شهریور
8
1393

خطبه حضرت عباس علیه السلام بر بام کعبه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَهً.

أَیهَا الکَفَرهُ الفَجَره اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَه؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیهُ مَولای مَجبُولَهً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.

اَتُخَوِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیه فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.

هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.

وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَهِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (علیه السلام) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (علیه السلام) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟

تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.

بنام خداوند بخشنده مهربان

سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (علیه السلام) است) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.

ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (علیه السلام)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (علیه السلام)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.

آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالی که الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].

هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(علیه السلام)است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.

شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) تا وقتی که من زنده ام؟

بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(علیه السلام)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (صل الله علیه و آله) را داشتند] باد.

شهریور
8
1393

تفسیر سوره تکاثر

بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ

الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی

« بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ، أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التکاثر/۱-۲ گفتیم تکاثر و کوثر، هر دو کثیر است، منتهی کوثر ستایش شده، هدیه الهی است، تکاثر، کارهایی است که ما دست و پا می زنیم، یک نوع رقابت منفی در آن است. یعنی از کمالات غافل می شویم، «أَلْهَا» از لهو، یعنی سرگرم کرده شما را. یعنی چنان سرگرم من بیشترم و تو بیشتری می شویم و آدم سرگرم که شد از بسیاری از چیزها غافل می شود. تا کی؟ تا آنجایی که می رود مقبره پدرش و استخوان پوسیده های پدرش را بشمارد که بگوید آمار فامیل ما، قبیله ما بیشتر است. یا اینکه تا وقتی که بمیرید، یعنی تا لحظه مرگ شما سرگرم تکاثر هستید، این مطالب را در جلسه قبل گفتم و اما مطالب جدید.

۱- تکاثر، انسان را مشرک می سازد

توحید کوثر است و شرک، تکاثر. توحید ایمان به خدای یکتاست که « خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ » الأنعام/۱۰۲ سرچشمه کل شیء، این کوثر است. اما شرک تکاثر است، چون شرک یعنی غیر خدا، غیر خدا ممکن است آدم پول پرست باشد، وطن پرست باشد، دوست پرست باشد، زن پرست باشد، شوهر پرست باشد، مدرک پرست باشد. هر کسی دنبال یک چیزی می رود و لذا حضرت یوسف گفت « أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ» یوسف/۳۹، آیا انسان چند تا ارباب داشته باشد بهتر است «‌ام اللَّهُ » یوسف/۳۹ یا خدای واحد قهار؟ خدا یکی است، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» الإخلاص/۱ زود راضی می شود(یا سریع الرضا) یکی زود راضی می شود راضی‌اش کنیم یا مردمی که هم خیلی هستند هم هرکدام خیلی توقع دارند، مردم زیاد توقع زیاد. آن را راضی‌اش می کنیم او ناراحت است، آن را راضی می کنیم او ناراحت است. مگر می شود مردم را. . . . هر راهی بروید یک عده ای یک چیزی خواهند گفت.

در مسجدالحرام نشسته بودم، دستم روی زانویم بود یک کسی آمد بغل من مشغول حرف زدن شدم چون سرگرم حرف بودم یک بنده خدایی آمد دست من را بوسید و رفت منتهی من نفهمیدم، گاز که نگرفت که، لبش را گذاشت و برداشت. منتهی من چون سرگرم بودم متوجه این بنده خدا نشدم. یک کسی آمد گفت حاج آقا گفتم بله گفت دعا کن خدا تکبر را از تو بگیرد، گفتم خدایا تکبر را از ما بگیر. گفتم آقا چیزی از ما دیدی؟ گفت بله. این پیرمرد از آن راه دور آمد دستت را بوسید خوب تو باید دستت را پیش گیری. باید عنایت کنی، توجه کنی، اصلاً محلش نگذاشتی، تو تکبر داری. گفتم خدا می داند نفهمیدم، البته تکبر را ممکن است داشته باشم اما این یکی را نفهمیدم مثل باقی یکی‌ها. خوب حواسمان را گفتیم جمع می کنیم. همانطور که باز حرفمان را می زدیم یک بنده خدایی دیگر آمد دستم را بوسید، منتهی چون حواسم جمع بود فوری دستم را پیش گرفتم. دستم را که پیش گرفتم دوباره یک کسی دیگر گفت حاج آقای قرائتی ما از تو توقع نداشتیم که تو هم متکبر باشی، گفتم چه کردم، گفت با یک عشقی آمد دستت را ببوسد چرا دستت را پیش گرفتی؟ واقعا دیدم نمی شود جمعش کرد. « أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ» یوسف/۳۹ چند نفر را نمی شود راضی کرد. قرآن می گوید « قُلْ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ » الأنعام/۹۱ بگو خدا و باقی را بریز دور. نمی شود همه را راضی کرد. زبان مردم، اصلا همه نخ‌ها را به سوزن ببندی خواسته باشی دهان مردم را بدوزی نخ کم می آید. غیر خدا تکاثر است، خدا کوثر. این یکی.

