بهمن
27
1393

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۲۷

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاه.. الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ الله عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مُقْتَدِراً (۴۵ ) الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَه.. الْحَیَاه.. الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیْرٌ أَمَلاً (۴۶)

آیه ۴۵
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاه.. الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ الله عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مُقْتَدِراً
ترجمه
و براى آنان زندگانى دنیا مَثَل بزن که به آبى مانند است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، پس گیاه زمین با آن درآمیخت، آنگاه خشک و خُرد گشت، به‌گونه‌ای که بادها آن را پراکنده کردند. و خداوند بر هرچیزی توانمند است.

تفسیر
حقیقت زندگانی دنیا
این آیه بیان مَثَلی دیگر است که در آن ضمن تبیین قدرت الهی و بیان جلوه‌ای دیگری از ولایت تام الهی بر همه موجودات، حقیقت زندگی دنیا را روشن می‌کند که هیچ جای دل‌بستن به آن نیست.
«وَ اضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَیَاه.. الدُّنْیَا» خطاب به پیامبراکرم(ص) است که برای دنیاطلبان که به دنبال تجملات و رفاه دنیوی هستند، مَثَلی بزن تا با آن حقیقت زندگی دنیوی روشن ‌شود.

«کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ» مَثَل زندگانی دنیا همانند بارانی است که از آسمان نازل می‌شود و گیاهان زمین با آب باران درمی‌آمیزند. خداوند زمین مرده را در بهاران زنده می‌کند: «أعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» [حدید: ۱۷] و آن را از آب فراوانی که نازل فرموده است، سیراب می‌کند: «وَ الله أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» [نحل: ۶۵] ‌تا زنده شود. بدین‌سان طبیعت سرسبز و شاداب می‌شود، و خود را زینت می‌کند اما مدتی که بر آن گذشت، خُرد و خشک می‌شود: «فَأَصْبَحَ هَشِیماً». «أصبح» یعنی «صار» گردید. [المیزان: ۱۳/۳۱۸] «هَشیم» «سست‌شدن چیز سست است» [مفردات الفاظ القرآن: ۸۴۲] به‌گونه‌ای که تکه‌تکه‌ شود [تهذیب اللغه: ۶/۶۰]. و این حقیقت زندگی دنیاست، همانند گیاهان و درختان که با باران رحمت الهی سبز می‌شوند، اما چندی نمی‌گذرد که پژمرده و خشک می‌شوند تا جایی که باد آنها را به هر طرف پراکنده می‌کند: «تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ»

زندگی دنیا چنان سست است که هرلحظه آماده است برای فروریختن و تکه‌تکه‌شدن. زیرا در منطق قرآن حیات دنیوی، زندگی حقیقی نیست: «وَ ما هذِهِ الْحَیاه.. الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَه.. لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُون‏» [عنکبوت: ۶۴] «و این زندگی دنیا نیست مگر سرگرمی و بازیچه. و بی‌گمان سرای آخرت حیات حقیقی است، اگر بدانند.» ما به این دنیا می‌آییم برای هدفی. اگر به این دنیا مشغول باشیم، جز اینکه به بازی مشغول شده‌ایم، چیز دیگری نیست، در این صورت دنیا هم ما را بازمی‌دهد و نفسانیت بر ما حاکم می‌شود. در نتیجه از ولایت الهی خارج می‌شویم و عذاب الهی ما را احاطه می‌کند. در سوره مبارکه بقره داستان بنی‌اسرائیل و ناسپاسی‌ها و دشمنی‌های آنان را نقل می‌فرماید و بعد نتیجه می‌گیرد: «أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاه.. الدُّنْیا بِالْآخِرَه.. فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُون» ‏[بقره: ۶۵] «آنان زندگی دنیا را به بهای زندگی آخرت خریدند، پس نه عذاب آنان کاسته می‌شود و نه یاری می‌شوند.» این در حالی است که زندگی دنیوی در مقابل حیات جاودان و حقیقی اخروی چیزی نیست، پس بدمعامله‌ای می‌کنند: «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِره.. فَما مَتاعُ الْحَیاه.. الدُّنْیا فِی الْآخِرَه.. إِلَّا قَلِیل‏» [توبه: ۳۸] «آیا به عوض آخرت به زندگی دنیا خرسند شده‌اید؟ اما زندگی دنیا در برابر آخرت مگر اندکی نیست.» یا مومن آل‌فرعون در احتجاج با قوم خود می‌گوید: «یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاه.. الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دارُ الْقَرار» [غافر: ۳۹] اى قوم من! زندگى این جهان، تنها بهره‏اى (اندک) است و جهان واپسین است که سراى ماندگارى است‏.

