مهر
22
1393

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۱۸

حجت‌الاسلام والمسلمین سید سعید لواسانی:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ لَبِثُوا فی‏ کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَه سِنینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً (۲۵) قُلِ اللهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فی‏ حُکْمِهِ أَحَداً (۲۶)

آیه ۲۵
وَ لَبِثُوا فی‏ کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَه سِنینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً
ترجمه
و اصحاب کهف ۳۰۰ سال در غارشان به خواب ماندند و ۹ سال نیز بر آن افزودند.

مدت خواب اصحاب کهف
بعد از اینکه پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم از جدال با نادانان منع شدند، قرآن نکته‌ای را مطرح می‌کند که در فهم داستان نقش مهمی دارد و آن اینکه مدت درنگ و خواب اصحاب کهف چقدر بوده است؟ «وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَه سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعاً» در آیه ۱۹ گذشت که وقتی آنان از خواب طولانی بیدار شدند، از یکدیگر پرسیدند مدت خواب ما چقدر بوده است؟ گروهی گفتند: یک روز، دیگران گفتند: کمتر از یک ‌روز و دیگرانی که عمیق‌تر بودند، بیان داشتند: خدا به مدت خواب و درنگ شما داناتر است. «وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُم» در این آیه مدت را مشخص می‌کند که خواب طولانی آنان به مدت ۳۰۰ سال شمسی بوده است: «ثَلاَثَ مِائَه سِنِینَ» که ۳۰۹ سال قمری می‌شود: «وَازْدَادُوا تِسْعاً». پس در عین حال که پرسش از نفرات آنان و حدس و گمان‌های مخاطبان درباره تعداد آنان را بیهوده می‌شمرد اما مدت خواب آنان را بیان فرمود، زیرا در فهم نشانه‌بودن داستان اصحاب کهف، تعیین‌کننده است. یقیناً این معجزه الهی است که کسانی ۳۰۰ سال بدون آب و غذا بخوابند، زنده بمانند و نه بدن‌شان و نه لباس‌شان نپوسد.

تفاوت ۹ سال
اما اینکه فرمود: «وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَه سِنِینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» «و آنان در غارشان ۳۰۰ سال درنگ کردند و ۹ سال بر آن افزودند» اشاره به تفاوت سال شمسی و سال قمری است که محاسبه درنگ آنان بر مبنای سال شمسی ۳۰۰ سال است و بر مبنای سال قمری ۳۰۹ سال. این مطلب را روایت امیرالمومنین علیه‌السلام نیز تاکید می‌کند. [تفسیر الصافی: ۳/۲۳۹]

آیه ۲۶
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا یُشْرِکُ فی‏ حُکْمِهِ أَحَداً
ترجمه
بگو خدا به مدت درنگشان در غار از همه داناتر است زیرا غیب آسمان‏ها و زمین تنها از آن او است. چه بینا و شنواست! براى آنان سرپرستی جز او نیست و هیچ‏کس را در فرمانروایى خود شریک نمى‏گیرد.

خدای دانای مطلق
در جریان این داستان چندین بار فرمود: «اللَّهُ أَعْلَمُ» منظور از «أعلم» آن نیست که شما می‌دانید و خدا داناتر است، بلکه منظور از «أعلم» به اصطلاح اهل ادب «افعل تعیینی» است، نه «أفعل تفصیلی» یعنی تنها خدا می‌داند و بس! اگر کسی هم دانست، به تعلیم الهی دانشمند شد. بنابراین تنها خداوند متعال، عالم و حکیم بالذات و مطلق است: «قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا» و دیگران به اذن الهی دارای علم و حکمت- آن هم بالعرض- می‌شوند. دلیل این حقیقت مهم سه امر است.

دانای غیب
اول: «لَهُ غَیْبُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» زیرا مدت درنگ آنان از اخبار غیبی است و خداوند مالک غیب آسمان‌ها و زمین است و تنها خدا غیب را می‌داند. دیگران، مگر با اجازه الهی به غیب راه ندارند.