قرآن، نور کوثر است ولی تکاثر، ظلمات، و لذا در قرآن کلمه نور مفرد آمده است ولی کلمه ظلمات جمع آمده. چون ظلمت تفرقه، ظلمت تعصب، ظلمت جهل، ظلمت شرک، ظلمات زیاد است، ظلمات، تکاثر است اما نور کوثر است، خوب. دیگر چه؟

۲- تکاثر در خوردنی‌ها و پوشیدنی ها

تکاثر گاهی در غذا است، می گوید: همه‌اش این غذا؟ یک بچه به مادرش گفت چی داریم؟ مادر گفت زهر مار، بچه گفت آخ جون، از املت راحت شدیم. گاهی وقتها تکاثر در غذاهای مختلف است، قرآن بخوانم، تکاثر در غذا. « فُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا » البقره/۶۱ با آنکه «مَنَّ وَالسَّلْوَى » البقره/۵۷ برای بنی اسرائیل آمد، اما گفتند «مَنَّ وَالسَّلْوَى » البقره/۵۷ نمی خواهیم گوشت پرنده و چیزی مثل ترنجبین، عسل گونه، گتفند نه، سیر می خواهیم، عدس می خواهیم، پیاز می خواهیم، گاهی غذاهای مختلف، تنوع. در مهمانی‌ها می گوید یک چیزی بپزم که در هیچ خانه ای نباشد. در عروسی‌ها، پیراهنی بپوشم که هیچ یک از شرکت کنندگان در عروسی آن پیراهن را ندارد. اینها تکاثر است. تنوع‌ها تکاثر است، خیلی هایش.

گاهی تکاثر در عمر است، اینها را بنویسیم چون ممکن است بعضی پای تلویزیون بخواهند بنویسند، تکاثر در غذا. تکاثر در عمر، « أَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» الأعراف/۱۴ ابلیس گفت خدایا تا روز قیامت من را زنده نگه دار. بعضی یهودی‌ها را قرآن می گوید که « یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ » البقره/۹۶ اصلا دوست دارد هزار سال زنده باشد، تکاثر در عمر. تکاثر در مال، « جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» الهمزه/۲ «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» الهمزه/۱-۲ مال های زیادی را جمع می کند و هی هم قلک را تکان می دهد، « وَعَدَّدَهُ» تکاثر در مال.

۳- تکاثر و فزون طلبی در مسکن

تکاثر در مسکن، یک خانه این شهر دارد، یک خانه آن شهر دارد، یک خانه آن شهر دارد، یک خانه آن شهر دارد، قرآن می گوید برای اینهایی که بخصوص، پولدارهایی که در دامنه های کوه برجک می سازند برج در دامنه های کوه، قرآن می فرماید «أَتَبْنُونَ»، « أَتَبْنُونَ » یعنی آیا بنا می کنید، « بِکُلِّ رِیعٍ » الشعراء/۱۲۸ به هر دامنه کوه یک برج می سازید «تَعْبَثُونَ» برای عبث کاری، یعنی برای کارهای عبث و بیهوده، برای عیاشی روی هر دامنه کوهی یک برج می سازید. «أَتَبْنُونَ»، این تکاثر است. حالا یک کسی بچه روستا بوده، در روستایش یک تکه ارث پدری داشته، حالا در شهر هم آمده یک خانه دارد، طوری نیست، ولی حالا یک کسی هرجا می رسد یک چیزی. یک باغ دارد، یک باغ دیگر هم دارد، یک باغ دیگر هم دارد، یک باغ دیگر هم دارد، آنوقت اینها کیف هم نمی کنند‌ها، یک کسی یک باغ خوبی داشت یک جایی، من از مدیر آن باغ پرسیدم که صاحب این باغ گفت پارسال یک شب آمده خوابیده. کاخ های مختلف، باغ های مختلف، « أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ » الشعراء/۱۲۸ سرمایه گذاری می کند در این بورس در آن بورس، همه جا شریک می شود، در هر دیگی یک نخود است، این تکاثر است. تکاثر در مسکن.

