آبان
18
1393

عقبه بن سمعان

عقبه بن سمعان غلام رباب، دختر امرؤ القیس کلبی، همسر امام حسین علیه السلام بـود و هـمـراه کـاروان حـسینی از مدینه به مکّه و سپس به عراق آمد. طبری گوید: عمر بن سعد، عـقـبـه بن سمعان غلام رباب، دختر امرؤ القیس کلبی و مادر سکینه، دختر حسین علیه السلام، را دستگیر کرد و گفت: چه کاره ای؟ گفت: بنده ای مملوکم، پس رهایش ‍ کرد.
شـیـخ عـبـاس قـمـی نـیـز ایـن مـطـلب را در نـفـس المـهـمـوم بـه نـقـل از طـبـری و جـزری آورده اسـت. مـامـقـانـی در تـنـقـیـح المـقـال گـوید: طبری و دیگر مورخان واقعه از او نام برده اند؛ و از آنچه گفته اند، دانسته می شـود کـه عـقـبه غلام رباب، همسر امام حسین علیه السلام، بود و خدمتکاری و رکابداری اسب هایش را بر عـهـده داشـت. چـون حـسـیـن علیه السلام بـه شـهـادت رسـیـد، بـر اسـبی نشست و گریخت. کوفیان او را گرفتند. پس از آن که مدعی شد غلام رباب، دختر امرؤ القیس کلبی، همسر امام حسین علیه السلام، است رهـایـش کردند. وی به نقل رویدادها همان طور که اتفاق افتاده بود پرداخت و اخبار کربلا از او گرفته شده است.
امـا بـرخـی از عـلمـای مـا بـه اسـتـنـاد سـلامـی کـه در زیـارت حـسـیـن علیه السلام (روز و شـب اول رجب و شب نیمه شعبان) بر عقبه وارد شده است، بر این باورند که او نیز در زمـره شـهـیـدان کـربـلاسـت. از جـمـله ایـن عـالمـان سـیـد ابـوالقـاسـم خـویـی، در مـعـجـم رجـال الحـدیـث است. آن جا که می گوید: از یاران حسین علیه السلام… در حضور آن حضرت به شهادت رسـیـد و سـلام بـر او در زیارت رجبیه آمده است و به گفته برخی مورخان عامه، وی از معرکه گـریـخـت و نـجـات یـافـت.دیـگـر، شیخ علی نمازی است که در مستدرکات علم رجـال الحـدیـث گـوید: عقبه بن سمعان… از یاران امام حسین علیه السلام است و در کربلا با آن حضرت هـمراه بود؛ و همان طوری که سید در زیارت رجبیه، وی را در شمار شهیدان آورده است، او همراه سیدالشهدا در روز عاشورا به شهادت رسید.
عقبه بن سمعان در روایتگری وقایع عاشورا نقش مهمی داشته است. «ابومخنف» خبر فرود سالار شایستگان در کربلا و نامه ی «ابن زیاد» به «حر» را با یک واسطه از او روایت می کند.
همچنین نامبرده جریان حرکت سالار شهیدان از مدینه، دیدارش با عبدالله بن مطیع، فرودش در مکه، دو سخن «ابن عباس و «ابن زبیر» به آن حضرت به هنگام حرکت از مکه، خبر فرستاده ی فرماندار آن روز مکه، برای بازگرداندن پیشوای آزادمردان به مکه، سخن مشهور حضرت علی‌اکبر علیه السلام به آن حضرت در «قصر بنی مقاتل»، فرود کاروان نور در کربلا، رسیدن نامه ابن زیاد به حر، آمدن عمر سعد به کربلا و سخنان و پیشنهادهای امام حسین علیه السلام به «ابن سعد» فرمانده سپاه اموی را، روایت می کند.
لازم به یادآوری است که این مرد همه ی این رویدادها را از «حارث بن کعب» آورده است. نام او در زیارت رجبیه آمده است: السلام علی عقبه بن سمعان…
ابن اثیر در الکامل ضمن شرح کربلا و عاشورا از عقبه بن سمعان نقل می کند که می گوید: من با امام حسین علیه السلام از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا بودم و همه خطابه ها و کلماتش را شنیدم نه در آن اظهار عجز بود و نه تحمل ذلت یا بیعت با یزید.
فقط می فرمود: دعونی لاذهب فی هذه الارض العریضه تنظر بما یسیر امر الناس؛ بگذارید که من در این وسعت پهناور زمین بروم تا ببینم کار به کجا می کشد. و می فرمود: به خدا قسم نه چون ذلیلان به شما تسلیم می شوم و نه چون بردگان فرار می کنم.
منابع:
۱- تاریخ الطبری
۲- الکامل فی التاریخ
۳- نفس المهموم،
۴- مستدرکات علم رجال الحدیث،
۵- بحارالانوار

