فروردین
31
1394

نماز زیاد شدن روزی

روایت شده،مردى نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آمد و گفت:یا رسول اللّه من صاحب عیالم و قرض دارم و حالم بس سخت است،به من دعایى تعلیم فرما،که بخوانم خداى عزّ و جلّ را،تا به من آن‏قدر روزى کند،که قرضم‏ را ادا کنم،و به آن بر عیال خود استعانت جویم.فرمود:اى بنده خدا وضو بگیر،وضوى کاملى بعد دو رکعت نماز بخوان، و رکوع و سجود آن را به طور کامل بجا آور،پس بگو:
یا ماجِدُ یا واحِدُ یا کَریمُ اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَاللَّهِ اِنّى اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلَى اللَّهِ رَبّى وَ رَبِّکَ وَ رَبِّ کُلِّ شَیْئٍ وَ اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ اَسْئَلُکَ نَفْحَهً کَریمَهً مِنْ نَفَحاتِکَ وَ فَتْحاً یَسیراً وَ رِزْقاً واسِعاً اَلُمُّ بِهِ شَعَثى وَ اَقْضى بِهِ دَیْنى وَاَسْتَعینُ بِهِ عَلى عِیالى
اى بزرگوار،اى یگانه،اى کریم،به سوى تو رو مى‏کنم به محمّد پیامبرت،پیامبر رحمت(درود خدا بر او و خاندانش) اى محمّد اى رسول خدا،به تو رو مى‏کنم به سوى خدا،پروردگارم و پروردگارت،و پروردگار همه‏چیز،و از تو مى‏خواهم‏ خدایا،که بر محمّد و اهل بیتش درود فرستى،و از تو مى‏خواهم نسیم کریمانه‏اى از نسیمهایت،و گشایش آسان و رزق واسعى،که پراکندگى‏ام را با آن جمع کنم،و قرضم را بپردازم،و با آن بر عیالم یارى گیرم.

فروردین
30
1394

نماز رفع عسر و سختی

از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده:چون کارى بر تو دشوار شود،هنگام زوال دو رکعت نماز بگذار،در رکعت اول پس از سوره حمد قل هو اللّه احد و انّا فتحنا لک فتحا مبینا ،و ینصرک اللّه نصرا عزیزا و در رکعت‏ دوم پس از سوره حمد قل هو اللّه احد و الم نشرح.بخوان،و این نماز به تجربه رسیده است.

فروردین
29
1394

زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلام

ولادت

امام حسن (علیه السلام) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش – که یک درم و چیزى افزون بود – نقره به مستمندان داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها کنیه اوست .

القاب امام
لقب هاى او: سبط، سید، زکى ، مجتبى است که از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) که با شهادت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

امام حسن (علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه که دشمن سرسخت على (علیه السلام ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق که مقر خلافت امام حسن (علیه السلام ) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. ما در این باره کمى بعدتر سخن خواهیم گفت .

امام حسن (علیه السلام) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگوارى به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بسیار مانند بود. وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند:

(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندکى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریک ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه . سیمایى نمکین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).

ابن سعد گفته است که (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى کردند).

کمالات انسانى
امام حسن (علیه السلام ) در کمالات انسانى یادگار پدر و نمونه کامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى کرد و مى بوسید و مى بویید.

از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (علیه السلام) مى فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند).

امام حسن (علیه السلام) بیست و پنج بار حج کرد، پیاده ، در حالى که اسبهاى نجیب را با او یدک مى کشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى کرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى کرد مى گریست ، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد که بیهوش مى شد و چون به یاد بهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید. از خدا طلب بهشت مى کرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت . گفته اند: (امام حسن (علیه السلام) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود).

سرشت و طینت امام
در سرشت و طینت امام حسن (علیه السلام) برترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت . هر که او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر که با او آمیزش ‍ داشت ، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفت :

(پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) هیچکس ‍ از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش ‍ مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او کسى از برابرش عبور نمى کرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مى کردند). در راه مکه از مرکبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در کاروان همه از او پیروى کردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در کنار آن حضرت راه افتاد.