این حکایت با تفصیل بیشتری در آیه ۲۴ سوره مبارکه یونس و به زبانی دیگر در آیه ۲۰ سوره مبارکه حدید بیان شده است: «إِنَّما مَثَلُ الْحَیاه.. الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون‏» [یونس: ۲۴] «مَثَل دنیا درست مانند آبى است که از آسمان نازلش مى‏کنیم، گیاه زمین با آن مشروب و مخلوط مى‏شود، گیاهى که یا از خوردنى‏هاى مردم است یا از چریدنى حیوانات. همین‌که زمین منتهای درجه خرمى خود را یافت و آراسته شد، مردم آن سرزمین مى‏پندارند این خودشان هستند که این بهره‏ها را از زمین گرفته و به چنگ آورده‏اند ولى ناگهان عذاب ما شبانه یا در روز مى‏رسد و آن محصول را از بین می‌برند، گویى اصلا نبوده. ما آیات را براى مردمى که تفکر کنند اینچنین تفصیل مى‏دهیم‏.» یا «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاه.. الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَه.. وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِره.. عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَه.. مِنَ الله وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاه.. الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور» [حدید: ۲۰] «بدانید که زندگانى این جهان بازیچه و سرگرمى و زیور و نازشى است میان شما و افزون‌خواهى در دارایى‏ها و فرزندان است چون بارانى که رستنى آن شگفتى کشت‌کاران را برانگیزد، سپس خشک گردد و آن را زرد بینى، آنگاه ریز و خرد شود. و در جهان واپسین، عذابى سخت و آمرزش و خشنودى از سوى خداوند خواهد بود و زندگانى این جهان جز مایه فریب نیست‏.» دلیل تکرار این مثل‌ها آن است که عامل همه انحرافات آدمی دنیاطلبی است و خداوند متعال در قالب مثال غفلت را از انسان می‌زداید.

اقتدار خدا
«وَ کَانَ الله عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ مُقْتَدِراً» و خداوند بر همه چیز توانمند است و هیچ چیزی را توان نیست که جلوی اعمال قدرت او را بگیرد زیرا خداوند بخشنده وجود هر چیزی و حافظ و نگهدارنده هر چیزی است، یعنی «القیوم» است بنابراین بر هرکار و هر چیزی تواناست.
آیه ۴۶
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَه.. الْحَیَاه.. الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیْرٌ أَمَلاً
ترجمه
دارایى و پسران زیور زندگى دنیایند، و کارهاى ماندگار شایسته در نزد پروردگارت پاداشی بهتر دارند و امیدبخش‌ترند.

تفسیر
آیه ۴۶ جمع‌بندی آیات گذشته و آن حکایت و مَثَل است. [المیزان: ۱۳/۳۱۸]

به دنیا دل نبندیم
«الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَه.. الْحَیَاه.. الدُّنْیَا» دارایی‌ها و فرزندان زینت حیات دنیا هستند، وقتی خود حیات دنیا گذرا و سست است، طبعاً زینت آن هم گذرا و سست است. به این دلیل نباید به آنها دل بست و اگر دنیاطلبان به آنها دل ببندند، بزودی همه آنان را از دست می‌دهند.

