می‌دهند، ـ مثل اجتناب از خوردن گوشت حلال یا چله‌نشینی ـ شاید برخی حجاب‌ها را برطرف کنند، اما اولاً بسیاری از حجاب‌ها را خرق نمی‌کنند و ثانیاً حجاب‌های دیگری بر قلب انسان می‌افزاید. این افراد شاید به مقاماتی هم برسند و شهوداتی هم داشته باشند، اما همۀ این امور حجاب بر قلب آن‌هاست. خلاصه اینکه هر حجابی، طریقی برای خرق دارد و خدا می‌داند که طریق آن چیست و باید در راه بود که به ما بیاموزد و موفق به خرق آن فرماید. دیگر راه‌ها بن‌بست است:  «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِین» [آل‌عمران: ۸۵]

نتیجه اینکه بیم‌دادن تنها کار خداست و رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و قرآن هم به تبع انسان را بیم ‌می‌دهند، اما علمایی که به دنبال این سیر حرکت کرده‌اند، هم در مسیر بیم‌دادن انسان قرار دارند، اما آن بزرگواران دست ما را می‌گیرند و ما را تابع خدا می‌کنند، زیرا حرکت در مسیر خدا و نقشۀ الهی؛ تنها برای کسانی میسر است که تابع خداوند باشند و این تبعیتشان هم تام و کامل باشند، اگر به بعضی دستورات عمل کنند و بعضی را عمل نکنند، موفقیت کامل نیست. بلکه باید به همۀ دستورات الهی بتمامه عمل کرد و تا به نتیجۀ کامل دست پیدا کنیم، و به هدف نهایی یعنی قرب الهی و شهود وجه الله نائل شویم.

 

۴ دیدگاه + فرستادن دیدگاه

  • سلام
    در قسمت انذار و حجاب های ظلمانی
    کلمه سَبَل صحیح می باشد و این کلمه که شما در سایت نوشته اید اصلا در زبان عربی وجود ندارد
    لطفا به این قسمت مراجعه فرمائید

    http://www.almaany.com/home.php?language=persian&lang_name=ar-fa&word=%D8%B3%D8%A8%D9%84

    • سلام علیکم

      سبل به ضم سین و باء جمع سبیل است و سبیل به معنای راه نرم و همواری است که گذر از آن به سهولت انجام میشود. (مفردات راغب، ص: ۳۹۶ و کتاب العین، ج ۸ ص ۱۳۹) اما سبل با فتح سین و باء اصلا به معنای راه نیست، بلکه به معنای خوشه است. و سبل الله یعنی راههای خدا، راههایی که بشریت را به خدا میرسانند.

      با تشکر

  • با سلام
    در قسمت هواهای نفسانی و گرفتاری…
    سوره [احقاب: ۱۲] نوشته شده در صورتی که سوره احقاف صحیح می باشد
    با تشکر

    • سلام علیکم
      تصحیح شد
      متشکرم

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

فروردین ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« اسفند    
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031