آبان
18
1393

آمار اسرای بازمانده از عاشورا

ابن سعد، آمار بازماندگان عاشورا اعم از کوچک و بزرگ را ۵ نفر و دینوری ۴ نفر نوشته است که ۲ نفر آنان از بنی هاشم بودند. ابن قتیبه و ابن عبد ربه از قول محمد بن حسین(علیه السلام)نقل می کنند که ما اسرا ۱۲ نفر بودیم. اما قاضی نعمان مغربی، ۱۴ نفر نوشته است که ۴ نفر از آنان زن بوده اند.
در این جا آمار مردان و زنان را جداگانه می آوریم:
الف) مردان
جست‌وجو و بررسی منابع کهن حاکی از آن است که بازماندگان مرد از حادثه کربلا افراد ذیل بوده اند:
۱ـ امام سجاد(علیه السلام)، ۲ـ حضرت باقر(علیه السلام)، ۳ـ عمر بن حسین(علیه السلام)، ۴ـ محمد بن حسین بن علی(علیهما السلام)، ۵ـ زید بن حسن،۶ـ عمرو بن حسن،۷ـ محمد بن عمرو بن حسن،۸ و ۹ـ دو فرزند جعفر،۱۰ـ عبدالله بن عباس بن علی(علیهما السلام)، ۱۱ـ قاسم بن عبدالله بن جعفر،۱۲ـ قاسم بن محمد بن جعفر،۱۳ـ محمد بن عقیل اصغر،۱۴ـ عقبه بن سمعان، غلام رَباب،۱۵ـ غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصاری،۱۶ـ مسلم بن رباح غلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ۱۷ـ علی بن عثمان مغربی.
ب) زنان
ابن سعد تعداد زنان اهل بیت را که اسیر شدند ۶ نفر، قاضی نعمان مغربی ۴ نفر و ابوالفرج اصفهانی ۳ نفر دانسته است. نام این زنان عبارت است از:

۱ ـ زینب،۲ ـ فاطمه،۳ ـ ام کلثوم،۴ ـ امّ حسن (دختران امیرالمؤمنین); ۵ ـ فاطمه،۶ ـ سکینه،۷ ـ فاطمه صغری (دختران حسین بن علی); ۸ـ رَباب (همسر امام و مادر سکینه و عبدالله رضیع) و ۹ـ امّ محمد (دختر امام حسن بن علی و همسر امام سجاد).
۱۹ـ زنانی که به گونه ای با نهضت امام(علیه السلام) همکاری داشتند، اینان ۴ زن بودند: ۱ـ ماریه (دختر سعد یا منقذ عبدیه که منزلش محل تجمع گروهی از شیعیان بصره بود)، ۲ـ طوعه (کنیز اشعث بن قیس که مسلم را زمانی که در کوچه های کوفه تنها مانده بود، به خانه اش پناه داد)، ۳ـ دیلم یا دلهم (همسر زهیر بن قین که همسر خود را تشویق به پیوستن به سپاه امام حسین(علیه السلام) کرد) و ۴ـ زنی از کوفیان که لباس و مقنعه برای اسرای اهل بیت فراهم کرد.