کردارهای شایسته
در مقابل «وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ» کردارهای شایسته است که نزد خداوند متعال ماندگار هستند و «خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً» نزد پروردگار تو پاداش بهتری دارند. «وَ خَیْرٌ أَمَلاً» و آرزوی خوبی هستند که انسان را به رحمت الهی می‌رسانند. یعنی برخلاف زندگی دنیوی و زینت‌های آن که آرزوهایی دروغین هستند و فقط به کار عالم اعتبار می‌آیند و هیچ پاداش و ارزش آخروی ندارند، کردار شایسته و عمل صالح فراهم‌آورنده بهترین پاداش و بردارنده بهترین آرزوهاست. آرزوی انسان، رسیدن به کمال است و تنها در سایه پاداش الهی به این آرزوها می‌رسد که آن با عمل صالح برآمده از ایمان ممکن است. کردار ماندگار شایسته، کرداری است که نزد خدا محفوظ باشد، یعنی تنها برای خدا انجام شده باشد و در این صورت موجب خیر برای انسان است: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاه.. الدُّنْیا وَ زِینَتُها وَ ما عِنْدَ الله خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُون‏» [قصص: ۶۰] «و هر چه به شما داده شده است کالاى زندگانى این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمى‏ورزید؟»

تطبیق آیه
در احادیثی که ذیل آیه آمده است، مصادیق «الباقیات الصالحات» را تسبیحات اربعه، نماز و نماز شب [تفسیر العیاشی: ۲/۳۲۸ – ۳۲۹ و تفسیر الصافی: ۳/۲۴۴ – ۲۴۵] و از همه مهم‌تر دوستى و ولایت اهل‌بیت‏ علیهم‌السلام دانسته‏اند. [تفسیر برهان: ۳/۶۴۱] و همگی این امور از مصادیق «الباقیات الصالحات» و عمل صالح هستند.

بهمن
27
1393

حق مملوک (خدمتکار)

و أما حق رعیتک بملک الیمین فأن تعلم أنه خلق ربک و لحمک و دمک و أنک تملکه لا أنت صنعته دون الله و لا خلقت له سمعا و لا بصرا و لا أجریت له رزقا؛ و لکن الله کفاک ذلک بمن سخره لک وائتمنک علیه واستودعک ایاه لتحفظه فیه و تسیر فیه بسیرته فتطعمه مما تأکل و تلبسه مما تلبس و لا تکلفه ما لا یطیق؛ فان کرهت(ه) خرجت إلى الله منه واستبدلت به ولم تعذب خلق الله؛ ولا قوه الا بالله.
ترجمه:

اما حق مملوک (غلام وکنیز)بر تو آنست که بدانی او مخلوق پروردگار تست و گوشت و خون تو حساب می شود و تو مالک او هستی نه سازنده او و نه آفریننده گوش و چشم او و نه روزی دهنده او؛بلکه خداوند ترا امین قرار داده و اورا امانتی در نزد تو گذاشته است که حفظ و صیانت از او به عهده تو می باشد. پس همانطوریکه خداوند با تو رفتار میکند تو با او رفتار کن؛از آنچه خودت میخوری به او بخوران و آنچه خودت میپوشی به او بپوشان و او را به آنچه که بالاتر از توان و قدرتش میباشد تکلیف نکن؛ اگر از او خوشت نمی آید؛ آزادش کن و یا با استبدال و تبدیل نمودن خودت و اورا راحت نما؛ و چون از او خوشت نمی آید؛ مخلوق خداوند را مورد آزار و اذیت قرار نده و قوتی نیست مگر به قوت پرودگار توانا.

بهمن
27
1393

دعای بیست و دوم:هنگام سختی

نیایش، هنگام سختى و مشقت و فرو بستگى کارها

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ عِنْدَ الشّدّهِ وَ الْجَهْدِ وَ تَعَسّرِ الْأُمُورِ

 

