14
1394
فراخواهی در دعا
حکیم متأله ابن سینا در بیانی لطیف میگوید: «إستوسِع رحمه الله». مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در مقدمه منطق شرح اشارات میگوید: این عبارات به روایت شبیهتر است تا عبارات یک کتاب عادی.
ابن سینا میگوید: وسیع کن رحمت خدا را، بگذار دیگران زیر پوشش این رحمت واسعه قرار گیرند. جایی که دعا مستجاب است دعاها را بلند ادا کنیم و همه را زیر پوشش دعای خود قرار دهیم.
مردی عصر روز عرفه در سرزمین عرفات از دامنههای کوه پایین آمد در حالی که یک چشم او آسیب دیده و چشم دیگرش سالم بود. چشم سالم او هم از بس گریه کرده بود مثل شبکه و کاسهای از خون بود بعضی از دوستانش به او گفتند: چرا این همه رنج و اشک و ناله؟
گفت : در تمام این نالهها چیزی برای خود نخواستم. همه این دعاها و نالهها برای مؤمنان و دوستانم بود. ائمه علیهم السلام اصحابی را که دارای چنین روحیه بلندی هستند تربیت کردهاند.
آن دینی که میگوید: هنگام سحر در نماز شب عده زیادی را دعا کن همان دین میگوید: روز به فکر حل کار چهل مؤمن باش. برای اینکه وقتی میگوید: شب برخیز و دیگران را هم دعا کن، یعنی روز هم مواظب کارشان باشد. این دستور درس کرم به انسان میآموزد که دیگران مهمان سفره انسان باشند.
امام سجاد علیه السلام در دعای معرف به ابوحمزه ثمالی عرض میکند: خدایا بزرگ و کوچک ما زن و مرد و بچه روستایی و شهری دور و نزدیک همه و همه را بیامرز. گاهی به عنوان عمومی و گاهی تک تک این عناوین و اصناف را نام میبرد. مباد آنکه انسان در دعا فقط به فکر خود و بستگان نزدیکش باشد. از این رو باید دعا در سطح بلند و برای همه باشد.
مردی در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله در مقام دعا عرض کرد: خدایا پیامبر را بیامرز، مرا بیامرز
حضرت فرمود:چرا دور رحمت خدا را سنگ چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ همه مؤمنان را دعا کن:« إذا دعا أحدکم فلیَعمّ فإنَه أوجب للدّعاء» هر گاه دعا میکنیم به دعای خود عمومیت دهید که اجابت را حتمی میکند.
این دعای امام رضا علیه السلام چقدر کریمانه است:«واغفر لمن فی مشارق الارض و مغاربها من المؤمنین و المؤمنات» خدایا در مشرق و مغرب عالم هر کسی که اهل ایمان است او را بیامرز. معنای لطیف سخت حکیم متأله ابن سینا که میفرماید: «إستوسِع رحمه الله» مضمون همین روایات است.
حکمت عبادات ص۲۲۸
14
1394
دوران جوانی حضرت محمد صلوات الله علیه
در اینکه جوان قریش شجاع و دلیر، نیرومند و تندرست، صحیح و سالم بود جای گفتگو نیست زیرا در محیط آزاد و دور از غوغای زندگی پرورش یافته بود و خانوادهای که در میان آنها دیده به جهان گشود همگی عنصر شهامت و شجاعت بودند. ثروتی مانند ثروت خدیجه در اختیار داشت و وسائل خوشگذرانی از هر جهت برای او آماده بود. ولی باید دید که او از این امکانات مادی چگونه استفاده کرد؟ آیا بساط عیش و عشرت پهن نمود و مانند بسیاری از جوانان درفکر اشباع غرائز خود برآمد؟ یا با این وسائل و امکانات برنامه دیگری برگزید که از سراسر آن دورنمای زندگی پر از معنویت او هویدا بود؟
تاریخ گواهی میدهد که او بسان مردان عاقل و کارآزموده زندگی میکرد. همیشه از خوشگذرانی و بیخبری گریزان بود. پیوسته بر سیما آثار تفکر و تدبر داشت و برای دوری از فساد اجتماع گاهی مدتها در دامنه کوهها میان غار بساط زندگی را پهن مینمود و در آثار قدرت و صنع وجود به مطالعه میپرداخت.
در بازار مکه واقعهای رخ داد که عواطف انسانی او را جریحهدار ساخت. دید قماربازی مشغول قمار است و از بدی بخت شتر خود را باخت خانه مسکونی خود را باخت کار به جائی رسید که ده سال از زندگی خود را نیز از دست داد. مشاهده این واقعه چنان جوان قریش را متأثر ساخت که نتوانست همانروز در شهر مکه بماند بلکه به کوههای اطراف پناه برد و پس از پاسی از شب به خانه بازگشت. او به راستی از دیدن این نوع مناظر غم انگیز و رقت بار متأثر میگشت و از کمی عقل و شعور این طبقه گمراه در فکر و تعجب فرو میرفت.
