مرداد
25
1393

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۱۳

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی

بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیم

وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِی فَجْوَه مِنْهُ ذلِکَ مِنْ آیاتِ‌الله مَنْ یَهْدِ الله فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً(آیه ۱۷)

ترجمه :
و اگر در میان آنان بودی، مى‏بینى که چون خورشید طلوع کند، از غارشان به سمت راست مى‏گراید و بر آن جانب پرتو مى‏افکند و چون غروب مى‏کند، از آنان مى‏گذرد و نورش بر سمت چپ غار مى‏تابد. این در حالى است که آنان در وسط غار که فراخ بود، خوابیده بودند و آفتاب بر آن نمى‏تابید. این از نشانه‌های حکمت و قدرت خداست. خدا هرکه را هدایت کند او رهیافته است و هرکه را به گمراهى بیفکند، هرگز براى او یاری که راهنمایی‌اش کند، نخواهى یافت.

جغرافیای غار

در آیه نشانه‌ای از نشانه‌های حکمت و قدرت خداوند تبیین می‌شود. ابتدا وضعیت اقلیمی و هندسی غار را مشخص می‌فرماید که غار رو به شرق و غرب نبود تا آفتاب مستقیم به غار بتابد و از طلوع تا ظهر و از بعدازظهر تا غروب تا انتهای غار را فراگیرد و به آنان آسیب رساند، بلکه رو به شمال بود تا پرتو آفتاب در درون آن بتابد و آن را روشن کند اما رنجش نداشته باشد.

«وَ تَرَى الشَّمْسَ» اگر آن غار را ببینی یا در آن غار بودی، می‌بینی که «إِذا طَلَعَتْ» چون خورشید طلوع کند «تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمِینِ»، «تَتَزاوَرُ» از «زور» به معنای میل از سمتی [لسان العرب: ۴/۳۳۴] و انحراف از حق می‌آید. [المفردات: ۳۸۷] «تَتَزاوَرُ» یعنی متمایل می‌شود، پرتو خورشید از غار به سمت راست متمایل می‌شود و همه غار را نمی‌گیرد بلکه پرتوی از آن در غار می‌تابد. «وَ إِذا غَرَبَتْ» و چون غروب کند، «تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ»، «تَقْرِضُهُمْ» از «قرض» به معنای بریدن و قطع‌کردن گرفته شده است. [المفردات: ۶۶۶] «تَقْرِضُهُمْ» یعنی از آنها می‌گذشت و به سمت چپ می‌تابید، نه‌تنها آنها را اذیت نمی‌کرد و آسیب نمی‌رساند، بلکه موجب شادابی و نشاط غار بود. «وَ هُمْ فِی فَجْوَه مِنْهُ» «واو» حالی است، در حالی که آنان در فضای درون غار که گسترده بود، استراحت می‌کردند. اصل «فَجْوَه» «فجو» به معنای گستردگی در چیزی است. [مقایس‌اللغه: ۴/۴۷۷] و «فَجْوَه» میدان وسیع و فراخ را گویند. [همان] آنها به غاری بزرگ پناه برده بودند و در میدان و وسط آن خوابیده بودند.

نشانه الهی

نور خورشید مستقیم به آنان نمی‌تابید بلکه پرتو آن پس از طلوع تا پیش از غروب از راست و چپ غار را روشن و تلطیف می‌کرد، نتیجه اینکه «ذلِکَ مِنْ آیاتِ الله» این از نشانه‌های حکمت و قدرت الهی است. کسانی که خودشان را به خدا سپردند در حالی که خطری تهدیدشان می‌کرد، به خوابی عمیق فرو رفتند و خداوند میهمان‌خانه‌ای برای آنان فراهم آورد که هیچ‌گونه اذیت و آسیبی برایشان نداشت بلکه همه وسایل آسایش را در اختیارشان قرار می‌داد. اینکه به خداوند عرض می‌کنیم که
«قُلِ اللهمَّ مالِکَ الْمُلْکِ» [آل‌عمران: ۲۶] «تو فرمانروایی همه هستی و قدرت فقط در دست توست» و خیر هم به دست توست: «بِیَدِکَ الْخَیْر» [همان] و ما خود و کارمان را به تو می‌سپاریم و یقین داریم که حتماً کار ما را به بهترین نحو به سامان می‌رسانی: «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى الله إِنَّ الله بَصِیرٌ بِالْعِباد» [غافر: ۴۴]. نمونه آن اصحاب کهف هستند که نشانه بارز حکمت و قدرت الهی‌اند.