اللّهُمّ إِنّکَ کَلّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنّی، وَ قُدْرَتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِی، فَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی مَا یُرْضِیکَ عَنّی، وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی فِی عَافِیَهٍ.
اللّهُمّ لَا طَاقَهَ لِی بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَى الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوّهَ لِی عَلَى الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَیّ رِزْقِی، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى خَلْقِکَ، بَلْ تَفَرّدْ بِحَاجَتِی، وَ تَوَلّ کِفَایَتِی.
وَ انْظُرْ إِلَیّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی، فَإِنّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَإ؛پ‏پّ‏ّ فِیهِ مَصْلَحَتُهَا، وَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى خَلْقِکَ تَجَهّمُونِی، وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَى قَرَابَتِی حَرَمُونِی، وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلًا نَکِداً، وَ مَنّوا عَلَیّ طَوِیلًا، وَ ذَمّوا کَثِیراً.
فَبِفَضْلِکَ، اللّهُمّ، فَأَغْنِنِی، وَ بِعَظَمَتِکَ فَانْعَشْنِی، وَ بِسَعَتِکَ، فَابْسُطْ یَدِی، وَ بِمَا عِنْدَکَ فَاکْفِنِی.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلّصْنِی مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِی عَنِ الذّنُوبِ، وَ وَرّعْنِی عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرّئْنِی عَلَى الْمَعَاصِی، وَ اجْعَلْ هَوَایَ عِنْدَکَ، وَ رِضَایَ فِیمَا یَرِدُ عَلَیّ مِنْکَ، وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ فِیمَا خَوّلْتَنِی وَ فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیّ، وَ اجْعَلْنِی فِی کُلّ حَالَاتِی مَحْفُوظاً مَکْلُوءاً مَسْتُوراً مَمْنُوعاً مُعَاذاً مُجَاراً.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ عَنّی کُلّ مَا أَلْزَمْتَنِیهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَیّ لَکَ فِی وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ طَاعَتِکَ أَوْ لِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ إِنْ ضَعُفَ عَنْ ذَلِکَ بَدَنِی، وَ وَهَنَتْ عَنْهُ قُوّتِی، وَ لَمْ تَنَلْهُ مَقْدُرَتِی، وَ لَمْ یَسَعْهُ مَالِی وَ لَا ذَاتُ یَدِی، ذَکَرْتُهُ أَوْ نَسِیتُهُ.
هُوَ، یَا رَبّ، مِمّا قَدْ أَحْصَیْتَهُ عَلَیّ وَ أَغْفَلْتُهُ أَنَا مِنْ نَفْسِی، فَأَدّهِ عَنّی مِنْ جَزِیلِ عَطِیّتِکَ وَ کَثِیرِ مَا عِنْدَکَ، فَإِنّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ، حَتّى لَا یَبْقَى عَلَیّ شَیْ‏ءٌ مِنْهُ تُرِیدُ أَنْ تُقَاصّنِی بِهِ مِنْ حَسَنَاتِی، أَوْ تُضَاعِفَ بِهِ مِنْ سَیّئَاتِی یَوْمَ أَلْقَاکَ یَا رَبّ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی الرّغْبَهَ فِی الْعَمَلِ لَکَ لِ‏آخِرَتِی حَتّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِی، وَ حَتّى‏
یَکُونَ الْغَالِبُ عَلَیّ الزّهْدَ فِی دُنْیَایَ، وَ حَتّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً، وَ آمَنَ مِنَ السّیّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً، وَ هَبْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ، وَ أَهْتَدِی بِهِ فِی الظّلُمَاتِ، وَ أَسْتَضِی‏ءُ بِهِ مِنَ الشّکّ وَ الشّبُهَات‏
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی خَوْفَ غَمّ الْوَعِیدِ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتّى أَجِدَ لَذّهَ مَا أَدْعُوکَ لَهُ، وَ کَأْبَهَ مَا أَسْتَجِیرُ بِکَ مِنْهُ‏
اللّهُمّ قَدْ تَعْلَمُ مَا یُصْلِحُنِی مِنْ أَمْرِ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی فَکُنْ بِحَوَائِجِی حَفِیّاً.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ، وَ ارْزُقْنِی الْحَقّ عِنْدَ تَقْصِیرِی فِی الشّکْرِ لَکَ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیّ فِی الْیُسْرِ وَ الْعُسْرِ وَ الصّحّهِ وَ السّقَمِ، حَتّى أَتَعَرّفَ مِنْ نَفْسِی رَوْحَ الرّضَا وَ طُمَأْنِینَهَ النّفْسِ مِنّی بِمَا یَجِبُ لَکَ فِیمَا یَحْدُثُ فِی حَالِ الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ الرّضَا وَ السّخْطِ وَ الضّرّ وَ النّفْعِ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی سَلَامَهَ الصّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتّى لَا أَحْسُدَ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ فَضْلِکَ، وَ حَتّى لَا أَرَى نِعْمَهً مِنْ نِعَمِکَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیَا أَوْ عَافِیَهٍ أَوْ تَقْوَى أَوْ سَعَهٍ أَوْ رَخَاءٍ إِلّا رَجَوْتُ لِنَفْسِی أَفْضَلَ ذَلِکَ بِکَ وَ مِنْکَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی التّحَفّظَ مِنَ الْخَطَایَا، وَ الِاحْتِرَاسَ مِنَ الزّلَلِ فِی الدّنْیَا وَ الْ‏آخِرَهِ فِی حَالِ الرّضَا وَ الْغَضَبِ، حَتّى أَکُونَ بِمَا یَرِدُ عَلَیّ مِنْهُمَا بِمَنْزِلَهٍ سَوَاءٍ، عَامِلًا بِطَاعَتِکَ، مُؤْثِراً لِرِضَاکَ عَلَى مَا سِوَاهُمَا فِی الْأَوْلِیَاءِ وَ الْأَعْدَاءِ، حَتّى یَأْمَنَ عَدُوّی مِنْ ظُلْمِی وَ جَوْرِی، وَ یَیْأَسَ وَلِیّی مِنْ مَیْلِی وَ انْحِطَاطِ هَوَایَ‏
وَ اجْعَلْنِی مِمّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِی الرّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِینَ الْمُضْطَرّینَ لَکَ فِی الدّعَاءِ، إِنّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