تکاثر در شهوت را مثل اینکه در جلسه قبل گفتم، «أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ » التکاثر/۱ سیر نمی شوید؟ از بوعلی سینا نقل شده است که اگر سعادت در خوردن و نوشیدن و آمیزش جنسی باشد، الاغ حتی از فرشته‌ها سعادتمندتر است و هرکس سعادت را در این بداند الی آخر. . . یک جمله ای دارد که من حالا در تلویزیون نمی خواهم بگویم، بوعلی سینا گفته.

۴- دنیا برای انسان، نه انسان برای دنیا

«أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ » التکاثر/۱ سرگرم چه هستید، به چه دلتان را خوش کردید؟ بشر، می دانی قیمتت چقدر است؟ تو خلیفه خدا هستی. « إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً » البقره/۳۰، بهترین ساختمان مال تو است، « أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» التین/۴، « تَبَارَکَ اللَّهُ » الأعراف/۵۴ مال تو است، « نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی » الحجر/۲۹ روح خدا در تو است، روح خدا داری، ابر و باد و مه و خورشید در تو است، آنوقت تو سرگرم چه هستی؟ « أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ » التکاثر/۱-۲ کلمه لهو به معنای سرگرم شدن به امور جزئی و ناچیز است که انسان را از اهداف بلندش باز می دارد. خوب.

بعد می فرماید که «کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» التکاثر/۳. « کَلَّا» یعنی اینچنین نیست، من به ذهنم می آید تنها جایی که سه تا « کَلَّا» آمده در این سوره است، « کَلَّا» یعنی بد می فهمید، می فرماید: « کَلَّا» یعنی بد می فهمید، « سَوْفَ تَعْلَمُونَ » بعدا خواهی فهمید، اینکه تو فعلا می فهمی کج می فهمی ولی بعد درستش را خواهی فهمید، دو مرتبه گفته «ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» التکاثر/۴ دو مرتبه گفته « کَلَّا » سه مرتبه « کَلَّا» گفته، « کَلَّا» یعنی فکرت غلط است. یکی از کارهایی که قرآن و روایات می کند این است که می گوید اینکه تو می فهمی این نیست، چیز دیگر است.

۵- تحلیل های غلط بشر درباره خوشی‌ها و ناخوشی ها

مثلا گاهی انسان می نشیند تحلیل می کند، علت اینکه همچین شد، علت اینکه همچین شد، تحلیل های اقتصادی، سیاسی، قرآن یکی از این تحلیل‌ها را می گوید مسخره می کند، می گوید که می گویند « رَبِّی أَکْرَمَنِی» الفجر/۱۵ امسال خدا به ما رو آورده، « رَبِّی أَهَانَنِی» الفجر/۱۶ امسال خدا به ما اهانت کرده، « کَلَّا » کج می فهمی، «کَلَّا بَل لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ » الفجر/۱۷ راستش را می خواهی درستش این است، پارسال بهت دادیم به یتیم ندادی، امسال ایران از نظر گندم خودکفا شد، کشاورزهای عزیز، زکات ندادند دومرتبه نیازمند گندم خواهید شد. شاگرد اول شدی کمک به بچه های ضعیف نکردی، سال دیگر شاگرد اول نشدی. « کَلَّا بَل لَا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ » الفجر/۱۷ هی بگو امسال کامپیوتر نداشتم، امسال نمی دانم مدرسه‌ام جابه جا شد، امسال چی چی شد، امسال چی چی شد، قرآن می گوید بعضی انسانها در تحلیل می گویند « رَبِّی أَکْرَمَنِی» الفجر/۱۵، «رَبِّی أَهَانَنِی» الفجر/۱۶ در سوره فجر « کَلَّا » اینطور که تو می گویی نیست.

