بهمن
20
1394

ذم تشبه به کفار و میل به آنها

مؤلّف گوید: از آیات و اخبار بسیارى استفاده میشود که مسلمان باید از دوستى با کفّار و محبّت و میل و تشبّه به ایشان اجتناب ورزد، و بر مسلک آنان سلوک نکند.

قالَ اللَّه تعالى: (قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فى اِبْرهیمَ وَالَّذینَ مَعَهُ اِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ اِنّا بُرَءآؤُ مِنْکُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهُ وَالْبَغْضاءُ اَبَداً)

خداى تعالى فرمود: به حقیقت براى شما در ابراهیم و کسانیکه با او بودند سرمش خوبى است، به قومشان گفتند: ما از شما بیزاریم از آنچه جز خدا میپرستید، بین ما و شما همیشه دشمنى و کینه‏ورزى است.
شیخ صدوق رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده: حق تعالى به سوى پیغمبرى از پیامبران خود وحى فرستاد تا به مؤمنان بگوید: لباس دشمنان مرا نپوشید، و غذاى دشمنان مرا نخورید، و بر راههاى دشمنان من مروید، که دشمنان من خواهید بود، چنان‏که آنان‏ دشمنان منند.
بهمن
20
1394

دعای رویت جهود و ترسا و گبر

بیست‏ و هشتم: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده: هرکس یهود، یا ترسا [مسیحى] ، یا گبرى [مجوسى] را ببیند و بگوید: الحمد للّه الّذى فضّلنى علیک بالاسلام دینا، و بالقران کتابا، و بمحمّد نبیّا، و بعلىّ‏ اماما، و بالمؤمنین اخوانا، و بالکعبه قبله خداى تعالى میان او آن کافر در دوزخ جمع نکند.

بهمن
20
1394

تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آل‌عمران

چکیدۀ ۱۵

 آیات ۳۳ تا ۳۶

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِین (۳۳) ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم (۳۴) إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم (۳۵) فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم (۳۶)

فضیلت‌های فراموش‌شده

صلۀ رحم و برکات آن

دیدیم که صلۀ رحم ـ یعنی پیوند با خویشاوندان ـ جز اصول رفتاری سبک زندگی اسلامی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برآن اصرار دارند. نکتۀ مهم آن است که پیوند با خویشان موجب برکات و خیراتی در دنیا و آخرت می‌شود و قطع آن ضررها بسیاری به ما می‌رساند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: هرکس از تأخیر اجل و گسترش روی خود خوشحال می‌شود،تقوای الهی داشته باشد و با خویشاندان بپیوندد.» [مفایتح الحیات: ۲۱۱] یعنی دو برکت دنیویی صلۀ رحم عبارتند از تأخیر اجل و وسعت روزی. در روایتی دیگر فرمودند: «هرکس برای من یک همل را ضمانت کند، من برایش چهار چیز را ضمانت کنم: هرکس صلۀ رحم کند، خدا او را دوست بدارد، و روزی وی را گسترش دهد و عمرش را فزونی بخشد و و او را به بهشتی درآورد که وعده داده است.» [همان: ۲۱۲] در این روایت چهار برکت پیوند به خویشان بیان شده است، دوتای آن قبلاً گذشت، دو تای دیگر؛ یکی این‌که خدا او را دوست دارد. و می‌دانیم که اگر خدا بنده‌ا‌ی را دوست داشته باشد، او را رشد می‌دهد و دوم او را به بهشت می‌برد.

اما دربارۀ طول عمر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «کسی که از عمرش سه سال نمانده باشد، با صلۀ رحم، خدا عمرش را به سی و سه سال امتداد می‌بخشد. [همان] برخلاف امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: کسی که از عمرش سی و سه سال مانده؛ قطع رحم می‌کند، پس خدا آن را به سه سال کاهش می‌دهد. [همان: ۲۱۳]