 

ترجمه :
خدایا تو درباره اصلاح و تهذیب نفس من مرا به کارى مکلف ساخته‏اى که خود بر انجام آن از من تواناترى. و قدرت تو بر آن کار و بر خود من غالبتر از قدرت من است، پس از نیروهاى نفس من آنچه را که موجب خشنودى تو از من شود به من عطا کن، و براى نفس خود آنچه را که خوش دارد از نیروهاى نفس من با حفظ عافیت و در حد طاقت بستان.
خدایا مرا بر مشقت طاقت، و بر بلا صبر و بر فقر قدرت نیست، پس روزیم را باز مدار، و مرا به خلق خود وا مگذار. بلکه تو خود به تنهائى حاجتم را بر آور، و کار مرا بعهده گیر، و مرا منظور نظر خود ساز، و در همه کارهایم با چشم لطف بنگر. زیرا اگر مرا به نفس خود وا گذارى از اداره آن فرو مانم، و آنچه را که صلاح نفس من در آن است بر پا ندارم، و اگر مرا به خلق خود وا گذارى روى بر من ترش کنند و اگر بر عهده خویشانم موکول کنى محرومم سازند. و اگر عطا کنند عطائى کم و بى‏برکت دهنده و منتى فراوان نهند. و نکوهشى بسیار کنند.
خدایا پس به فضل خود بى‏نیازم کن، و بدست عظمتت زیر بازویم را بگیر، و بر پایم‏دار و به توانگرى خود دستم را گشاده ساز. و به رحمتت بى‏نیازم کن.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از حسد برهان و از گناهان بازدار، و از کارهاى حرام توفیق پرهیز بخش و بر ارتکاب معاصى دلیرم مکن و مرغ دلم را در شاخسار لطف و رحمت خود به پرواز دار و به هر شهد و شرنگ که از جام تقدیر تو به کامم در آید شادم ساز و روزى و بخشش و انعامت را بر من بیفزاى. و مرا در همه احوالم محفوظ و محروس و مستور و در پناه و در عصمت و در زینهار خود بدار.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا به انجام هر گونه طاعتى که براى خود یا یکى از خلق خود بر من لازم و واجب کرده‏اى موفق دار، اگر چه بدنم از انجامش ناتوان باشد، و نیرویم از آن سستى گیرد، و قدرتم به آن نرسد. و مال و سرمایه من گنجایش آن را نداشته باشد، خواه آن طاعت را بیاد داشته باشم یا فراموش کرده باشم. زیرا آن طاعت از تکالیفى است که تو اى پروردگار من آن را به حساب من گذاشته‏اى، و من آن را از یاد خود برده‏ام. پس آن را به عطاى عظیم و رحمت فراوانت از جانب من بجاى آر زیرا که تو توانگرى کریمى، تا چیزى از آن بر ذمه من نماند که بخواهى اى پروردگار من در روز لقاى خود، در مقابل آن از حسناتم بکاهى، یا به سبب آن بر سیئاتم بیفزائى.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا رغبت آن بخش که کار ترا براى آخرتم بجا آورم. تا آنجا که صدق این معنى را در دل خود احساس کنم، و بى‏رغبتى در دنیا بر من غالب شود، و کارهاى نیک را از روى شوق بجا آورم و از کارهاى بد به علت بیم از عقاب آن ایمن باشم و نورى به من ببخش که در پرتوش در میان مردم سلوک کنم و در تاریکى‏ها راه بیابم. و با فروغش از ظلمت شک و شبهات برهم.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست. و بیم اندوه عذاب و شوق وعده ثواب را روزیم ساز، تا لذت چیزى که ترا براى آن مى‏خوانم، و اندوه چیزى را که از آن به تو پناه مى‏برم، دریابم.