روایات در این زمینه زیاد است، این را می گویند فرهنگ سازی، فرهنگ سازی یعنی یک فرهنگ غلطی را خراب کن، یک فرهنگ درستی را بگذار. مثلا می گویند عالم کیست؟ مردم می گفتند فلانی علامه است، فرمود: علامه این نیست، (لیس العلم) این، (بل العلم) این. می گویند این قهرمان است، می گوید قهرمان این نیست، قهرمان آن است، بسیاری از روایات ما می گوید این نیست، آن است، این نیست او هست می خواهد فرهنگ غلط را بردارد مثلا می گوید(عزّ مَن قنع) هر که قانع باشد، قناعت کند عزیز می شود. اینطور نیست که اگر شما حرص بزنی عزیز بشوی، ممکن است انواع سرمایه‌ها هم داشته باشی اما مردم دوستت نداشته باشند. من می شناسم تاجری را که با چه زحمتی با تلفن چند نفر مردم آمدند تشییع جنازه‌اش، هیچ محبوبیت نداشت و دیدیم افرادی که بسیار زندگیشان قانعانه است و در محله همه دوستش دارند. اینطور نیست.

« کَلَّا » اینطور نیست که شما به تکاثر کسی شوی، « سَوْفَ تَعْلَمُونَ» التکاثر/۴ در آینده خواهید فهمید. « ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» التکاثر/۴ در آینده خواهید فهمید. چرا تکرار گفته. یک چیزهایی مثل چوب سفت را هی باید تبر بزنند تا بشکند. سه مرتبه خدا تبر زده، « کَلَّا »، « کَلَّا »، « کَلَّا »، بلکه این مخ بترکد، بشکند، این چیزها بیاید بیرون. والله عزت به این امور نیست. یک کسی یک انگشتر قیمتی دست کرده بود به من گفتند انگشترش فلان مقدار می ارزد، من گفتم مگر می شود، گفت والله اینطور است، گفتم خوب زنگ بهش می زنم. تلفنش را گرفتم گفتم آقا ببخشید شما انگشترتان یک همچین قیمتی است؟ گفت بله. گفتم به چه مجوزی آخر انگشتر این قیمتی دست کردی؟

گفت آخر جوانها وقتی فهمیدند من این انگشتر را دارم جذب من می شوند. چقدر آدم فکرش عوض می شود. گفتم قرآن می گوید «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ » النحل/۱۲۵ اگر می خواهی مردم را به خدا دعوت کنی از راه حکمت و موعظه و جدال احسن دعوت کن. شما می گویی « ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ» به انگشتر گران قیمت. خدا گفته با حرف حکیمانه مردم را جذب کن شما می گویی با انگشتر قیمتی مردم را جذب می کنم. « کَلَّا »، سه مرتبه « کَلَّا» برای خاطر اینکه فکرهای غلط بتون آرمه شده در مخ‌ها. «کَلَّا»، «کَلَّا»، «کَلَّا» اینطور که می فهمی درست نیست، اینطور که می فهمی درست نیست، اینطور که می فهمی درست نیست، « سَوْفَ تَعْلَمُونَ» التکاثر/۴ در آینده خواهید فهمید.

