بهمن
19
1394

مذمت دروغگویی

امیرالمومنین در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: راستگویی را مقدم بدارید ولو اینکه به ضرر شما باشد و دروغگویی را ترک کنید ولو اینکه برای شما فایده داشته باشد.

در روایتی داریم که از یکی از حضرات معصومین سوال کردند که مومن ممکن است ترسو باشد؟ امام فرمودند بله ممکن است. سوال کردند مومن ممکن است بخل بورزد؟ امام فرمودند بله ممکن است. سوال کردند مومن ممکن است خدای ناکرده دزدی بکند؟ امام فرمود بله ممکن است. پرسیدند مومن ممکن است خدای ناکرده شهوت بر او غالب شود؟ امام فرمود بله ممکن است. پرسیدند مومن ممکن است دروغ بگوید؟ امام فرمود نه ممکن نیست چون دروغ از همه گناهان بالاتر است.

حجت الاسلام فرحزاد؛ ۹۴/۱۱/۵

بهمن
19
1394

عرش : تخت حکومت

قسمت سوم

عرش در روایات

۱- در کافی باب (العرش و الکرسی) ضمن حدیثی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده «العرش لیس هو الله و العرش اسم علم و قدرته و عرش فیه کل شی… و العرش و من یحمله و من حول العرش و الله الحامل لهم….»

این حدیث عرش را شی موجود معرفی کرده، عرش نام قدرتی و علمی است نکره و عرشی است که همه اشیا در آن است این با همان مرکز فرماندهی عالم سازگار است.

۲-در توحید صدوق رحمه الله باب ۴۸ در ضمن حدیثی از علی نقل شده که به جاثلیق فرمود «ان الملائکه تحمل العرش و لیس العرش کما تظن کهیئه السریر. و لکنه شیء محدود مدبر، و ربک عزوجل مالکه لا انه علیه ککون الشی علی الشی و امر الملائکه بحمله فهم یحملون العرش بما اقدرهم علیه….»

دلالت این حدیث بر موجود بودن عرش احتیاج به بیان ندارد.

۳-در باب ۵۲ همان کتاب از امام صادق علیه السلام نقل شده است «العرش هو العلم الذی لا یقدر احد قدره» ظاهرا منظور همان علم و دستوراتی است که در عرش گذاشته شده است.

۴-در باب ۵۰ همان کتاب حدیث مفصلی از امام صادق علیه السلام نقل شده که بخشی از آن نقل می شود:
«عن حنان بن سدیرقال: سئلت اباعبدالله عن العرش و الکرسی فقال: ان للعرش صفات کثیره مختلفه له فی کل سبب وضع فی القرآن صفه علی حده فقوله «رب العرش العظیم» یقول: الملک العظیم و قوله «الرحمن علی العرش استوی» علی الملک احتوی و هذا ملک الکیفوفیه فی الاشیاء ثم العرش فی الوصل متفرد من الکرسی لانهما بابان من اکبر ابواب الغیوب و هما جمعیا غیبان و هما فی الغیب مقرونان لان الکرسی هو الباب الظاهر من الغیب الذی منه مطلع البدع و منه الاشیاء کلها و العرش هوالباب الباطن الذی یوجد فیه علم الکیف و الکون و القدر و الحدّ و الاین و المشیه و صفه الاراده و علم الالفاظ و الحرکات و الترک و علم العود و البدء، فهما فی العلم بابان مقرونان لان ملک العرش سوی ملک الکرسی و علمه اغیب من علم الکرسی، فمن ذلک قال: «و رب العرش العظیم» ای صفته اعظم من صفه الکرسی و هما فی ذلک مقرونان. قلت: جعلت فداک فلم صار فی الفضل جار الکرسی؟ قال: انه صار جاره لان علم الکیفوفیه فیه و فیه الظاهر من ابواب البداء و اینیتها و حد رتقها فتقها فهذان جاران احدهما حمل علی صاحبه فی الصرف…»

این روایت روشن می کند که عرش و کرسی هر دو مخلوق و از عالم غیب اند و کرسی قائم به عرش است، آن چه در اشیا عالم جاری می شود از عرش به کرسی و از کرسی به عالم می رسد. و بداء و مکان های آن در عرش است نه در کرسی.

هم چنین کرسی باب ظاهر از غیب و عرش باب باطن غیب است. طلوع همه اشیا از کرسی است ولی علم کیف، کون، قدر، حد، این، مشیت، صفت، اراده، علم الفاظ و حرکات و علم عود و بدء همه در عرش است.