خدایا تو موجبات صلاح کار دنیا و آخرت مرا مى‏دانى پس در قضاء حوائجم عنایت فرماى.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و چون در انجام وظیفه شکر نعمتهایت در حال آسایش و سختى و تندرستى و بیمارى کوتاهى کنم، اعتراف به حق خودت را روزیم ساز، تا به هنگام ترس و ایمنى، و خشم و رضا، و سود و زیان. مسرت خاطر و آرامش دل خود را در انجام وظیفه‏ام نسبت به تو بیابم.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و دلم را از حسد پاک ساز، تا بر احدى از آفریدگانت به علت چیزى از فضل و احسانت حسد نبرم، و تا آنکه نعمتى از نعمتهایت را، در دین یا دنیا، یا عافیت یا تقوى، یا سعه رزق یا آسایش، بر احدى از خلق تو نبینم، مگر آنکه بهتر از آن را به لطف تو و از جانب تو اى خداى یگانه بى‏شریک براى خود آرزو کنم.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و تحفظ از خطاها و پاسدارى از لغزشها را در دنیا و آخرت و در حال خشنودى و غضب، روزیم کن. که در پذیرفتن موجبات خشنودى و علل خشم یکسان و به طاعت تو عامل باشم، و درباره دوستان و دشمنانت طاعت و رضاى ترا بر غیر آن ترجیح دهم، تا دشمنم از ظلم و جورم ایمن، و دوستم از آنکه از حق منحرف و به هواى نفس او متمایل شوم ناامید گردد. و مرا از کسانى قرار ده که در حال رفاه ترا با همان اخلاص مخلصان مضطر مى‏خوانند. زیرا که تو ستوده و بخشنده و کریمى.

بهمن
26
1393

خیرات برای اموات

مؤلّف گوید:کفعمى هم این نماز را با همین کیفیّت نقل کرده،و پس از آن فرموده:در بعضى از کتب دیدم که در رکعت اول پس از سوره«حمد»یک مرتبه ایه الکرسى و دو مرتبه«توحید»را بخواند،و علاّمه مجلسى در«زاد المعاد»فرموده:باید مردگان را فراموش نکنند،زیرا دستشان از اعمال خیر کوتاه شده،و به فرزندن و خویشان و برادران مؤمن امیدوارند،و به احسان آنان چشم به راهند،به خصوص دعاى در نماز شب،و پس از نمازهاى واجب

 

و نیز باید در مشاهد مشرّفه پدر و مادر را زیادتر از دیگران دعا کرد،و براى ایشان اعمال خیرى بجاى آورد.در خبر آمده:بسا فرزندى که در حال حیات پدر و مادر عاقّ آنان است،و پس از مرگ آنها به سبب اعمال خیرى که براى ایشان انجام مى‏دهد نیکوکار به آنها به حساب آید و از عاقىّ رهایى یابد،و بسا فرزندى که در حیات پدر و مادر نیکوکار به آنها باشد،و بعد از فوت آنان عاقّ گردد و به خاطر اعمال خیرى که باید براى آنان انجام دهد،ولى کم انجام مى‏دهد،و عمده خیرات براى پدر و مادر و سایر خویشان،اداى‏ قرضهاى آنان،و آزاد نمودن آنها از حقوق خدا و خلق است

