9
1393
سعید بن عبدالله حنفی
«سعید» فرزند «عبدالله حنفی» است. او از محترمان و مردی شناخته شده از اهالی کوفه است که به شجاعت و عبادت نیز شهرت داشت. سیرهنویسان و تاریخ نگاران، نوشته اند هنگامی که خبر مرگ معاویه به مردم کوفه رسید، شیعیان گرد هم آمدند و نامهای به امام حسین علیه السلام نوشتند که در وهله اول نامه توسط «عبدالله بن وال» و «عبدالله بن سبع» و مرتبه دوم توسط «قیس بن مسهر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و بار سوم توسط «سعید بن عبدالله حنفی» و «هانی بن هانی» ارسال شد. نویسندگان نامهای که توسط سعید ارسال شد، عبارت بودند از: «شَبَثُ بن رِبعیّ، حَجّار بن اَبجَر، یزید بن حارث، یزید بن رویم، عزره بن قیس، عمرو بن حجاج و محمد بن عمیر.»
نوشته بزرگان کوفه به امام چنین بود: به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد؛ البته مرغزار، سبز و میوهها رسیده است. هرگاه خواستید به سوی سپاهی آراسته و آماده (که در خدمت شما است) گام پیش نهید.
امام به محض دریافت نامه آنها، نامهای را توسط سعید و هانی از مکه به کوفه ارسال فرمودند. نوشته امام چنین بود:
«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد؛ سعید و هانی نامه شما را به من رسانیدند، در حالی که آخرین کسی هستند که بر من نامه آوردهاند. من همه آن داستانی را که بیان و یادآوری کردهاید فهمیدم اکثر شما گفته بودید که ما امامی نداریم پس تو (به سوی ما) رو کن، امید است خدای تعالی بین شما و ما بر هدایت و حق جمع کند. بنابراین، برادر و پسرعمو و مورد اعتماد از اهل بیتم، مسلم بن عقیل، را به سوی شما میفرستم. از او خواستهام که برای من از حال شما، امر شما و دیدگاههایتان بنویسد. اگر او بر من نوشت که همه شما همراه و نیز صاحبان فضل و اندیشه بر آن چه نوشته و فرستادهاید اتفاق نظر دارند، به زودی به سوی شما – ان شاالله – خواهم آمد. پس به جانم قسم، امام نیست مگر کسی که خود عامل به کتاب باشد و به قسط عمل نماید، و حق را بپردازد و خویشتندار برای خداوند متعال باشد. والسلام.(۱)
امام نامه را توسط «سعید» و «هانی» به سوی اهل کوفه فرستاد و سپس مسلم را همراه قیس و عبدالرحمن به سوی آنها گسیل داشت. (۲)
هنگامی که سعید نامه امام را به اهل کوفه رسانید. خود به انتظار قدوم مسلم لحظه شماری میکرد تا این که مسلم وارد کوفه شد و به منزل مختار فرود آمد.
«عابس» و سپس «حبیب» خطبه خواندند و پس از آن دو نفر «سعید» از جای برخاست و سوگند یاد کرد که بر یاری حسین پافشاری خواهد کرد و خود را فدای او خواهد کرد.(۳) مسلم نامهای را توسط «سعید» به امام حسین علیه السلام ارسال داشت. سعید دست نوشته مسلم را به امام تحویل داد و با آن حضرت پیوسته باقی ماند تا این که همراه او در کربلا به فوز شهادت نائل آمد.(۴)
هنگام ظهر روز عاشورا، امام حسین علیه السلام با یاران باقی مانده خود به اقامه نماز ظهر ایستادند. اما چگونه میتوانستند نماز را به پایان برند در حالی که دشمن، تیرها را به سوی آن حضرت و یارانش نشانه گرفته بودند. در این میان دو تن از یاران وفادار امام به نامهای «زهیر» و «سعید» سپر بلای آن حضرت شدند و تیرها را به جان خریدند. آن قدر تیر بر جسم آن دو عزیز نشسته بود که با سلام امام بر زمین افتادند و جام شهادت را نوشیدند.(۵)
سعید هنگامی که بر بدن، جای نیزه و شمشیر و سیزده تیر داشت این چنین گفت: خدایا! اینها را چون قوم عاد و ثمود از خود دور ساز و مورد لعن قرار ده. پروردگارا! سلام مرا به پیامبرت برسان، و به او از درد جراحاتم بگو، من ثواب تو را خواستهام تا ذریه پیامبرت صلی الله علیه و آله را یاری رسانم.(۶) سپس رو به امام حسین علیه السلام کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا من به عهد خود وفا کردهام؟ امام فرمود: آری، تو در بهشت پیش منی(۷) سپس به شهادت رسید.
منابع:
۱- تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص ۳۵۳ .
۲- ابصارالعین، ص۲۱۶- ۲۱۷ .
۳- تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۵ .
۴- ابصارالعین، ص ۲۱۷ .
۵- اللهوف، ص۴۸ .
۶- همان .
۷- ذخیره الدارین، ص۳۳۲ .
9
1393
گریه شدید پیامبر صل الله علیه و آله
امّ الفضل میگوید: روزی به محضر رسول خدا صل الله علیه و آله آمدم حسین علیه السلام در آغوشم بود او را بر دامن رسول خدا صل الله علیه و آله نهادم. در این میان که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم او را میبوسید او ادرار کرد و قطرهای از ادرارش به لباس رسول خدا صل الله علیه و آله رسید، من از روی ناراحتی حسین علیه السلام را وشگون گرفتم گریه کرد، رسول خدا صل الله علیه و آله در حال خشم به من فرمود: مهلا یا امّ الفضل! فهذا ثوبی یغسل و قد اوجعت ابنی (ای امّ الفضل! آرام باش این لباس من قابل شستشو است تو پسرم را آزردی!
برخاستم و رفتم آب آوردم تا لباس پیامبر صل الله علیه و آله را بشویم وقتی به محضرش رسیدم دیدم گریه میکند گفتم: ای رسول خدا! چرا گریه میکنی؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امتم این پسرم را میکشند، خداوند شفاعت مرا در روز قیامت به آنها نایل نکند.
راویان حدیث روایت کنند: پس از گذشتن یک سال تمام از تولد امام حسین علیه السلام ناگاه دوازده فرشته به محضر رسول خدا صل الله علیه و آله آمدند آنها چهرههای گوناگون داشتند، یکی به صورت شیر بود ، دیگری به صورت گاو، سومی به صورت اژدها و چهارمی به صورت انسان و هشت فرشته دیگر به صورتهای گوناگون با چهرههای قرمز و چشمهای گریان پر و بالشان را گشوده بودند و میگفتند: ای محمد! به زودی به پسرت حسین علیه السلام فرزند فاطمه علیهما السلام همان نازل میشود که از ناحیه قابیل به هابیل وارد شد. و پاداشی که به هابیل داده به حسین علیه السلام نیز داده میشود و عذابی که خداوند به قابیل رسانید به قاتلان امام حسین علیه السلام نیز میرساند.
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر آبان ۹, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت آبان ۹, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان آبان ۹, ۱۳۹۳
- سجده شکر آبان ۹, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر آبان ۹, ۱۳۹۳