ابن عباس که از امام حسن (علیه السلام) مسن تر بود، رکاب اسبشان را مى گرفت و بدین کار افتخار مى کرد و مى گفت : اینها پسران رسول خدایند.

با این شاءن و منزلت ، تواضعش چنان بود که : روزى بر عده اى مستمند مى گذشت ، آنها پاره هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مى خوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: (اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو). امام حسن (علیه السلام) فورا از مرکب فرود آمد و گفت : (خدا متکبران را دوست نمى دارد) و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت کرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاک .

در جود و بخشش امام حسن (علیه السلام) داستانها گفته اند. از جمله مدائنى روایت کرده که :
حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند که پیرزنى در آن زندگى مى کرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین کردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بکشید و بخورید. یکى از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقدارى بریان کرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم به حج مى رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیکى رفتار خواهیم کرد. و رفتند.

شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت ، گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى کشى آنگاه مى گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و کار بر پیرزن سخت شد، از آن محل کوچ کرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (علیه السلام) او را دید و شناخت . پیش رفت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفت نه . گفت : من همانم که در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبداللّه بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد.

حلم و گذشت امام حسن (علیه السلام) چنان بود که به گفته مروان ، با کوهها برابرى مى کرد.

فروردین
28
1394

گناهان صغیره و کبیره

گناه بر دو قسم است: کبیره و صغیره
شیخ طبرسی و بعضی از علما گفته‌اند: گناهان همه کبیره‌اند زیرا که همه در مخالفت امر و نهی شریکند و صغیره و کبیره که بر گناه اطلاق می‌کنند به اعتبار نسبت به مافوق و به ماتحت آن است. مثل بوسیدن زن غریبه که نسبت به زنا صغیره است و نسبت به نگاه به نامحرم و به شهوت کبیره است.
بسیار بعید است و با آیات و اخبار منافات دارد چنانکه حق‌تعالی فرموده است که:« اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شده‌اید اجتناب کنید، گناهان شما را می‌بخشیم» و باز فرموده است:«آنها که از گناهان بزرگ و فواحش اجتناب می‌کنند مگر گناهان کوچک»
و در احادیث وارد شده است که: گناهان کبیره آدمی را از عدالت بیرون می‌برد، و گناهان صغیره اگر اصرار بر آن نکند از عدالت بیرون نمی‌برد، و احتمالا نظر ایشان از اینکه می‌گویند گناه صغیره نمی‌باشد آن است که گناه را نباید حقیر شمرد و معصیت خداوند کبیر و صغیر و حقیر نمی‌باشد و نافرمانی خداوند جلیل، عظیم و بزرگ است. بله، بعضی گناهان از بعضی دیگر بدترند و بعضی نسبت به بعضی کوچک‌تر می‌نماید.
پس حق آن است که گناه بر دو قسم باشد: یکی کبیره است که ارتکاب آن بدون توبه آدمی را از عدالت بیرون می‌برد و مستحق عقوبت الهی می‌کند، بلکه از بعضی معانی ایمان نیز به‌در می‌کند.
و دیگری صغیره است که بدون اصرار بر آن از عدالت بیرون نمی‌برد و اگر اجتناب از گناهان کبیره کند ممکن است عفو شود و خداوند به فضل خود آنها را می‌بخشد و بر آنها به مقتضای وعده خود عقاب نمی‌فرماید.
مفهوم اصرار به گناه صغیره
مشهور میان علما آن است که اصرار بر گناه صغیره، کبیره است و در معنی اصرار اختلاف وجود دارد
شهید اول گفته است:«اصرار یا فعلی است یا حکمی، اصرار فعلی مداومت بر یک نوع از صغایر بدون توبه است. و اصرار حکمی آن است که بر فعل صغیره بعد از فارق شدن از آن عزم داشته باشد.
اما کسی که گناه صغیره مرتکب شود و در خاطرش نه توبه و نه عزم بر فعل آن نگذرد ظاهرش آن است که مصِر نیست و شاید اعمال صالحه از وضو و نماز و روزه کفّاره آن باشد »
و بعضی گفته‌اند: اگر گناه صغیره مرتکب شود و بعد از آن عزم بر صغیره دیگر داشته باشد باز اصرار به عمل می‌آید.
و بعضی گفته‌اند: همین که صغیره مرتکب شود و بعد از آن توبه نکند، اصرار به عمل می‌آید و بنابراین فرق مابین صغیره و کبیره نخواهد بود.
و بعضی گفته‌اند: یک گناه صغیره را بسیار مرتکب شدن است.
و بعضی گفته‌اند: بسیار مرتکب شدن صغیره است، خواه از یک نوع و خواه از انواع مختلف.
علامه مجلسی گفته‌اند که: به محض عزم بر صغیره بعد از ارتکاب آن اصرار نیست، بلکه اصرار با مداومت بر یک گناه و تکرار آن است بدون توبه یا بسیار مرتکب صغایر شدن به حیثیتی که به بی‌اعتنایی او به شرع و دین خبر دهد و بین آن ندامت و پشیمانی از او ظاهر نشود.