خبرآنلاین

آبان
18
1393

خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در مجلس یزید

پس از سخنان کفرآمیز یزید، هـنـگـامـى کـه یـزیـد حـقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین (علیه السلام) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است، حضرت زینب کبرى زینب علیها السلام به پا خاست و سخنرانى تاریخى اش را با این آیه شروع کرد، فرمود:
«سرانجامِ بدکاران، آن شد که آیات الهى را تکذیب و مسخره کردند.» در ادامه سخنرانى اش باز هم از قرآن کمک گرفت: «کافران مپندارند که اگر به آنان مهلت مى دهیم، برایشان خوب است، بلکه گناهانشان افزوده مى شود و براى آنان عذاب خوارکننده اى است».
سـپـاس خـدا را و درود خـدا بـر رسـول او و خاندانش باد. خداى سبحان راست گفت که فرمود: عـاقـبـت آنـان که کار زشت کردند، بسیار زشت است که آیات خدا را تکذیب کردند و به استهزا گرفتند. اى یزید! گمان مى کنى اکنون که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بسته اى و چنان راه چاره بر ما مسدود نموده اى که ما را برده وار به هر سو مى کشند، ما نزد خدا بى مقدار شده و تو مـحـتـرم هـستى و این پیروزى به خاطرارزشى است که نزد خدا دارى که تکبر مى ورزى و باد به بـینى انداخته اى، از اینکه روزگار به کام توست و کارهایت مرتب و آراسته و ملک و پادشاهى ما را بى مزاحم در اختیار گرفته اى، شادمان و خوشحالى؟ اندکى آهسته تر! آیا فراموش کرده اى که خداى تعالى مى فرماید:
“کـافـران نـپـنـدارنـد مـهلتى که به ایشان مى دهیم به نفع آنهاست، این مهلت را فقط براى آن مى دهیم که گناه بیشتر مرتکب شوند و آنان را عذابى دردناک است.” (آل عمران / ۱۷۸).
آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا را اسیر کرده در حالى که پرده از ایشان برداشته و چهره هایشان را آشکار کرده به دست دشمنان دهى تا از شهرى به شهرى برند و قومى بیگانه به آنان نگاه کنند و دور و نزدیک و شریف و وضیع به آنها چشم دوزند، در حالى که نه سرپرستى براى آنها مانده نه پشتیبانى. چگونه مى توان از کسى انتظار مراعات داشت که مادرش جگر پاکان را به دندان کشید و گوشتش از خـون شـهیدان رویید؟ چگونه در دشمنى ما خانواده کوتاهى کند کسى که ما را با چشم بغض و کنیه مى نگرد؟
بـا این همه باز بدون آن که احساس گناه کنى و بدانى چه کار مى کنى با چوب به لب و دندان ابا عـبـداللّه سـالار جوانان اهل بهشت مى زنى و مى گویى: “فریاد شادى سر دهید، دست مـریـزاد اى یـزید!” چرا نمى گویى که با ریختن خون ذریه محمد (صلی الله علیه و آله) و ستارگان زمین از آل عـبـدالـمـطـلـب، زخم ما را علاج ناپذیر کردى و ریشه مان را سوزاندی؟ اکنون نیاکان خود را صدا مى زنى و گمان مى کنى که با آنها سخن گفته اى؟ به زودى نزد آنان مى روى و آرزو مى کنى که دسـتـت خـشـک شده بود و این کار را نمى کردى و زبانت لال مى شد و این سخن را نمى گفتى! خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر و خشمت را بر کسى که خون ما را ریخت و حامیان ما را کشت، نازل کن. به خدا سوگند پوست خود راشکافتى و گوشت خود را پاره کردى! تـو بـا ایـن بـار کـه از ریـختن خون ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و شکستن حرمت عترت و پاره تنش به گردن دارى، بر او وارد مى شوى، “و گمان مکن آنانکه در راه خدا کشته مى شوند مرده اند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند.” (آل عمران / ۱۶۹).
هـمـیـن بـرایت بس که خداوند حاکم است و محمد (صلی الله علیه و آله) خصم تو و آن کسى که کار را براى تو ساخته و پرداخته کرد و تو را بر گردن مسلمین مسلط نمود، به زودى خواهد فهمید که پاداش ستمگران بد پاداش نیست و آگاه مى شود که کدام یک از شما پست تر و لشکر کدام یک ضعیف تر است. اگـر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخن بگویم باز هم تو را بى ارزش مى دانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را با ارزش مى شمرم و از جاه و حشمت تو هراسى ندارم، ولى چشم گریان است و دل بریان. اگر امروز ما را به عنوان غنیمت گرفته اى، به زودى در آنجا که جز عمل خود را نیابى، ما به زیان تو خواهیم بود و خدا به بندگان خود ستم نمى کند.
بـه خـدا شـکـایـت مى کنم و بر او تکیه دارم، پس هر حیله که دارى به کار گیر و هر چه مى توانى تـلاش کن و هر چه مى خواهى کوشش کن! به خدا نمى توانى ما را از خاطره ها محو کنى و وحى ما را بـمـیرانى و به نهایت ما نمى رسى و ننگ این ستم را نمى توانى از خویش پاک کنى. رأى تو بسیار سـسـت و ایـام دولـت انـدک و آن روز کـه مـنادى فریاد مى زند: “لعنت خدا بر ستمکاران باد”، جمعیت ات به پریشانى مى گراید.
سـپـاس خـدا را کـه کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا مى خواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش براى ما خلفى نیکو باشد که او مهربان و رحیم است و همو براى ما کافى و بهترین وکیل است.
و بدین گونه سخنرانى حضرت زینب علیها السلام بیانگر خروج یزید از اسلام و بى اعتقادى او به دین و اثبات کفر و انجام کارهاى زشت و ناپسند اوست. در حقیقت، واقعه با عظمت کربلا، کفرِ پنهان بنى امیّه را ظاهر و چهره اصلى آنها را براى مردم روشن کرد. تبلیغات بنى امیّه وانمود کرده بود که بر دشمنان اسلام و بر شورشیان پیروز شده اند و خاندان آنها را به اسارت درآورده اند، اما حضرت زینب علیها السلام و امام زین العابدین علیه السلام با سخنرانى هایشان «جشن» را به «عزا» تبدیل کردند و پیروزى را بر کام یزید تلخ نمودند.

