12
1394
حق زبان
حضرت امام سجاد علیه السلام :
حق زبان، دور داشتن آن از زشت گویى، عادت دادنش به خیر و خوبى، ترک گفتار بى فایده و نیکى به مردم و خوشگویى درباره آنان است.
حَقُّ اللِّسانِ إِکرامُهُ عَنِ الخَنى و َتَعویدُهُ الخَیرَ وَ تَرکُ الفُضولِ الَّتى لا فائِدَهَ لَها وَالبِرُّ بِالنّاسِ و َحُسنُ القَولِ فیهِم؛
بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۸۶،
12
1394
ساکت ماندن در برابر کارهای زشت
امام صادق علیه السلام فرمود: هر گروهی که در برابر کار زشتی که میانشان رواج دارد ساکت بمانند و انجام دهنده را سرزنش نکنند به زودی خداوند عزوجل عذاب خود را بر آنها فرود خواهد آورد.
امام صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر بنده پنهانی گناهی انجام دهد زیان آن تنها به خودش خواهد رسید ولی اگر آن گناه را آشکارا انجام دهد و مردم او را سرزنش نکنند زیان آن به همه مردم خواهد رسید.
امام صادق علیه السلام افزود: دلیل آن به خاطر این میباشد که او با این کار خود دین خداوند را کوچک شمرده است و خود را در همان مکانی قرار داده که دشمنان خدا از رفتار او الگو میگیرند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ای مردم! خداوند متعال مردم را به خاطر گناه گروهی انگشت شمار که در پنهان گناه انجام میدهند عذاب نمیکند ولی اگر همان گروه انگشت شمار آشکارا در برابر مردم مشغول گناه شوند مردم هم آن گروه را به خاطر کارهای زشتی که انجام میدهند سرزنش نکنند خداوند متعال هر دو گروه را مجازات فرماید.
امام افزود: هیچ کدام از شما در جایی که یک ستمگر مردی را کتک میزند یا ستمدیدهای را آزار میکند و یا بیگناهی را میکشد حضور داشته باشد اگر نمیتواند از او دفاع کند زیرا یاری دادن مؤمن توسط مؤمن واجب است و عافیت برای شما آسانتر میباشد تا زمانی که حجت بر شما تمام شده باشد.
و نیز فرمود: هنگامی که در میان بنی اسرائیل گناه رواج یافت یک نفر برادر هم کیش خود را در حال ارتکاب گناه میدید او را از آن کار زشت باز میداشت ولی آن گناه کار به کار خود هم چنان ادامه میداد ولی اصرار بر گناه مانع نمیشد تا نصیحت کننده همنشین و هم پیاله و همسفر آن مرد گناه کار نشود تا جایی که خداوند به سبب ترک نهی از منکر دلهای بنی اسرائیل را از هم برگرداند و آنها را به دشمنی با یکدیگر وا داشت چنان چه خداوند فرمود: گروهی از بنی اسرائیل که کافر شدند به وسیله حضرت داوود و عیسی بن مریم نفرین شدند زیرا نافرمانی کردند و از احکام خدا دور شدند و یکدیگر را از انجام کارهای زشت باز نمیداشتند و چه کار زشتی انجام دادند.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص ۴۷۹
12
1394
اشتغال پیامبر صلوات الله علیه در تجارت
ابوطالب که خود بزرگ قریش بود و به سخاوت و شهامت و مناعت طبع معروفیت داشت وضع دشوار زندگی برادرزاده او را وادار نمود که برای وی شغلی در نظر بگیرد. از این لحاظ به برادرزاده خود چنین پیشنهاد کرد: «خدیجه» دختر «خویلد» که از بازرگانان قریش است دنبال مرد امینی میگردد که زمام تجارت او را بر عهده بگیرد و از طرف او در کاروان بازرگانی قریش شرکت کند و مالالتجاره او را در شام به فروش برساند چه بهتر ای محمد خود را به وی معرفی نمائی.
مناعت و بلندی روح پیامبر مانع از آن بود که مستقیما بدون هیچ سابقه و درخواستی پیش خدیجه برود و چنین پیشنهادی کند. از این لحاظ به عموی خود چنین گفت: شاید خود خدیجه دنبال من بفرستد. زیرا میدانست او در میان مردم به لقب امین معروف است.