چه بینا و شنوایی
دوم: خداوند هم بصیر است و هم سمیع یعنی هم بر همه رفتار موجودات بیناست و هم بر همه سخنان آنان شنواست و او است که حقیقت جریان اصحاب کهف را برای شما بازگو کرد. پس تنها او به مدت درنگ آنان هم آگاه است. «أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ» «أبصر» و «أسمع» فعل ماضی به صیغه تعجب است: «خداوند چه بینا و شنواست» و این دلالت بر نهایت و کمال مطلق بینایی و شنوایی خداوند است، همه عالم در محضر خداست، پس چگونه او به حال آنان دانا نباشد که همواره در محضر خداوند بوده‌اند و سخنانشان را می‌شنیده است. و این دلالت بر توحید ناب دارد، چنانکه در آیه ۷ سوره مبارکه مجادله نیز فرمود: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَه إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» «هیچ گفت‌وگوى محرمانه‏اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر، مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست.» خداوند با همه است و هیچ‌کس از علم، بصر و سمع او بیرون نیست. اصحاب کهف هم از این حقیقت بیرون نیستند، به این دلیل خداوند به حال آنان و مدت درنگشان داناست و شما از آن آگاهی ندارید: «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون» [بقره: ۲۱۶]

سرپرستی خدا
سوم: «مَا لَهُم مِن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ» آنان-اصحاب کهف- جز خدا هیچ ولی و سرپرستی ندارند یعنی تنها خدا اداره امور آنان را برعهده داشته و تنها او از حال آنان و مدت درنگ آنان باخبر است.

توحید ناب
«وَ لاَ یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً» و هیچ‌کس در حکم با او شریک نیست و نظام آفرینش بر مبنای توحید ناب اداره می‌شود و کسی را یارای آن نیست که در نظام تکوین بدون اجازه او دخالت کند. این عبارت پایانی داستان است که به منزله نتیجه از داستان یادشده است که همه موجودات تحت اختیار و ولایت الهی هستند و هیچ‌کس شریک خدا نیست که حکایت از توحید ناب می‌کند که تنها حکم خدا در جهان آفرینش‌- تکوین و تشریع- جاری است: «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» [یوسف: ۴۰] معبودهای دروغین جز نام‌های بی‌معنی، تهی و مهمل نیستند که انسان‌ها بدون دلیل ساخته‌اند و حکم جز برای خدا نیست بنابراین تنها باید خدا را پرستید.

مبنای توحیدی حکومت اسلامی
اینکه در عبارت پیش از پایانی آیه فرمود: «ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ» و در پایان آیه فرمود: «وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً» و بین ولایت و حکم جدایی افکند، سِری نهفته است که باید به آن توجه شود. در عبارت نخست، ولایت دیگران را به صورت مستقل نفی فرمود، به این معنی که هیچ‌کس جز خدا ولایت ندارد اما در عبارت دوم بیان فرمود که هیچ‌کس در حکم، شریک خدا نیست بنابراین هیچ‌کس بر دیگران ولایت ندارد، مگر به اجازه خدا یعنی تنها کسانی که خداوند ولایت بدهد، امکان ولایت بر بندگان خدا را دارند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُون» [مائده: ۵۵] که این تفویض ولایت به دیگران است اما ولایت آنان در طول ولایت الهی و براساس اجازه خداوند متعال است اما در «حکم» چنین تفویضی نیست بلکه تنها او حاکم بر عالم وجود است و تنها حکم او بر همه موجودات جاری است. «أَلا لَهُ الْحُکْمُ» [انعام: ۶۲] و کسی را در این جهت با خدا شراکتی نیست. «فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ» [مومن: ۱۲] بنابراین تنها او شایسته پرستش است. در امر حکومت نیز اگرچه ولایت به انسان‌های برگزیده تفویض شده یعنی پیامبران و ائمه اطهار علیهم‌السلام و به دنبال آنان فقهای جامع‌الشرایط اما حکم به معنای قانون، تنها از جانب خداست و جز قانون الهی نباید در زمین اجرا شود: «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» [یوسف: ۴۰] بنابراین تنها حکومتی اسلامی است که در محدوده قانون تشریعی الهی تشکیل شده باشد و خلفای الهی هم باید بر مبنای قانون حق که همان قانون خداوند است، حکم کنند: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّه» [ص: ۲۶]. تصریح این مطلب در دستور به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» [مائده: ۴۸] «وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ» [مائده: ۴۹]
بدین‌سان حکم و قانون تنها در شأن خداست که از آن به «ما انزل الله» تعبیر شد، و کسی در آن شریک خداوند متعال نیست. و دستورات و احکام پیامبر اعظم و ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز بیانی از «ما انزل الله» است، زیرا فرمود: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى‏ إِلَی» [یونس: ۱۵] «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏» [نجم: ۳- ۴]. به این دلیل است که باید بدون چون و چرا به مثابه قانون شرع پذیرفته شود اما در مقام اجرا که مقام ولایت است، این مقام در سلسله طولی تفویض شده است و این حقیقت حکومت اسلامی است که حکومت قانون الهی در مجرای ولایت الهی روی زمین است.