اصلی جامع؛ هدایت و گمراهی پاداشی و کیفری خدا

در انتهای آیه اصلی جامع را بیان می‌فرماید. این اصل جامع دو جهت دارد؛
جهت نخست: «مَنْ یَهْدِ الله فَهُوَ الْمُهْتَدِ» کسی را که خداوند هدایت فرماید، او هدایت شده است. خداوند دو هدایت دارد: هدایت عام که همه مردم را با پیامبران و کتب الهی و عقل و فطرت درونی هدایت می‌فرماید اما مردم در برابر هدایت الهی دو دسته هستند: گروهی هدایت می‌پذیرند و گروهی از هدایت سر باز می‌زنند. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» [انسان: ۳] ما راه را به همگان نشان می‌دهیم؛ راهی که باید بپیمایند و به مقصد نهایی برسند.
راه همان نقشه الهی برای هدایت بشر به قرب الهی است. مسیری که اگر پیموده شد، حتماً به هدف می‌رسند اما مردم دو دسته هستند؛ گروهی شاکرند، در مسیر قرار گرفتند و گروهی کفران کردند و از مسیر خارج شدند اما کسانی که شکر نعمت هدایت ابتدایی را به جای آورند، هدایت پاداشی الهی شامل آنها می‌شود و به مقصد و هدف می‌رسند: «مَنْ یَهْدِ الله فَهُوَ الْمُهْتَدِ» این هدایت پاداشی الهی است که تنها مختص راه‌یافتگان در نقشه الهی است اما آنان که کفران کردند: «وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً» هرگز کسی ولی و راهنمای آنان نیست تا آنان را راه نماید. و این جهت دوم اصل جامع است.

سبک قرآن و گرفتاری امروز بشریت

توجه بفرمایید که این سبک خاص قرآن است که عمل را با نظر ممزوج می‌کند. در داستان اصحاب کهف از حقیقتی که در خارج واقع شده است، حکایت فرمود و آنگاه نتیجه‌ای عملی و هدایتی گرفت که راهگشایی آدمیان در زندگی دنیوی است. هرکه به راه هدایت و خدا آمد و خداوند هم او را راه می‌نماید، او را از خطر دشمن محفوظ می‌کند و از بلایای طبیعی نگه ‌می‌دارد، مهم‌تر به هدف نهایی می‌رساند و نامش را هم بلندآوازه می‌فرماید. کسی که راه گمراهی را پیمود، از همه این هدایت‌ها محروم می‌شود و حیران و سرگردان باقی می‌ماند. این هدایت و گمراهی هم به فرد انسان برمی‌گردد و هم جوامع انسانی.
بنابراین اگر شنونده کلام الهی خود را در مسیر هدایت یعنی نقشه الهی قرار دهد، به هدف نهایی راه می‌یابد وگرنه گمراه می‌شود و کسی را هم نسزد که او را هدایت کند. این امری است که به حکمت اسلامی بویژه حکمت متعالیه هم راه یافته و جدایی بین حکمت نظری و حکمت در آن نیست اما گرفتاری بشر جدید در آن است که فلسفه عملی آن از فلسفه نظری جدا شده و در نتیجه عمل از نظر جدا افتاده و تفکر و اندیشه به محاق رفته و همه امور و علوم در خدمت نفسانیت انسان قرار گرفته است و هرچه بیشتر جلو می‌رود به گمراهی و ضلالت خود بیشتر می‌افزاید.
در دوره جدید مبدأ و منتهای حرکت فراموش شده و انسان در این وسط حیران و سرگشته است و راهی هم به حقیقت ندارد، طبعاً در عمل هم بر مبنای وهم و هواهای نفسانی عمل می‌کند. خلاصه کلام اینکه قرآن به ما نشان می‌دهد که اگر اندیشه و نظر از عمل جدا شد، آن دیگر اندیشه و تفکر نیست بلکه وهمی است که نفسانیت بر انسان تحمیل کرده است. در این حالت است که علوم طبیعی راه تعرض به طبیعت و علوم انسانی فربه‌شدن نفسانیت و تعرض به حقیقت انسانیت را دنبال می‌کند.

