آبان
16
1394

وجوب و تعریف امر به معروف و نهی از منکر از منظر قران

این موضوع را با ایات سوره ال عمران اغاز می کنیم:

وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۱۰۴)

باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.

نکات تفسیری از تفسیرنمونه:

در آیه فوق دستور داده شده که همواره در میان مسلمانان باید امتى باشند که این دو وظیفه بزرگ اجتماعى را انجام دهند:

مردم را به نیکى ‏ها دعوت کنند، و از بدى‏ها باز دارند. و در پایان آیه تصریح مى‏کند که فلاح و رستگارى تنها از این راه ممکن است.

سؤال

در اینجا این سؤال پیش مى‏ آید که ظاهر” منکم امه” این است که این امت بعضى از جمعیت مسلمانان را تشکیل مى ‏دهد، نه همه آنها را،

و به این ترتیب وظیفه امر به معروف و نهى از منکر جنبه عمومى نخواهد داشت، بلکه وظیفه طایفه خاصى است، اگر چه انتخاب و تربیت این جمعیت، وظیفه همه مردم است، و به عبارت دیگر این دو وظیفه واجب کفایى است نه عینى، با اینکه از دیگر آیات قرآن بر مى‏ آید که این دو وظیفه جنبه عمومى دارد، و به عبارت دیگر واجب عینى است نه واجب کفایى، مثلا در چند آیه بعد از این آیه مى‏خوانیم:

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ” شما بهترین امتى بودید که بسود مردم مبعوث شدید،

چه اینکه امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید” و در سوره” العصر” مى‏فرماید:” همه مردم در زیانند جز آنان که ایمان و عمل صالح دارند

و دعوت به حق و توصیه به صبر و استقامت مى ‏کنند” طبق این آیات و مانند آنها این دو وظیفه اختصاص به دسته معینى ندارد.

پاسخ:
دقت در مجموع این آیات پاسخ سؤال را روشن مى‏سازد، زیرا چنین استفاده مى‏شود که” امر به معروف و نهى از منکر” دو مرحله دارد:

یکى” مرحله فردى” که هر کس موظف است به تنهایى ناظر اعمال دیگران باشد، و دیگرى” مرحله دسته جمعى” که

امتى موظفند براى پایان دادن به نابسامانیهاى اجتماع دست به- دست هم بدهند و با یکدیگر تشریک مساعى کنند.

قسمت اول وظیفه عموم مردم است، و چون جنبه فردى دارد طبعا شعاع آن محدود بتوانایى فرد است، اما قسمت دوم شکل واجب کفایى

بخود مى‏گیرد و چون جنبه دسته جمعى دارد و شعاع قدرت آن وسیع و طبعا از شئون حکومت اسلامى محسوب مى‏شود. این دو شکل از مبارزه با فساد

و دعوت به سوى حق، از شاهکارهاى قوانین اسلامى محسوب مى‏گردد، و مسئله تقسیم کار را در سازمان حکومت اسلامى و لزوم تشکیل یک گروه

نظارت بر وضع اجتماعى و سازمانهاى حکومت مشخص مى‏سازد.

سابق بر این در ممالک اسلامى (و امروز در پاره‏اى از کشورهاى اسلامى، مانند حجاز) با الهام از آیه فوق تشکیلاتى مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به- انجام مسئولیت‏هاى اجتماعى به نام اداره حسبه و ماموران آن به نام” محتسب” و یا” آمرین بمعروف” وجود داشته است که مامور بودند با همکارى یکدیگر با هر گونه فساد و زشت‏کارى در میان مردم، و یا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند، و هم چنین مردم را به کارهاى نیک و پسندیده تشویق نمایند.