اتفاقا جریان هم همینطور شد. وقتی خدیجه از مذاکرات ابوطالب با پیامبر آگاهی پیدا کرد فورا کسی را دنبال پیامبر فرستاد و گفت: چیزی که مرا شیفته تو نموده است همان راستگوئی ، امانتداری و اخلاق پسندیده تو است و من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران میدادم به تو بدهم و دو غلام خود را همراه تو بفرستم که در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.
رسول خدا جریان را برای عموی خود بیان کرد. وی در پاسخ چنین گفت: این پیشآمد وسیلهای است برای زندگی که خدا آن را به سوی تو فرستاده است.
کاروان قریش آماده حرکت شد کالاهای بازرگانی خدیجه نیز در آن میان بود. در این هنگام خدیجه شتری راهوار و مقداری کالای گرانبها در اختیار وکیل خود گذارد و ضمنا به دو غلام خود دستور داد که در تمام مراحل کمال و ادب را به جا آورند. و هر چه او انجام داد ابداً اعتراض ننمایند و در هر حال مطیع او باشند.
بالاخره کاروان به مقصد رسید و همگی در این مسافرت سودی بردند ولی پیامبر بیش از همه سود برد و چیزهایی نیز برای فروش در بازار تهامه خرید.
کاروان قریش پس از پیروزی کامل راه مکه را پیش گرفت. جوان قریش در این سفر برای بار دوم از دیار عاد و ثمود گذشت. سکوت مرگباری که در محیط زندگی آن گروه سرکش حکمفرما بود او را بیشتر به عوالم دیگر متوجه نمود. علاوه براین خاطرات سفر سابق تجدید شد. به یاد روزی افتاد که همراه عموی خود همین بیابانها را پشت سر مینهاد. کاروان قریش به مکه نزدیک شد «میسره» غلام خدیجه رو به رسول خدا نمود و گفت: چه بهتر شما پیش از ما وارد مکه شوید و خدیجه را از جریان تجارت و سود بی سابقهای که امسال نصیب ما گشته است آگاه سازید.
پیامبر در حالی که خدیجه در غرفه خود نشسته بود وارد مکه شد. خدیجه به استقبال او دوید و او را وارد غرفه نمود. پیامبر با بیان شیرین خود جریان کالاها را تشریح کرد چیزی نگذشت که میسره وارد شد.
غلام خدیجه میسره آنچه را در این سفر دیده بود که تمام آنها بر عظمت و معنویت محمد امین صلوات الله علیه گواهی میداد برای خدیجه مو به مو تعریف کرد. از جمله اینکه امین بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا نمود آن مرد به او گفت به لات و عزّی سوگند بخور تا من سخن تو را بپذیرم. امین در پاسخ او چنین گفت: پستترین و مبغوضترین موجودات پیش من همان لات و عزّی است که تو آنها را میپرستی. و نیز میسره اضافه نمود که: در بصری امین به منظور استراحت زیر سایه درختی نشست. در چنین هنگام چشم راهبی که در صومعه خود نشسته بود به امین افتاد و آمد از من نام او را پرسید. سپس چنین گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارتهای فراوانی خواندهام!
منابع:
۱- بحارالانوار ج۱۶ ص۲۲
۲- سیره ابن هشام ج۱ ص ۱۵۸
۳- فروغ ابدیت ج۱ ص۱۹۰
12
1394
دعای ختنه
اَللّهُمَّ هذِهِ سُنَّتُکَ وَ سُنَّهُ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَاتِّباعٌ مِنّا لَکَ وَ لِنَبِّیِکَ بِمَشِیَّتِکَ وَ بِاِرادَتِکَ وَ قَضاَّئِکَ لاَِمْرٍ اَرَدْتَهُ وَ قَضاَّءٍ حَتَمْتَهُ وَ اَمْرٍ اَنْفَذْتَهُ وَ اَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَدیدِ فى خِتانِهِ وَ حِجامَتِهِ بِاَمْرٍ اَنْتَ اَعْرَفُ بِهِ مِنّى اَللّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَزِدْ فى عُمْرِهِ وَادْفَعِ الاْفاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَالاَْوْجاعَ عَنْ جِسْمِهِ وَ زِدْهُ مِنَ الْغِنى وَ ادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَاِنَّکَ تَعْلَمُ وَلانَعْلَمُ
براى کارى که اراده فرمودى، و حکمى که حتم نمودى، و امرى که اجرا کردى، و چشاندى به او سوزش آهن در ختنه و حجامتش، به کارى که تو به آن داناتر از منى، پس او را از گناهان پاک کن، و بر عمرش بیفزا، و آفات را از بدنش دور کن، و دردها را از جسمش بزداى، و بر توانگرى اضافه کن، و تهیدستى را از او برطرف نما، به درستى که تو میدانى و ما نمیدانیم.