۶- تفاوت علم با یقین

حالا راجع به « سَوْفَ تَعْلَمُونَ» التکاثر/۴ یک مقداری صحبت کنیم. « لَوْ تَعْلَمُونَ »، «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ» التکاثر/۵ یقین چی است؟ « بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ» یک مقدار راجع به یقین صحبت کنیم. علم، « عِلْمَ الْیَقِینِ » خیلی ارزش دارد، علم یقین یعنی باور است، دانستن با باور کردن فرق می کند. من بارهای دیگر هم در تلویزیون گفتم. ما همه می دانیم مرده کار به کسی ندارد اما به هرکدام از ما بگویند در یک اتاق پهلوی مرده بخواب تا صبح می ترسیم. علم داریم که کاریمان ندارد اما هنوز باورمان نیامده، می ترسیم پهلویش بخوابیم. علم یک باور قلبی است عمیق‌تر از دانستن. روایت داریم خیلی چیزها را به افرادی می دهیم، پول، مقام، پست، می دهیم ولی یقین را به هرکس نمی دهیم. حدیث این است(ما اعطی شیء اقل من الیقین) یعنی چیزی کمتر از یقین به افراد داده نشده، یعنی باور قلبی. همانی که امام در وصیت نامه‌اش فرمود که من با دلی آرام، باورم بیاید عزت دست خداست، حالا همه پشت سر من در روزنامه ‌ها، بولتن های محرمانه، همه بدگفتند، بگویند، (الهی بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی) آدم وقتی باورش آمد، باور چقدر برکات دارد، بگذار بگویم، یک صلوات هم بفرستید.

(اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم)

۷- آثار یقین و باورهای قلبی

یقین(باور قلبی)، اگر کسی باورش بیاید عزت دست خداست، اینقدر وابسته نمی شود، احساس استقلال می کند. نه اگر می خواهی وضعت خوب شود دختر فلانی را بگیر. اگر می خواهی وضعت خوب شود برو فلان شهر کار کن، اگر می خواهی وضعت خوب شود، چه بکن. بگذار قرآن بخوانم، از خودم حرف نزنم بهتر است. « نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ » الزخرف/۳۲ « نَحْنُ قَسَمْنَا» آیه قرآن است، ما تقسیم می کنیم معیشتشان را « نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ » الزخرف/۳۲ رزق شما دست من است، اگر باورمان بیاید رزق ما دست خداست برای چه اینقدر تلاش می کنیم؟ یک کار مفیدی را شروع کن بکن، هرچی بناست برسد می رسد. گاهی از قالی ابریشمی و سکه ورشکست می شوی، گاهی از فروختن کشک و ذغال زندگی راحتی داری. گاهی روی گونی زندگی‌ات خوش است و گاهی روی قالی زندگی‌ات نکبت است. باور کنیم، دیگر احساس استقلال می کنیم. باور کنیم راضی هستیم.

اگر باور کنیم تسلیم خدا هستیم، مقام تسلیم. لابد صلاح نبوده اینطور شود. باورمان بیاید، تسلیم می شود. این نفس مطمئنه همین است. وصیت امام چی بود؟ من با دلی آرام، دل آرام این است. اصلا وقتی امام نشست در هواپیما بیاید ایران، با او مصاحبه کردند چه احساسی داری فرمود: هیچی. یعنی هواپیما سرنگون شود، شد شد، رفتیم جمهوری اسلامی، شد شد، نشد نشد، این آرامش دارد و لذا قرآن می گوید «یَقْتُلُونَ » التوبه/۱۱۱ پشت سرش می گوید « یُقْتَلُونَ » التوبه/۱۱۱ یعنی مهم نیست « یَقْتُلُونَ » یا « یُقْتَلُونَ » فرقی نمی کند، « إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ » التوبه/۵۲ او ما را بکشد شهید شدیم چه بهتر، ما او را بکشیم دشمن خدا را کشتیم، چه بهتر، فرق نمی کند.

«أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمْ الْمَقَابِرَ» التکاثر/۱-۲ تا آنجایی که می گوید « کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ» التکاثر/۵ اگر به یقین برسید. علم یقین یعنی علمی که از پوست برود وارد تو بشود. علم داخل شود.