بنا بر این وجود این جمعیت با آن قدرت وسیع، هیچگونه منافاتى با عمومى بودن وظیفه امر بمعروف و نهى از منکر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد

از آنجا که این بحث از مباحث مهم قرآن مجید است، و در آیات فراوانى به آن اشاره شده، لازم است نکاتى را در اینجا یادآور شویم:

۱-” معروف” و” منکر” چیست؟

” معروف” در لغت به معنى شناخته شده (از ماده عرف) و” منکر” به معنى” ناشناس” (از ماده انکار) است. و به این ترتیب کارهاى نیک، امورى شناخته شده،

و کارهاى زشت و ناپسند، امورى ناشناس معرفى شده‏اند. چه اینکه فطرت پاک انسانى با دسته اول آشنا و با دوم ناآشنا است!

۲- آیا امر به معروف یک وظیفه عقلى است یا تعبدى؟

جمعى از دانشمندان اسلامى معتقدند که وجوب این دو وظیفه تنها با دلیل نقلى ثابت شده، و عقل فرمان نمى‏ دهد که انسان دیگرى را از کار بدى که زیانش تنها متوجه خود او است باز دارد.

ولى با توجه به پیوندهاى اجتماعى و اینکه هیچ کار بدى در اجتماع انسانى در نقطه خاصى محدود نمى‏شود، بلکه هر چه باشد همانند آتشى ممکن است به نقاط دیگر سرایت کند، عقلى بودن این دو وظیفه مشخص مى ‏شود.

به عبارت دیگر: در اجتماع چیزى به عنوان” ضرر فردى” وجود ندارد، و هر زیان فردى امکان این را دارد که به صورت یک” زیان اجتماعى” درآید، و

به- همین دلیل منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه مى‏دهد که در پاک نگه داشتن محیط زیست خود از هر گونه تلاش و کوششى خود دارى نکنند.

اتفاقا در بعضى از احادیث به این موضوع اشاره شده است. از پیغمبر اکرم ص چنین نقل شده که فرمود:” یک فرد گنهکار، در میان مردم همانند کسى است که با جمعى سوار کشتى شود، و به هنگامى که در وسط دریا قرار گیرد تبرى برداشته و به سوراخ کردن موضعى که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید من در سهم خود تصرف مى‏کنم!، اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولى نمى‏کشد که آب دریا به داخل کشتى نفوذ کرده و یکباره همگى در دریا غرق مى‏شوند”.

پیامبر ص با این مثال جالب منطقى بودن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را مجسم ساخته، و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعى که ناشى از پیوند سرنوشتهاست، مى‏داند.

ایه دیگری که به اصل امر به معروف و نهی از منکر پردخته ،ایه ۱۱۰ سوره ال عمران است:

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (۱۱۰)
ترجمه:
۱۱۰- شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدید (چه اینکه) امر به معروف مى‏کنید و نهى از منکر، و به خدا ایمان دارید، و اگر اهل کتاب(به چنین برنامه و آئین درخشانى) ایمان آورند به سود آنها است (ولى تنها) عده کمى از آنها با ایمانند و اکثر آنها فاسق (و خارج از اطاعت پروردگار) مى‏باشند.

از تفسیر نمونه:
باز هم مبارزه با فساد و دعوت بحق

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ …:

در این آیه بار دیگر مسئله امر به معروف و نهى از منکر و ایمان بخدا مطرح شده است، و همانطور که در تفسیر آیه ۱۰۴ گفته شد این آیه امر به معروف و نهى از منکر را به عنوان یک وظیفه عمومى و همگانى ذکر مى‏کند، در حالى که آیه گذشته یک مرحله خاص از آن را به عنوان یک وظیفه خصوصى و واجب کفایى بیان کرده است، که شرح آن را مبسوطا ذکر کردیم.

نکته جالب توجه اینکه در این آیه مسلمانان به عنوان بهترین” امتى” معرفى شده که براى خدمت به جامعه انسانى بسیج گردیده است، و دلیل بهترین امت بودن آنها این ذکر شده که” امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند و ایمان بخدا دارند” و این خود مى‏رساند که اصلاح جامعه بشرى بدون ایمان و دعوت بحق و مبارزه با فساد ممکن نیست، و ضمنا از آن استفاده مى‏شود که این دو وظیفه بزرگ با وسعتى که در اسلام دارد در آئینهاى پیشین نبوده است.