فصل سوم

آیات ۳۳ تا ۶۴ بمنزلۀ فصل سوم سورۀ مبارکۀ آل‌عمران است که در آن طی داستان ‌آل‌عمران یعنی حضرت مریم و حضرت عیسی و ضمن آن حضرت زکریا حقیقت فرمانروایی مطلق خدا را تبین می‌فرماید. و این‌که تدبیر و فرمانروایی خدا چگونه بر بندگان خاص خود با رأفت و محبت جاری است. ما در ضمن این آیات به جلوۀ عملی محبت خدا روبرو می‌شویم. در این بخش به تفضیل داستان تدبیر الهی بر حضرت مریم و حضرت عیسی بیان شده است. و ضمن آن رحمت خاص خداوند بر زکریا علیه السلام بیان شده است. داستان‌های قرآن حقایق آیات الهی را برای ما بعینه تبین می‌فرماید تا ما از روش اولیاء الهی عبرت بگیریم و بهره ببریم. و در محبت الهی و تبعیت از اولیاء الهی ثابت‌قدم بمانیم. فصل سوم با داستان مباهله و تبین توحید ناب پایان می‌پذیرد.

آیۀ ۳۳

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِین

مفردات

اصطفی

اصل آن «الصفو» است که معنای خالص از هرآمیختگی. [مقاییس اللغۀ: ۳/۲۹۲] و نقیض کدر و تیرگی دارد. صفوۀ خالص و ناب هرچیزی را گویند و صفاء و مصافاۀ به معنای دوستی و برادری است. [کتاب العین: ۷/۱۶۲] صفیُ الانسان دربارۀ انسانی گفته می‌شود که در دوستی خالص است. [همان: ۱۶۳] اما إصطفاء به معنای برگزیدن است. و پیامبران مصطفون و برگزیدگان هستند. [همان] اصطفاء الله بندگانی است هستند که خداوند آنان را از هرگونه آمیختگی و ناخالصی پاک کرده و آنان را برگزیده است. [مفردات: ۴۸۸]

ترجمه

بقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمراه را همۀ جهانیان برگزید.

تفسیر

آیات ۳۳ و ۳۴ زمینۀ ورود به داستان حضرت مریم و حضرت عیسی علیهما السلام است. و آن برگزیده‌شدن آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران است که آنان برگزیدگان الهی هستند که در مسیر محبت خدا قرار داشتند و از این محبت مورد نهایت لطف خداوند قرار گرفتند. آیۀ ۳۳ بیان می‌فرماید که آدم، نوح، ابراهیم و خاندان او و عمران و خاندان او بر همۀ جهانیان برتری داشتند و دلیل این برتری هم آن بود که آنان برگزیدۀ خداوند متعال بودند. اصطفا مقامی معنوی است که درجۀ قرب بندگان خدا را مشخص می‌کند. و آن توفیق الهی است که طی آن بندگان خود را صاف و خاص می‌کند. این نسل برگزیده چون در محبت خدا ثابت‌قدم بودند، به این مقام رسیدند.

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِین

منظور از آدم، حضرت آدم ابوالبشر است که قرآن بارها به نام او اشاره کرده است. نوح هم نخستین پیامبر اولی العزم و صاحب شریعت است. ابراهیم دومین پیامبر اولی العزم است که نسل انبیاء بعدی از اوست. خاندان وی فرزندان اسماعیل و اسحاق هستند و همۀ پیامبران بنی‌اسرائیل را که از نسل اسحاقند و همۀ بنی‌اسماعیل را که پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم السلام هستند، شامل می‌شود. منظور از عمران پدر حضرت مریم است. خاندان عمران مریم و عیسی علیهما السلام هستند. چون محور اصلی داستان هم این دو بزرگوار هستند، بر آل‌عمران تأکید شده است.

منظور از «العالمین» «جهانیان» ظاهراً تنها همۀ بشر نیستند، بلکه مجموعۀ عوالم هستی از انسان‌ها و اجنه و فرشتگان را شامل می‌شود. و در آیات سورۀ بقره هم گذشت که آدم معلم فرشتگان است و آنان مآمور به سجده بر آدم بوده‌اند.

خداوند آنان را با توفیق و تأیید خود از هرگونه شرک و ناخالصی صاف و خالص کرد. و بدین‌سان برگزید. خداوند کسانی را برمی‌گزیند که از تیرگی شرک و گناه پاک باشند. و «مکتب الهی، مکتب اصطفاست.» یعنی هرکس در این مکتب باشد، مصطفی و صاف است و آنان اهل صفوه و صفایند. [تسنیم: ۱۴/۹۸] در مقابل مشرکان قرار دارند که نجس هستند. «اِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» [توبه: ۲۸] خلاصۀ کلام این‌که پیامبران الهی در همۀ امت‌ها شاخصه‌ای دارند که این شاخصه آنان را بر دیگران برتری می‌دهد. و آن پاکی درونی است، خلوص از هرگونه شرک و آلودگی که به این دلیل از جانب خدا برگزیده می‌شوند.