و نیز سعى شود حجّ و عباداتى که از آنان فوت شده به صورت‏ گرفتن اجیر یا رایگان بجا آورد.در حدیث صحیح نقل شده:حضرت صادق علیه السّلام هر شب براى فرزند خود،و هر روز براى‏ پدر و مادر خود،دو رکعت نماز به جا مى‏آوردند،در رکعت اول سوره«انّا انزلناه»و در رکعت دوم سوره انّا اعطناک الکوثر قرائت مى‏کردند.به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده:بسا باشد،که میّت در تنگى و سختى است،و حق تعالى‏ به او وسعت مى‏دهد،و تنگى را از او برمى‏دارد،پس به او مى‏گویند:این گشایش که براى تو حاصل شد،به سبب نمازى‏ است که فلان برادر مؤمن براى تو خواند.

 

راوى پرسید:مى‏توانم دو میّت را در دو رکعت نماز شریک کنم؟فرمود: آرى میّت شاد مى‏شود،و گشایش مى‏یابد به دعا و استغفارى که براى او انجام مى‏دهند،چنان‏که زنده به خاطر هدیه‏ اى‏ که براى او مى‏برند شاد مى‏شود،و نیز فرمود:نماز و روزه و حجّ و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا،بر میّت در قبرش وارد مى‏شود،و ثواب آن اعمال براى هر دو یعنى:کسى‏که انجام داده،و نیز براى مرده نوشته مى‏شود.در حدیث دیگرى فرمود:هرکه از مسلمانان،براى میّتى عمل صالح انجام دهد،خدا ثواب آن را دوچندان نماید،و میّت به آن عمل بهره‏ مند گردد. در روایتى وارد شده:هرگاه شخصى به نیّت میّتى صدقه اى بدهد حق تعالى به جبرئیل امر مى‏کند تا با هفتاد هزار فرشته نزد قبر او بروند هر یک با طبقى از نعمتهاى الهى در دست و یک‏ به ‏یک به او مى‏گویند:سلام بر تو اى دوست خدا،این هدیه فلان‏ مؤمن براى توست،پس قبر او روشن مى‏شود،و حق تعالى هزار شهر در بهشت،به او کرامت مى‏کند،و هزار حورى با او تزویج مى‏نماید،و هزار لباس فاخر به او مى‏پوشاند،و هزار خواسته او را روا مى‏کند.

بهمن
21
1393

حق زن بر شوهر

و أما حق رعیتک بملک النکاح فأن تعلم إن الله جعلها سکنا و مستراحا و انسا و واقیه؛ و کذلک کل واحد منکما یجب ان یحمد الله على صاحبه و یعلم أن ذلک نعمه منه علیه و وجب ان یحسن صحبه نعمه الله و یکرمها و یرفق بها و إن کان حقک علیها اغلظ و طاعتک بها الزم فیما احببت و کرهت ما لم تکن معصیه؛ فإن لها حق الرحمه و المؤانسه و موضع السکون إلیها قضاء اللذه التى لابد من قضائها و ذلک عظیم؛ و لا قوه الا بالله.
ترجمه:

اما حق کسی که به جهت ازدواج رعیت تو حساب می شود؛ بر تو آنست که بدانی؛ خداوند متعال قرار داده است اورا تسکین دهنده و آرامش بخشنده و نگهدارنده و انیس برای تو؛ پس بر هردو نفر شما واجب است که قدر این مصاحبت را بدانید و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر نمائید؛ زیرا که این نعمت از ناحیه اوست و واجب است که با نعمت خداوند بدیده تکریم و احترام نگاه شود و با مهربانی و لطف و خوشروئی با آن برخورد نمائید. گرچه که شوهر را بر زن حق بزرگیست و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که باید رعایت نماید پس بر شوهر است که با همسر خویش مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد.
زیرا به خاطر لذتی که از زندگی با زن خویش میبرد بر او واجب است که حق این لذت ادا کند و این حق حق بزرگی می باشد و قوتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

بهمن ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« دی   اسفند »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
252627282930