اما چرا این امت بهترین امتها باید باشد آن نیز روشن است زیرا آنها داراى آخرین ادیان آسمانى هستند و آخرین دین روى حساب تکامل کاملترین آنها است.

در آیه فوق به دو نکته دیگر باید توجه نمود، نخست اینکه” کنتم” (بودید) به صورت فعل ماضى ذکر شده یعنى شما در گذشته بهترین امت بودید، در باره مفهوم این جمله گرچه مفسران احتمالات زیادى داده‏اند ولى بیشتر بنظر مى‏رسد که تعبیر به فعل ماضى براى تاکید است، و نظیر آن در قرآن مجید فراوان است که موضوعات مسلم در شکل فعل ماضى ذکر مى‏شود و آن را یک واقعیت انجام یافته معرفى مى‏کند.

دیگر اینکه در اینجا امر به معروف و نهى از منکر بر ایمان بخدا مقدم داشته شده و این نشانه اهمیت و عظمت این دو فریضه بزرگ الهى است، به علاوه انجام این دو فریضه ضامن گسترش ایمان و اجراى همه قوانین فردى و اجتماعى مى‏باشد و ضامن اجرا عملا بر خود قانون مقدم است.

از همه گذشته اگر این دو وظیفه اجرا نگردد ریشه‏هاى ایمان در دلها نیز سست مى‏گردد، و پایه‏هاى آن فرو مى‏ریزد، و بهمین جهات بر ایمان مقدم داشته شده است.

از این بیان نیز روشن مى‏شود مسلمانان تا زمانى یک” امت ممتاز” محسوب مى‏گردند که دعوت به سوى نیکیها و مبارزه با فساد را فراموش نکنند، وآن روز که این دو وظیفه فراموش شد نه بهترین امتند و نه به سود جامعه بشریت خواهند بود.

ضمنا باید توجه داشت که مخاطب در این آیه عموم مسلمانان هستند، همانطور که سایر خطابات قرآن چنین است، و اینکه بعضى احتمال داده‏اند که مخصوص مهاجران یا مسلمانان نخستین باشد هیچگونه دلیلى ندارد.

وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ.

سپس اشاره مى‏کند که مذهبى به این روشنى و قوانینى با این عظمت منافعش براى هیچ کس قابل انکار نیست، بنا بر این” اگر اهل کتاب (یهود و نصارى) ایمان بیاورند بسود خودشان است، اما متاسفانه تنها اقلیتى از آنها پشت پا به تعصبهاى جاهلانه زده‏اند و اسلام را با آغوش باز پذیرفته‏اند در حالى که اکثریت آنها از تحت فرمان پروردگار خارج شده” و حتى بشاراتى که در باره پیامبر در کتب آنها بوده نادیده انگاشته و بر کفر و عصبیت خود هم چنان باقى مانده‏اند.

آبان
16
1394

حرز امام موسی کاظم علیه السّلام

پنجم:حرز موسى بن جعفر علیه السّلام:از على بن یقطین روایت شده:به موسى بن جعفر علیه السّلام از آنچه موسى بن مهدى در کار او قصد کرده بود خبر دادند،در حالى‏که جماعتى از اقوام آن جناب در خدمتش بودند.حضرت به اقوامش فرمود:دراین‏باره رأى شما چیست؟گفتن:از او دور شوى‏ و شخص خود را مخفى کنى،که از شرّ او ایمن نتوان شد.حضرت تبّسم فرمود.و به شعر کعب بن مالک تمثلّ جست؟ زَعَمْتَ سَخینَهُ اَنْ سَتَغْلِبَ رَبَّها        فَلَیَغْلِبَنَّ مَغالِبَ الغُلاّبِسنخیه پنداشت به زودى بر پروردگارش غلبه خواهد کرد       ولى خدا به غلبه‏هاى غلبه‏کنندگان به یقین غلبه کند