آبان
18
1393

ورود اسیران به شام

اهل بیت امام حسین (علیه السلام) در حالى به شام منتقل شدند که بر فراز شتران در غل و زنجیر کشیده شده و آفتاب داغ سیماى آنان را دچار سوختگى ساخته بود، دست‏ها بر گردن‏ها بسته و در بازارها گردانیده مى ‏شدند.
یزید در انتظار رسیدن اسیران بود. نماینده جنایتکارش «عبیدالله بن زیاد» برنامه اش را خوب انجام داده بود. یزید دستور داد تا شهر شام را آذین بندى کنند و خاندان حسین بن على علیه السلام را در کوچه و بازار بگردانند.
کاروان اسیران را سه روز در پشت «دروازه ساعات» نگهداشتند تا کار جشن کامل شود. آن دروازه، یکى از دروازه هاى شرقى شام بود که راه «حلب» و «کوفه» به آن ختم مى شد. شهر را با زیورها، دیبا و زر و سیم و انواع جواهر آراستند. سپس مردان، زنان، کودکان، بزرگسالان، وزیران، امیران، یهود، مَجوس، نصارا و همه اقوام، با طبل، دف، شیپور، سرنا و دیگر ابزار لهو و لعب براى شادى و تفریح بیرون آمدند. چشمها را سُرمه کشیده، دستها را حَنا بسته و بهترین لباس ها را پوشیده و خود را آراسته بودند.
در چنین وضعى سر مطهّر امام حسین (علیه السلام) را ـ که بالاى نیزه بود ـ وارد شهر کردند و به دنبال آن، اسیران اهل بیت را به شهر آوردند. مردم به شادمانى و پایکوبى و طبل زنى مشغول بودند. این برنامه، حاصل تلاشهاى معاویه بود. او بیش از سى سال در شام حکومت کرد.
مردم شام، با تلاشهاى معاویه با حضرت على علیه السلام و خاندانش دشمنى مى ورزیدند و رفتار مردم شام با اسیران کربلا نشان دهنده آن بود. سالها بود که در قنوت نمازشان بر حضرت على علیه السلام لعنت مى فرستادند! علاوه بر اینها، یزید، براى موجّه جلوه دادنِ کار خود، امام حسین علیه السلام را «شورشى» معرفى کرد و خود را سرکوب کننده شورش ضدّ حکومت اسلامى مى دانست.
اسیران را از قسمتهاى مختلف شهر عبور دادند، از جمله «بازار شام». جمعیت زیادى از مردم براى دیدن اسیران خاندان محمد صلى الله علیه و آله و سلم در دو طرف بازار صف کشیده بودند. در انتهاى بازار «مسجد اُمَوى» قرار داشت و اسیران را از همین مسیر وارد مسجد کردند. فشار جمعیت حرکت را کُند کرده بود. خونبارترین برگهاى تاریخ در حال نوشتن بود. سخنان امام حسین علیه السلام و خاندانش در قیام تاریخى کربلا، همه بیانگر این بود که قیام، براى دین و مبارزه با ستم و کفر است. اهل بیت علیهم السلام همواره خود را خاندان و وارثان پیامبر معرفى مى کردند و بر این مهمّ تأکید داشتند، تا پرده هاى غفلت و خاموشى را کنار بزنند.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

آبان ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« مهر   آذر »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930