خانه خدیجه پیش از آنکه با محمد صلوات الله علیه ازدواج کند کعبه آمال و خانه امید مردم بینوا بود پس از آنکه با جوان قریش ازدواج نمود کوچکترین تغییری در وضع خانه و بذل و بخشش همسر خود نداد. در مواقع قحطی و کم بارانی گاهی مادر رضاعی او حلیمه به دیدار فرزند خود میآمد رسول گرامی عبای خود را زیر پای او پهن مینمود و به یاد عواطف مادر خود و آن زندگی ساده میافتاد و سخنان او را گوش میداد موقع رفتن آنچه میتوانست درباره مادر خود کمک میکرد.
منابع:
۱- سیره حلبی ج۱ ص۱۲۳
۲- فروغ ابدیت ج۱ ص ۲۰۱
14
1394
نفس زکیه
منظور از نفس زکیه چیست و به چه علت کشته می شود؟!
نفس زکیه به انسان پاک دل و پاک سرشت هم اطلاق می شود که در روایت است که این صفت را به امام سجاد (علیه السلام) نسبت می دادندکه :
معمر از علی بن زید نقل کرد که به سعید بن مسیب گفتم تو میگفتی که علی ابن الحسین نفس زکیه است و مانند او را ندیده ای.
گفت همین طور است آنچه من گفته ام قابل انکار نیست بخدا سوگند مانند او دیده نشده.
اگر مراد همان فردی است که از علائم ظهور حضرت حجت (علیه السلام) می باشد
در روایت است ازصالح مولای بنی عذراء میگوید:
از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که میفرمود: میان قیام قائم آل محمّد (علیه السلام) و قتل نفس زکیّه فقط پانزده شب فاصله است.
و گفت: مرد پاکدل و صاحب نفس زکیّه، جوانی از خاندان پیغمبر و نامش «محمّد بن حسن» است، بدون هیچ جرم و گناهی کشته میشود، وقتی او را کشتند خداوند قائم آل محمّد- عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف- را میفرستد.
منابع:
۱- زندگانی حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام / ۱۰۳/ باب دهم وفات زین العابدین علیه السلام ….. ص : ۱۰۲
۲- جلوه های اعجاز معصومین علیهم السلام، ص: ۸۰۳
14
1394
خواستگاری خدیجه
قدر مسلم است که پیشنهاد ابتدا از طرف خود خدیجه بوده است. حتی ابن هشام نقل میکند که خدیجه شخصا تمایلات خود را اظهار کرد و چنین گفت: عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و آن عظمت و عزتی که میان قوم خود داری و امانت و حسن خلق و راستگوئی که از تو مشهود است جداً مایلم با تو ازدواج کنم. امین قریش به او پاسخ داد: که لازم است عموهای خود را از اینکار آگاه سازد و با مشورت آنها این کار را انجام دهد.
بیشتر مورخان معتقدند که نفیسه دختر «علیه» پیام خدیجه را به پیامبر به طرز زیر رساند:
محمد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن نمیکنی؟ هر گاه من تو را به زیبائی و ثروت شرافت و عزت دعوت کنم میپذیری؟ پیامبر فرمود: منظورت کیست؟ وی خدیجه را معرفی کرد حضرت فرمود: آیا به این کار حاضر میشود با اینکه وضع زندگی من با او فرق زیادی دارد؟ نفیسه گفت: اختیار او در دست من است و من او را حاضر میکنم تو وقتی را معین کن که وکیل او (عمرو بن اسد) با شما و اقوامتان دورهم گرد آمده و مراسم عقد و جشن برگزار شود.
رسول گرامی با عموهای بزرگوار خود جریان را مذاکره کرد مجلس باشکوهی که شخصیتهای بزرگ قریش را در برداشت تشکیل گردید. نخست ابوطالب خطبهای خواند که آغاز آن حمد و ثنای خداست و برادرزاده خود را چنین معرفی کرد: برادرزاده من محمد بن عبدالله با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود بر او برتری دارد. و اگر چه از هر گونه ثروتی محروم است لکن ثروت سایهایست رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی…
چون خطبه ابوطالب مبنی بر معرفی قریش و خاندان هاشم بود در برابر آن ورقه بن نوفل بن اسد که از بستگان خدیجه بود ضمن خطابهای گفت: کسی از قریش منکر فضل شما نیست ما از صمیم دل میخواهیم دست به ریسمان شرافت شما بزنیم.
عقد نکاح جاری شد و مهریه چهارصد دینار معین شده و بعضی گفتهاند که مهریه بیست شتر بوده است.
منابع:
۱- سیره ابن هشام ج۱ ص۲۰۴
۲- مناقب ج۱ ص۳۰
۳- بحار ج۱۶ ص۱۶
۴- فروغ ابدیت ج۱ ص۱۹۷
14
1394
تفال به قرآن مجید و استخاره به آن
اَللّهُمَّ اِنّى تَفَاءَّلْتُ بِکِتابِکَ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ فَاَرِنى مِنْ کِتابِکَ ما هُوَ مَکْتُومٌ مِنْ سِرِّکَ الْمَکْنُونِ فى غَیْبِکَ
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر بهمن ۱۴, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت بهمن ۱۴, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان بهمن ۱۴, ۱۳۹۴
- سجده شکر بهمن ۱۴, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر بهمن ۱۴, ۱۳۹۴