انواع کبائر از قول علما
بعضی گفته‌اند: هر گناهی است که حق تعالی در قرآن مجید به آن وعده عقاب کرده باشد.
بعضی گفته‌اند: هر گناهی که شارع حد بر آن مقرر کرده باشد یا تصریح به وعده عقاب کرده باشد.
بعضی گفته‌اند: هر گناهی که ارتکاب آن به بی‌اعتنایی فاعل آن به دین خبر دهد.
بعضی گفته‌اند: هر گناهی است که حرمت آن به دلیل قطعی معلوم شده باشد.
که موافق اخبار عامه و خاصه هفت عدد است:
۱- شرک به خدا، و جمیع اعتقادات فاسد که مخلّ ایمان باشد.
۲- قتل نفس به ناحق
۳- فحش گفتن به زن عفیفه
۴- خوردن مال یتیم به ناحق
۵- زنا
۶- گریختن از جنگ واجب
۷- عقوق پدر و مادر
و بعضی سیزده گناه دیگر به آن افزوده‌اند: لواط، سحر، ریا، غیبت، قسم دروغ، گواهی دروغ، آشامیدن شراب، استخفاف به کعبه معظمه، دزدی، شکستن بیعت امام، اعرابی شدن بعد از هجرت، ناامید شدن از رحمت خداوند، ایمن بودن از عذاب خدا.
و بعضی چهارده گناه دیگر اضافه کرده‌اند: خوردن میته، خون، گوشت خوک و گوشت حیوانی که به غیر نام خدا کشته باشند در غیر ضرورت، رشوه گرفتن، قمار، کیل و وزن را کم دادن، اعانت ظالمان بر ظلم، حبس حقوق مردم با عدم پریشانی، اسراف در مال، صرف کردن مال در راه حرام، خیانت در مال مردم، مشغول به ادوات لهو و لعب بودن مانند دف و طنبور و نی و امثال اینها، و اصرار بر گناهان.
نقل است که از ابن عباس پرسیدند : کبائر هفت است؟ گفت: به هفتصد نزدیکتر است از هفت.

منابع:
۱- مجمع البیان ج۱ ص ۱۶۹
۲- سوره نساء آیه ۳۱
۳- سوره نجم آیه ۳۲
۴- القوائد و الفوائد شهید اول ص۲۲۷
۵- تفسیر صافی ج۱ ص ۴۴۶

برگرفته از حق الیقین از علامه محمد باقر مجلسی

فروردین
27
1394

هول صور اسرافیل

روزی نبی اکرم صلی الله علیه و آله در کنار حضرت جبرئیل علیه السلام نشسته بود. ناگهان گوشه‌ای از آسمان شکافته شد. جبرئیل به آن سو نگریست. رنگ از رخسارش پرید و بدنش به لرزه افتاد. از شدت ترس خود را به نبی اکرم صلی الله علیه و آله چسباند و به آن حضرت پناه برد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمت آسمان نگاه کرد دید فرشته ای بال‌های خود را گشود گویی تمام عرصه زمین از مشرق تا مغرب را زیر بال‌های خود گرفته است. آن ملک پروازکنان به سمت زمین فرود آمد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد پس از سلام و عرض ادب گف%A

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

فروردین ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« اسفند   اردیبهشت »
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
29