۸- ورود مردم در دین یا ورود دین در مردم؟

نمی دانم در تلویزیون گفتم یا جای دیگر، دو تا «دَخَلَ» در قرآن آمده است، یک « دَخَلَ» که می گوید « یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» النصر/۲ مردم داخل دین می شوند، این آسان است، یک « دَخَلَ» اینکه دین وارد مردم شود قرآن می گوید: این مشکل است « وَلَمَّا یَدْخُلْ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ» الحجرات/۱۴یعنی مردم در دین آمدند ولی دین در مردم نرفته. مردم وارد جمهوری اسلامی شدند، اما جمهوری اسلامی در دلها آمده یا نه؟ مردم وارد دانشگاه شدند، دانشجو وارد دانشگاه شد، خوب این آسان است، اما عشق به تحصیل هم وارد دل شده؟ فرق می کند. ممکن است لقب من دانشجو باشد. من وارد کتابخانه می شوم اما آیا این کتابهای کتابخانه هم وارد مغز من شده؟ یکی‌اش آسان است یکی‌اش مشکل. مردم داخل مکه می شوند، خیلی‌ها می روند حج عمره، اما آیا روح مکه هم وارد قلب‌ها شده؟ ما گاهی می رویم مزار، می رویم قبرستان، ما وارد قبرستان می شویم اما آیا قبرها و عبرت های قبرها اینجا چند تا پهلوان خوابیده‌اند، چند تا قهرمان، چند تا پرفسور، چند تا آیت الله، چند تا تاجر، همه رفتند زیر خاک، الان کی یاد اینهاست؟ آیا عبرت از درون زمین هم وارد دل من می شود؟ من وارد قبرستان شدم اما عبرت قبرستان وارد قلب من نشد.

۹- اهل یقین و دیدن بهشت و دوزخ در دنیا

برویم سراغ آیه. « لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ» التکاثر/۵ اگر باور داشتید، «لَتَرَوْنَ الْجَحِیمَ » التکاثر/۶ جهنم را می دیدید، یعنی یقین به آدم دوراندیشی می دهد یا با چشم مکاشفه می دیدید، روایتی در اینجا بخوانم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) نقل شده که یک روز حضرت نماز صبح را خواندند و یک جوانی یک حال خاصی داشت، حضرت فرمود که وضعت چطور است؟ فرمود که من به یقین رسیدم، خوب گفتیم روایت داریم که یقین را به افراد نادر می دهند، این جوان چه کسی است؟ حضرت فرمود علامت یقین تو چی است؟ فرمود من گویا جهنم را می بینم گویا بهشت را می بینم یک چیزهایی جوان گفت که پیامبر دید نشانه‌ها درست است، گفت آرزویت چی است؟ گفت آرزویم این است که دعا کنی من در راه خدا شهید شوم، در رختخواب نمیرم. حضرت دعا کرد، در یک جنگی که پیش آمد نه نفر که شهید شدند این جوان هم دهمی شد. این «لَتَرَوْنَ الْجَحِیمَ» التکاثر/۶ بهشت را می بینند، جهنم را هم می بینند. «ثُمَّ لَتَرَوْنَهَا عَیْنَ الْیَقِینِ» التکاثر/۷ در قرآن سه تا کلمه داریم، «عِلْمَ الْیَقِینِ» التکاثر/۵، « عَیْنَ الْیَقِینِ» التکاثر/۷، «حَقُّ الْیَقِینِ» الواقعه/۹۵ اینها سه مرحله است.

می گویند دود که دیدی یک مرحله است، رفتی نزدیک آتش یک مرحله دیگر، دستتان را به آتش گرفتید یک مرحله دیگر. حال احتضار که آدم می فهمد دارد نفسهای آخر را می کشد یک مرحله است، ملاقات با عزرائیل یک مرحله است، رفتن به قیامت یک مرحله دیگر. این درجه هایش فرق می کند. اگر اینطور باشید «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنْ النَّعِیمِ» التکاثر/۸ آنوقت روز قیامت از نعمتها می پرسم. این « لَتُسْأَلُنَّ» اینجایی که ن تاکید آورده یعنی شک نکن قطعی است، «لَ» یعنی قطعا، «ن» در « لَتُسْأَلُنَّ» تاکید است یعنی حتما، حتما حتمامورد سؤال می شوید. یک خورده راجع به سؤال هم دو سه دقیقه صحبت کنم. سؤال از چی؟ در قیامت از همه چیز سؤال می کنند. «عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» النحل/۹۳ « عَمَّا کُنتُمْ» یعنی از همه چیز سؤال می کنند. از کی سؤال می کنند؟ از همه کس، از همه چیز، از همه کس، «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ» الأعراف/۶ هم از مردم سؤال می کنیم هم از انبیاء سؤال می کنیم. از همه کس، از همه چیز سؤال می کنیم. سؤال می کنیم از نعمت، سؤال می کنیم از رهبری، حدیث داریم زشت است خدا از نان و آب بپرسد، سؤال می کند پای پرچم چه کسی سینه زدی؟ ولایت چه کسی را پذیرفتی؟ چون با یک تحلیل عقلی هم درست درمی آید که اگر رهبر درست باشد، رهبری اگر درست باشد همه چیز درست است.