دو نکته

بحث که به اینجا رسید لازم است دو نکته را تذکر دهم: اول اینکه علوم اسلامی مبتنی بر تفکر و اندیشه ناب اسلامی است و طبیعیات آن نحوه تعامل انسان با جهان و طبیعت را تنظیم می‌کند و علوم انسانی اسلامی، راه انسان را به سوی رستگاری و بهروزی هموار می‌کند. یعنی موضوع آن انسان در دنیاست تا دنیای او آباد و پلی برای آخرت او شود.

دوم؛ هدایت پاداشی در صورت پاسخگویی به هدایت اولیه است، پس کسانی که به ندای فطرت و عقل و پیام قرآن و رسول خدا(صل الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) پاسخ مثبت بدهند، در مسیر الهی بدون ترس و واهمه‌ به پیش می‌روند. انقلاب اسلامی به ما نشان داد که به‌رغم همه توطئه‌ها و خباثت‌های دشمنان، این انقلاب راه خود را به جلو راند و همه فتنه‌ها نیز نتوانست در مسیر آن و مردم انقلابی خلل ایجاد کند، به‌‌رغم اینکه مسیر را کند و پرهزینه کرد اما اگر به اسم عقلانیت، تدبیر، اعتدال و امثال این واژگان زیبا وادادیم و در برابر دشمنان با دستان بسته عمل کردیم، باید منتظر گمراهی و ذلت پس از آن باشیم که حتی درون خانه‌مان- ما را- تحقیر کنند. انتخاب با خود ماست اما نتیجه در اختیار ما نیست. راه هدایت را برگزینیم، بهروزی دنیوی، رستگاری نهایی و اخروی نصیب ما می‌شود و راه گمراهی را پی بگیریم، ذلت و خواری دنیوی و شقاوت نهایی و اخروی بهره ما می‌شود.

مرداد
25
1393

دعای ادای قرض

نهم:عیّاشى از عبد اللّه بن سنان روایت کرده خدمت امام صادق علیه السّلام رفتم،حضرت فرمود:مى‏خواهى‏ دعایى به تو بیاموزم که چون بخوانى،حق تعالى قرضت را ادا کند،و حالت نیکو گردد؟گفتم:به چنین دعایى چه بسیار نیازمندم‏ حضرت فرمود:پس از نماز صبح بگو:
تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَىِّ الْقَیُّومِ الَّذى لاْ یَمُوتُ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِى الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبیرا اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْبُؤْسِ وَالْفَقْرِ وَمِنْ غَلَبَهِ الدَّیْنِ وَالسُّقْمِ وَاَسْئَلُکَ اَنْ تُعینَنى عَلى اَدآءِ حَقِّکَ اِلَیْکَ وَاِلَى النّاسِ.
توکّل کردم بر زنده پاینده‏اى که نمى‏میرد،و ستایش خداى را که فرزندى نگرفت،و براى او در فرمانروایى شریک‏ نیست،و براى او سرپرستى از روى خوارى نمى‏باشد،و بزرگ شمار او را بزرگ ‏شمردنى شایسته،خدایا به تو پناه مى‏آورم از شدت نیاز و و تنگدستى،و از فشار قرض و بیمارى،و از تو مى‏خواهم مرا بر اداى حقّت نسبت به خود و مردم‏ یارى کنى.
و به روایت شیخ و دیگران چنین است:
وَمِنْ غَلَبَهِ الدَّیْنِ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاَعِنّى عَلى اَدآءِ حَقِّکَ اِلَیْکَ وَاِلَى النّاسِ
و از فشار قرض،پس بر محمّد و خاندانش درود فرست،و مرا بر اداى حقّت نسبت به خود و مردم یارى کن.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مرداد ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« تیر   شهریور »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031