آبان
10
1393

روزهفتم: حضرت علی اصغر(سرباز شش ماهه)

روزهفتم: حضرت علی اصغر(سرباز شش ماهه)

  کربلای من غدیر دیگر است                           روی دست من علی اصغر است
آمدم تا اینکه سیرابش کنم                         جرعه ای آبش دهم خوابش کنم
    

هنگامى که همه یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، نداى غریبانه امام بلند شد:

«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله … هل من مغیث‏یرجوا الله باغثتنا».

«آیا حمایت کننده‏اى هست تا از حرم رسول خدا صلى الله علیه و اله و سلم حمایت کند؟ آیا فریادرسى است که براى امید ثواب ما را یارى کند؟».

وقتى که این ندا به گوش بانوان حرم رسید، صداى گریه و شیون آنها بلند شد، امام کنار خیمه آمد و به زینب علیهاالسلام فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم، کودک را گرفت، همین که خواست ببوسد حرمله تیرى به سوى گلوى نازک او رها کرد، آن تیر به گلوى او اصابت نمود، و سرش را ذبح کرد.

که در این باره سید حلى گوید:

و منعطفا اهوى لتقبیل طفله فقبل منه قبله السهم منحرا

یعنى: «امام حسین علیه السلام براى بوسیدن کودک شیرخوار خود خم شد، اما تیر قبل از امام بر گلوگاه او بوسه دار».

امام آن کودک را به زینب علیها السلام داد فرمود: او را نگهدار، و دستش را زیر گلوى کودک گرفت، پر از خون شد، آن خون را به طرف آسمان پاشید و گفت:

«هون ما نزل بى انه بعین الله تعالى‏»

یعنى: « چون خداوند این منظره را مى‏بیند، آنچه از این مصیبت بر من وارد شد برایم آسان است‏».

و در احتجاج آمده: «امام حسین علیه السلام از اسب پیاده شد و (در کنار خیمه یا پشت‏خیمه) با غلاف شمشیرش قبرى کند، و کودکش را به خونش رنگین نموده و دفن کرد».

مشهور است که على اصغر، شش ماهه بود، مادرش حضرت رباب دختر امرء القیس است، و على اصغر با سکینه از جانب مادر نیز برادر و خواهر بودند.

در مورد نام این طفل، علامه مجلسى در جلاء العیون مى‏گوید: «بعضى او را على اصغر مى‏نامند».

در کتاب منتخب التواریخ نقل شده: در یکى از زیارات عاشورا آمده:

«و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به‏»

 «و سلام بر فرزند تو على اصغر که در مورد او مصیبت‏سختى بر تو وارد شد».

امام حسین علیه السلام نزد خواهرش ام کلثوم (زینب صغرى) آمد و به او فرمود: اى خواهر! ترا در مورد نگهدارى کودک شیرخوارم، سفارش مى‏کنم، زیرا او کودک شش ماهه است و مراقبت نیاز دارد.

ام‏کلثوم عرض کرد: برادرم، این کودک سه روز است که آب نیاشامیده از قوم براى او شربت آبى بگیر.

امام حسین علیه السلام على اصغرش را در آغوش گرفت و به سوى قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید، و از آنها جز این کودک باقى نمانده که از شدت تشنگى مثل مرغ، دهان باز می‏کند و می‏بندد این کودک که گناه ندارد، نزد شما آورده ‏ام تا به او آب بدهید».

«یا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل ا ما ترونه کیف یتلظى عطشا».

 «اى قوم اگر به من رحم نمی‏کنید به این کودک رحم کنید، آیا او را نمی‏بینید که چگونه از شدت و حرارت تشنگى، دهان را باز و بسته می‏کند؟».

هنوز سخن امام تمام نشده بود، به اشاره عمر سعد، حرمله بن کاهل اسدى گلوى نازک او را هدف تیر سه شعبه‏اش قرار داد که تیر به گلو اصابت کرد«فذبح الطفل من الورید، او من الاذن الى الاذن‏».

«از شریان چپ تا شریان راست على اصغر بریده شد، و یا از گوش تا گوش او ذبح گردید».

فاتى به نحو اللئام منادیا یا قوم هل قلب لهذا یخشع فرماه حرمله بسهم فى الحشا بید الحتوف و القى من لا یجزع

یعنى: «پس آن کودک را به سوى قوم پست آورد، در حالى که صدا می‏زد: اى قوم، آیا دلى هست که از خدا بترسد و بر این کودک توجه نماید؟، بجاى جواب، حرمله تیرى بر کمان نهاد و آن کودکى را که از شدت ضعف و عطش قدرت بى تابى نداشت هدف تیر قرار داد».

مصیبت جگر سوز على اصغر به قدرى بر امام حسین علیه السلام سخت بود که آن حضرت در حالى که گریه می‏کرد، به خدا متوجه شد و عرض کرد: «خدایا خودت بین ما و این قوم، داورى کن، آنها ما را دعوت کردند تا ما را یارى کنند، ولى به کشتن ما اقدام میکنند».

از جانب آسمان ندائى شنید:

«یا حسین دعه فان له مرضعا فى الجنه‏»

«اى حسین علیه السلام در فکر اصغر نباش، هم اکنون دایه‏اى در بهشت براى شیر دادن به او آماده است‏».

این ندا، نداى دلدارى به حسین علیه السلام بود، تا بتواند فاجعه غمبار مصیبت اصغر را تحمل کند.

و دلیل دیگر بر شدت سختى این مصیبت اینکه: امام حسین علیه السلام هنگامى که به شهادت رسید: در روز یازدهم محرم، سکینه کنار پیکرهاى شهداء آمد و گریه کرد تا بیهوش شد، امام حسین علیه السلام در عالم بى هوشى به سکینه اشعارى آموخت براى شیعیان بخواند، دو شعر از آن اشعار این است:

لیتکم فى یوم عاشورا جمعا تنظرونى کیف استسقى لطفلى فابوا ان یرحمونى و سقوه سهم بغى عوض الماء المعین یا لرزء و مصاب هد ارکان الحجون

«اى کاش در روز عاشورا همه شما بودید و می‏دیدید که چگونه براى کودکم طلب آب کردم، قوم به من رحم نکرد، و بجاى آب گوارا، کودکم را با تیر (خون) ظلم سیراب کردند، این حادثه آنچنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است که پایه‏ هاى کوههاى مکه را خراب کرد».

آبان
10
1393

عبدالله بن الحسین علیه السلام (علی اصغر)

السلام علی عبدالله بن الحسین،

الطفل الرضیع،

المرمی الصریع،

المشحط دما،

المصعد دمه فی السماء،

المذبوح بالسهم فی حجر ابیه،

لعن الله رامیه حرمله بن کاهل الأسدی

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

آبان ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« مهر   آذر »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930