اگر رهبری درست باشد، مثل امام خمینی باشد، اصلا نیت‌ها می شود خالص. ترسوها شجاع می شوند، ولخرجی‌ها زهد می شود، حالا اگر این ولایت همینطور در اداره‌ها و وزارتخانه‌ها برود‌ها، نه که حالا فقط در رأس عادل باشد زیردست‌ها هرکاری می خواهند بکنند بکنند. اگر نظام رهبری درست باشد، استعدادها شکوفا می شود، ولخرجی‌ها کم می شود، هدفها هدفهای درستی می شود، هدف، رضای خدا می شود نه رضای آمریکا، نه رضای شرق، نه رضای غرب. اعتمادها بیشتر می شود، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ » الحجرات/۱۰ زیاد می شود، آنوقت است که نماز « تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ » العنکبوت/۴۵ می شود، شما حساب کن یک نماز میلیونی اگر رهبری‌اش درست نباشد هیچ « تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ » العنکبوت/۴۵ نیست. اما اگر یک نماز رهبری‌اش درست بود، وقتی آیت الله مفتح در تپه های قیطریه نماز عید فطر می خواندند آن نماز عیدفطر بود که شاه را از ایران بیرون کرد. یعنی اگر رهبری درست باشد یک نماز جماعت قوی خیلی کار ازش می آید. «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنْ النَّعِیمِ » التکاثر/۸ سؤال می شود از نعمت. در قیامت از رهبری سؤال می کنند، از عمر هم سؤال می کنند، عمرت را چه کردی؟ از جوانی سؤال می کنند، از درآمد سؤال می کنند، از مصرف سؤال می کنند ولی مهمترین سؤال‌ها شاید سؤال از رهبری باشد.

روایتی داریم که تکاثر اموال یعنی چه؟ تکاثر اموال یعنی(جمعها من غیر حقها و منعها من حقها و صدها عن اوعیه) یعنی اگر مردم مال را از راه نامشروع پیدا کنند حق اموال را هم ندهند، در جایی هم که نباید حفظ کنند، حفظ کنند این تکاثر است. تکاثر چی است؟ در گاوصندوق پول هست فامیل هم نیاز دارد به وام، در بانک پول هست چهارتا آدمهایی هم که سالمند، بعضی وقتها دزدند، آخه یک آیه ای آمد که «وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» الماعون/۷ «مَاعُونَ» از همین دیگ و نردبان و ظرف و اینهاست که همسایه به همسایه قرض می دهد. گفت آقا ما یکبار قرض دادیم همسایه‌ها بردند ظرف‌ها را شکستند، قالی‌ها را کثیف کردند دیگر نمی دهم به کسی. امام فرمود نه اگر رفتند کثیف کردند و خراب کردند و شکستند طوری نیست ندهید. گاهی وقتها آدم خانه‌اش را می دهد به یک آقا بلند نمی شود، وام بدهد پس نمی دهد، خوب آدم عذر دارد، اما اگر طرف واقعا آدم سالمی است، نمی خواهد بخورد، آدم بسیار امینی است، حالا اگر امین است شما به چه مجوزی پول را خواباندی؟ « أَلْهَاکُمْ التَّکَاثُرُ» التکاثر/۱ حضرت فرمود تکاثر این است که پولی را خواباندی از ناحق جمع کردی و در راه خودش هم خرج نمی کنی. تکاثر این است والا اگر آدم داشته باشد به این و آن بدهد که طوری نیست. بعضی‌ها خانه های بزرگی دارند اما عروسی های محله در همین خانه‌ها، روضه‌ها در همین خانه، افطاری‌ها در خانه‌اش، خانه بزرگی دارد اما خیر و برکتش هم زیاد است.

والسلام علیکم و رحمه الله

تفسیر سوره تکاثر – حجت ااسلام قرائتی

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

شهریور ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« مرداد   مهر »
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031