12
1394
تفاوت صلی با اقام الصلاه
تفاوت صلی با اقام الصلاه چیست؟منظور از مصلین چیست؟
در تعدادی از سوره های قرآن فعل صلی و اسم فاعل آن مصلین بکار رفته است که در ترجمه های فارسی به معنای نمازگزاران معنا شده است.
در تعدادی از سوره ها نیز از فعل اقام الصلاه و اسم فاعل مقیم الصلاه و آن هم به معنای نماز گزار استفاده شده است
آیا این دو عبارت با هم تفاوت دارند ؟تفاوت آنها چیست؟
در این تحقیق به کاربردهای این دو فعل و مشتقات آن در سوره های مختلف قرآن و سپس استخراج پاسخ سوال بر اساس موارد کاربرد این عبارات،خواهیم پرداخت.
ابتدا به معنای لغوی آنها می پردازیم:
۱-ریشه کلمه« صلوه»
در اصل کلمه صلوه بین علمای لغت وتفسیر اختلاف است .
بعضی گفته اند: صلوه از ریشه عبری است ودر زبان عبرانیان« صلوتا» کنیه یهودیان است.
برخی ، صلوه را از لفظ عبری« صلوه» مشتق می گیرند ودرمنابع سریانی الفاظی مشابه ومعادل با« اقامه صلوه» به چشم می خورد
برخی از متاخرین ، ریشه آن را آرامی پنداشته اند وبا تحقیقاتی که اخیراً به عمل آمده ، این احتمال قوت گرفته است که اصل«صَلوه» سریانی باشد و از آن زبان ، نخست در زبان جنوب عربستان ، معمول گردیده است وشعرا ، آنرا در اشعار به کار برده اند وپس از آن اعراب شمالی ، لفظ« صلوه» را از عربهای جنوبی گرفته اند. در هر حال ، پیش از اسلام این لفظ ، به معانی« پرستشگاه» و« نیایش» به کار رفته است.
۲- معانی صلوه
در اشتقاق معنوی نام« صلوه» در میان اهل لغت اختلاف نظر وجوددارد :
معنای اول: گفته شده صلوه از دعا مشتق شده است وبه معنای تبریک و تمجید می باشد وگفته شده نماز را به خاطر دعاهایی که در آن وجوددارد« صلوه» نامیده اند.
معنای دوم:
گفته شده که این کلمه از«صلی» که از« صَلَّیت العود علی النّار» به معنای « چوب یا عصا را به کمک آتش ، نرم و راست کرد».
گرفته شده وچون مشتمل بر«کمک خواهی» از خداست به این نام نامیده اند چرا که انسان با استعانت از خداوند ونماز نرم وانعطاف پذیر می گردد.
معنای سوم:
امکان دارد که صلوه از« مصلی»« وصله » که به معنای پیوستن است گرفته شده است. زیرا در نماز انسان چه از لحاظ روحی وجسمی به خدا می پیوندد و پل ارتباطی بین خدا وبنده است.
معنای چهارم:
در برخی از کتب لغت« صلوه» به معنی بزرگداشت وتعظیم نیز آمده است چنانچه لفظ« نم» در کلمه نماز به همین معنی است
معنای پنجم:
در جایی نیز صلوه به معنای« زیارت» آمده است.
معانی ششم:
صلوه به معنای رحمت می باشد چنانچه خداوند در سوره احزاب می فرماید: «اِنَّ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ یَصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا آیها الَّذینَ امَنُو صَّلوُا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسلیما»« همانا خداوند و فرشتگان اوبر پیامبر درود می فرستند ای اهل ایمان شما نیز بر او درود فرستید.»
معنای هفتم:
ودر جایی صلوه را اوج گرفتن عقل به سوی خدا به حدی که برای اوسجده کرده و شکرگزار او باشیم معنی شده است
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- سجده شکر بهمن ۱۲, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر بهمن ۱۲, ۱۳۹۴