در صحیفه سجادیه دعای ۴۷ آمده است: «لک الحمد… حمدا یوازن عرشک المجید» هم چنین آمده است «صل علیهم زنه عرشک و ما دونه و ملاء سمواتک و ما فوقهن» و در دعای ۳ آمده است «اللهم و حمله عرشک…»

حجت الاسلام دکتر حمید مغربی

بهمن
19
1394

دوستی اهل بیت علیهم السلام

قال الإِمَامُ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْه:
ﻣَﻦْ ﺃَﺣَﺒﱠﱠﻨَﺎ ﻭَ ﺃَﺑْﻐَﺾَ ﻋَﺪُﻭﱠﱠﻧَﺎ ﻓِﻲ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ، ﻣِﻦْ ﻏَﻴْﺮِ ﺗِﺮَﺓٍ ﻭَﺗَﺮَﻫَﺎ ﺇِﻳﱠﱠﺎﻩُ ﻓِﻲ ﺷَﻲْ ﺀٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻣْﺮِ ﺍﻟﺪﱡﱡﻧْﻴَﺎ، ﺛُﻢﱠﱠ ﻣَﺎﺕَ ﻋَﻠَﻰ ﺫَﻟِﻚَ، ﻓَﻠَﻘِﻲَ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪَ ﻭَ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺬﱡﱡﻧُﻮﺏِ ﻣِﺜْﻞُ ﺯَﺑَﺪِ ﺍﻟْﺒَﺤْﺮِ، ﻏَﻔَﺮَﻫَﺎ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪُ ﻟَﻪُ.

حضـرت امـام صـادق علیه الصّلاه والسّلام فرمودند:
هر که در راه خدا ما را دوست بدارد و با دشمن ما دشمنی ورزد، بی ‏آنکه در امور دنیا اختلافی با او داشته باشد، سپس با همین حال بمیرد، هر چند به اندازهٔ کف دریا گناه داشته باشد، خداوند او را می آمرزد.

بحارالأنوار، ج ۲۷، ص ۵۵، ح ۱۰؛ از ثواب الأعمال، ص ۱۶۵

بهمن
19
1394

باران به موقع

فرزند شیخ رجبعلی خیاط می فرمایند

پدرم دید برزخی داشت و مسایل پنهان را می‌دید. روزی به من گفت: آقا میرزا سید علی نطنزی غروی را دیدم که او را نگه داشته‌اند و مؤاخذه می‌کنند گفتم: چرا تو را نگه داشته‌اند؟ گفت: داشتم سرحوض وضو می‌گرفتم، باران آمد، گفتم عجب باران به موقعی! حالا مرا نگه داشته‌اند و می‌پرسند: کدام کار ما بی موقع بوده؟

بهمن
19
1394

استخاره نمودن برای غیر

و بدان که سیّد ابن طاووس‏ کلامى فرموده که حاصلش این است: من حدیث صریحى نیافتم که انسان براى غیر خود استخاره کند، ولى یافتم احادیث‏ بسیارى را که در آنها امر شده بر قضاى حاجت برادران به دعاها و سایر توسّلات، بلکه در اخبار از فواید دعا براى برادران‏ چندان ذکر شده که محتاج بر بیان نیست، و استخاره نیز از جمله حاجات، و از جمله دعوات است، زیرا شخصى که انسان را تکلیف به استخاره میکند، به طور حتم حاجتى برایش پیش آمده و آن شخصى که مباشر استخاره میشود میخواهد براى خود استخاره‏ کند که آیا صلاح است که به او بگوید انجام بده یا نه، و میخواهد براى آن شخص که به او گفته استخاره کند، آیا مصلحت در فعل‏ است یا در ترک، و این از چیزهایى است که داخل است در تحت عموم روایات ناظر به استخارات و قضاى حاجات.
علاّمه‏ مجلسى فرموده: کلام سیّد در جواز استخاره براى غیر، خالى از قوّت نیست به جهت عمومات [یعنى تعابیر عامّ وارد در روایات برای رفع حاجت برادران دینى] ، به خصوص وقتیکه نایب براى خود قصد کند که به شخص طالب استخاره بگوید: انجام بده یا نده، چنان‏ که سید به آن اشاره فرموده: و این نقشه‏اى است براى داخل کردن استخاره در تحت اخبار خاصّه، لیکن احوط و اولى آن‏ است که صاحب حاجت خودش براى خود استخار کند، زیرا ما خبرى که در جواز وکالت در استخاره وارد شده باشد، ندیدیم، و اگر این کار جایز یا راجح میبود، به طور قطع اصحاب از ائمه سؤال میکردند، و اگر سؤال کرده بودند براى ما دست‏کم در یک‏ روایت نقل میشد، به علاوه اینکه شخص مضطر خود اولى به اجابت، و دعاى او اقرب به خلوص نیّت است، انتهى.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

بهمن ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« دی   اسفند »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930