پس دست خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: اِلهى کَمْ مِنْ عَدُوٍّ شَحَذَ لى ظُبَهَ مُدْیَتِهِ وَاَرْهَفَ لى شَبا حَدِّه وَدافَ لى قَواتِلَ سُمُومِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنّى عَیْنُ حِراسَتِهِ فَلَمّا رَاَیْتَ ضَعْفى عَنِ احْتِمالِ الْفَوادِحِ وَ عَجْزى عَنْ مُلِمّاتِ الْجَوائِحِ صَرَفْتَ ذلِکَ عَنّى بِحَولِکَ وَ قُوَّتِکَ لا بِحَوْلٍ مِنّى وَلا قُوَّهٍ فَاَلْقَیْتَهُ فِى الْحَفیرِ الَّذىِ احْتَفَرَهُ لى خائِباً مِمّا اَمَّلَهُ فِى الدُّنْیا مُتَباعِداً مِمّا رَجاهُ فِى الاْخِرَهِ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ذلِکَ قَدْرَ اِسْتِحْقاقِکَ سَیِّدى اَللّهُمَّ فَخُذْهُ بِعِزَّتِکَ وَافْلُلْ حَدَّهُ عَنّى بِقُدْرَتِکَ وَاجْعَلْ لَهُ شُغْلاً فیما یَلیهِ وَ عَجْزاً عَمّا یُناویهِ اَللّهُمَّ وَاَعْدِنى عَلَیْهِ عَدْوىً حاضِرَهً تَکُونُ مِنْ غَیْظى شِفاءً وَ مِنْ حَنَقى عَلَیْهِ وَقاءً وَ صِلِ اللّهُمَّ دُعائى بِالاِْجابَهِ وَ انْظِمْ شِکایَتى بِالتَّغْییرِ وَ عَرِّفْهُ عَمّا قَلیلٍ ما اَوْعَدْتَ الظّالِمینَ وَ عَرِّفْنى ما وَعَدْتَ فى اِجابَهِ الْمُضْطَرّینَ اِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ وَ الْمَنِّ الْکَریمِ

معبود من چه بسا دشمنى که براى من تیغ کاردش را تیز کرد،و برش کاره سلاحش‏ را براى من باریک ساخت،و برایم به هم آمیخت زهرهاى کشنده‏اش را،و دیده نگهبانى‏اش از من نخوابید،پس زمانى‏ که ناتوانى‏ام را ازتحملّ مصائب سنگین،و درماندگى‏ام را از پیش‏آمدهاى خانمان‏برانداز دیدى،همه را به حول وقوّه‏ات نه به حول و قوّه خویش از من بازگردانى،پس او را در همان چاهى که براى من کنده بود انداختى، نومید از آنچه آن را در دنیا آرزو مى‏کرد،دور از آنچه در آخرت امید داشت،پس توراست ستایش بر این عنایت به اندازه شایستگى‏ات‏ آقایم،خدایا به عزّتت او را بگیر،و به قدرتت تیزى سلاحش را از من کند کن،و او را سرگرم‏ امورى که در اختیار اوست قرار بده،و درمانده از رسیدن به آنچه که طمع دارد،خداى مرا بر او چیره کن چیره‏شدنى فورى،تا براى خشمم‏ درمان،و براى کینه‏ام نگهدار باشد،و پیوست کن خدایا دعایم را به اجابت،و سامان ده‏ شکایتم را به دگرگونى،و به همین زودى آنچه که ستمکاران را به آن تهدیدى کردى به او بشناسان،و به من بنمایان آنچه در اجابت درماندگان نوید دادى،به درستى که تو صاحب فضل عظیم و احسان کریمى.
راوى گفت:قوم پراکنده شدند،و جمع نشدند مگر براى قرائت خبر مردن موسى بن مهدى.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

آبان ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« مهر   آذر »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30