مهر
22
1393

آداب نماز عشاء و تعقیب آن

زمانى که‏ روشنایى پس از غروب آفتاب پنهان شد،براى نماز عشا به همان آدابى که گذشت اذان و قامه مى ‏گویى،آنگاه با رعایت آداب و شرایط،خواندن نماز واجب عشا را شروع کن،و شایسته است قنوت و تعقیب آن را طول دهى زیرا وقت وسعت دارد.در تعقیب نماز عشا،دعاى مشترک بین صبح و شام را مى‏خوانى،پس از آن دعاهاى‏ مختصّ به شام را که بسیار است قرائت مى‏کنى،از جمله دعایى را که براى طلب روزى وارد شده است،و این‏ دعا در«مفاتیح»نقل شده و مستحب است هفت مرتبه سوره«قدر»را بخوانى،آنگاه مى‏گویى:
اَللّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ ما اَظَلَّتْ وَ رَبَّ الاَرَضینَ السَّبِعْ وَ ما اَقَلَّتْ وَ رَبَّ الشَّیاطینِ وَ ما اَضَلَّتْ وَ رَبَّ الرِّیاحِ وَ ما ذَرَتْ اَللّهُمَّ رَبَّ کُلِّ شَىْءٍ وَ اِلهَ کُلِّ شَىْءٍ وَ مَلیکَ کُلِّ شَىْءٍ اَنْتَ اللّهُ الْمُقْتَدِرُ عَلى کُلِّ شَىْءٍ اَنْتَ اللَّهُ الاَْوَّلُ فَلا شَىْءَ قَبْلَکَ وَ اَنْتَ الاْ خِرُ فَلا شَىْءَ بَعْدَکَ وَ اَنْتَ الظّاهِرُ فَلا شَىْءَ فَوْقَکَ وَ اَنْتَ الْباطِنُ فَلا شَىْءَ دُونَکَ رَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَالِهَ اِبْراهیمَ وَاِسْمعیلَ وَاِسْحقَ ویَعْقُوبَ وَالاَسْباطِ اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَوَلاّنى بِرَحْمَتِکَ وَلا تُسَلِّطَ عَلَىَّ اَحَدا مِنْ خَلْقِکَ مِمِّنْ لاطاقَهَ لى بِهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَحَبَّبُ اِلَیْکَ فَحَبِّبْنى وَ فِى النّاسِ فَعَزِّزْنى وَ مِنْ شَرِّ الشَّیاطینِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِمّنى یا رَبَّ الْعالِمینَ وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ
خدایا اى پروردگار هفت آسمان،و آنچه سایه افکندند،و پروردگار هفت زمین و آنچه حمل کردند،و پروردگار شیاطین و آنان‏که گمراه نمودند،و پروردگار بادها و آنچه پراکنده کردند،خدایا اى پروردگار هرچیز،و معبود هر چیز،و پادشاه هر چیز،تویى خداى توانا بر هر چیز،تویى خداى اوّلى که چیزى پیش‏ از تو نبود،و پایانى که چیزى بعد از تو نیست،و تویى آشکار که چیزى برتر از تو نیست،و تویى پنهان‏ که چیزى مادون تو نیست،اى پروردگار جبرییل و میکاییل و اسرافیل و معبود ابراهیم[و اسماعیل] و اسحاق و یعقوب،از تو مى‏خواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى،و مرا با رحمتت سرپرستى کنى، و احدى از آفریدگانت را که مرا یاراى مقاومت با او نیست بر من چیزه ننمایى،خدایا با تو دوستى مى‏ورزم، پس دوستم بدار،و در بین مردم عزیزم کن،و از شر شیاطین جنّ و انس سالمم بدار،اى پروردگار جهانیان،و بر محمّد و خاندانش درود فرست.
پس به آنچه دوست دارى دعا کن،آنگاه سجده شکر بجا آور، و نماز وتیره را که دو رکعت نافله نشسته است به دنبال نماز عشا بخوان،و مستحبّ است در این نماز صد آیه از قرآن‏ خوانده شود،و خوب است در رکعت اول پس از سوره«حمد»سوره«واقعه»و در رکعت دوم سوره«توحید»خوانده شود و پس از سلام هر دعایى را که خواستى قرائت کن.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031