ما و اصطفای الهی

آیه به زبانی روشن بیان می‌کند که آنان که در محبت خدا غرق بودند، خداوند متعال چنان جان آنان را صاف کرد، که مصطفای خدا شدند و خداوند آنان را برای خود برگزید. بنابراین اگر ما هم از دین پیامبر خاتم که مصطفای عالم است، ثابت‌قدم باشیم و از پی ایشان روان شویم و به ایشان بپیوندیم و فرمانروای خدا و پیامبر خدا و دین اسلام باشیم، یقیناً خداوند ما را هم صاف و پاک می‌کند و همۀ تیرگی‌ها را از جان‌مان می‌زداید و این همان غفران الهی است که نتیجۀ و پاداش محبت خدا به بندۀ خود است. پس هرچه ما بیشتر دیندار باشیم و دین بیشتر در ما رسوخ کرده باشد و هرچه این بندگی برپایۀ محبت خالصانه استوار باشد، امید برگزیده‌شدن ما بیشتر است و جان ما صاف‌تر و خالص‌تر می‌شود تا به مقام مخلَصین و عصمت برسیم.

آیۀ ۳۴

ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم

مفردات

ذریۀ

اصل آن «ذرّ» به معنای انتشار با دقت و مهربانی است. یعنی پراکنده‌کردن ذرات کوچک و نازک و دقیق. است. اما ذریۀ نسل انسان است که از او منتشر می‌شود، که در ابتداء ذرات لطیفی بوده‌اند که از پشت مردان و استخوان‌های سینۀ زنان در رحم مادران پراکنده می‌شود. و به فرزندان آدمی درمی‌آیند. [التحقیق: ۳/۳۰۶ و ۳۰۷] آیات ۵ تا ۷ سورۀ مبارکۀ طارق به این مطلب اشاره می‌فرماید: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ. خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِب»

ترجمه

نسلی که فرزندانی از نسل یک‌دیگرند و خدا شنواى داناست

تفسیر

این گروه برگزیده نسلی بودند که همگی در خصلت‌های الهی صاف و خاص بودند و تحت فرمانروایی محبانۀ خدا قرار داشتند. این نسل از این جهت همانند یک‌دیگر بودند. و همگی خصلت‌های نیکو و صاف و خالصی داشتند که شایستۀ برگزیده‌شدن را داشتند: إ«ِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیار» [ص: ۴۶ ـ ۴۷] «ما آنان را به دلیل خصلت نیکو و پاک یاد سرای آخرت برای خود خالص گردانیدیم و آنان نزد ما از برگزیدگانِ نیکوخصلت بودند.» این خصلت عبارت بود، غرق‌بودن در محبت خدا. مسأله روابط پدری و پسری نبوده است، بلکه فضیلت‌هایی بوده است که آنان در آن با هم مشارکت داشتند و آن محبت خالصانه و صاف و تبعیت و فرمانبرداری بی‌شائبه. و خداوند شنوندۀ و داناست و از رازهای نهانی افراد با اطلاع است و می‌داند که چه کسانی شایستگی دارند که برگزیده شوند. بنابراین برگزیده‌شدن انسان‌ها امری گزافی و خالی از حکمت و علم نیست.

ذُرِّیَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ

آن برگزیدان همگی از نوری یگانه بودند. این نور؛ نور توحید و محبت خداست، نه صرفاً ولادت مادی. بلکه رابطۀ آنان معنوی و از نوع ولادت معنوی بوده است. درهرحال انسان‌های پاک با هم‌ در پاکی و صافی یگانه هستند و ارتباط قلبی و باطنی دارند. و ناپاکان هم در ناپاکی و ناسالمی قلبی با هم ارتباط باطنی و درونی دارند: « الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ‏» [توبه: ۶۷] بنابراین رابطۀ نسلی بین پاکان، رابطۀ پدر و فرزندی نیست. زیرا روشن است که بسیاری از فرزندان این بزرگواران از دین خدا منحرف شدند و هیچ نسبتی با آنان نداردند: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح» [هود: ۴۶] اهلیت با پیروی از دین خدا حاصل می‌شود. زیرا «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ» [زمر: ۳] و تنها با عبادت خالصانه می‌توان به مقام اهلیت رسید: «فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ» [زمر: ۲] بنابراین پیوندی عمیق بین این انبیاء بزرگ الهی و کسانی که به دنبال آنان روان هستند، برقرار است که آن همان رابطۀ اصطفاست. و البته این امر شایستگی می‌خواهد. و همۀ پیامبران و اولیاء الهی که از نسل آدم، نوح و ابراهیم و عمران بودند، شامل این حکم کلی هستند.

وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم

خدای متعال سمیع است و هیچ نیت و سخنی از او پنهان نیست. و علیم است و هیچ کسی و هیچ شأنی از او از خدا پنهان نیست. بنابراین اگر می‌خواهیم که خدای متعال ما را نیز صاف کند و برگزیند، باید نیت و عمل خود را خالصانه بکنیم. و راه محبت را بپیماییم تا خدای سبحان ما را هم به مقام مصطفینِ اخیار ـ برگزیدگان و صافانِ نیکو ـ برساند: «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیار» [ص: ۴۷] راهش چیست؟ به آئین اسلام زندگی‌کردن و در آئین اسلام مردن: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون» [بقره: ۱۳۲].

آیۀ ۳۵

إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم

مفردات

نذرت

اصل «النذر» دلالت بر ترساندن و ترسیدن دارد که انذار به معنای ابلاغ و منذر و نذیر هم از همین ریشه است. [مقاییس اللغۀ: ۵/۴۱۴] اما نذر آن‌ امری است که انسان بر خود واجب می‌کند؛ در حالی که واجب نیست. [کتاب العین: ۸/۱۸۰] می‌گوبند: نَذَرْتُ‏ للّه أمراً» کار را برای خدا بر خود واجب کردم که انجام بدهم. [مفردات: ۷۹۷] و گفته‌اند: به این دلیل به این عمل نذر می‌گویند که می‌ترسند که خلاف آن عمل کنند. بنابراین معنای نذر آن‌چیزی است که بر خود واجب کرده است. [مقاییس اللغۀ: همان] یک نظر هم این است که نذر به معنای تعهد و التزام به عملی خاص از زبان عبری و سریانی به زبان عربی آمده است و واژه‌ای عربی نیست. [التحقیق: ۱۲/۷۵]

محرراً

اصل ماده «حرّ» به معنای حرارت ضد سردی و برودت است. و بعد به معنای خالص و ناب و وسط هرچیزی آمده است که از عیب و نقص خالی است. انسان حُر به کسی گفته می‌شود که در یک قوم باشد و مملوک و بنده نباشد.. اما تحریر فرزند یعنی او را برای فرمانبرداری خدا جدا کردن. چنانچه تحریر نوشتار به معنای نوشتن آن است. [التحقیق: ۴/۱۸۱] تحریر فرزند عملی بوده است که در بنی‌اسرائیل جایز بوده است که او را برای فرمانبردای خدا و خدمت مسجد جدا می‌کردنند تا در حالی که به عبادت مشغول است، در مسجد خدمت کند. و آن فقط مخصوص پسران بوده است. به این دلیل همسر عمران نذر کرد که فرزند پسر خود را خادم مسجد قرار داد. [لسان العرب: ۴/۱۸۱] گفته‌اند «حنه» همسر عمران نذر کرده بود که فرزندی که در شکم دارد، خدمت‌گزار معبد بیت المقدس شود و در هنگام بی‌کاری نیز خدا را عبادت کند. در این‌گونه نذر؛ بچه موظف است تا وقت بلوغ در خدمت معبد باشد و پس از بلوغ مخیر است که به خدمت خود ادامه دهد یا از خدمت معبد خارج شود.. ضمن این‌که «محرراَ» حال است از «ما» به معنای آن‌چه در شکم من است، و توضیح نذر. یعنى نذر کردم بچه‏ام که در شکمم است، از هر کارى جز خدمت معبد و طاعت خدا آزاد باشد.

فتقبل

قبول‌کردن چیزی بر وجه ثواب و از روی میل و رضایت است، مثل قبول‌کردن هدیه. [مفردات: ۶۵۳] تقبل به معنای قبول‌کردن به نیکی است.

ترجمه

یاد کن هنگامی را که همسر عمران گفت: پروردگارا نذر کرده‌ام بچه‌ای که در شکمم است، از ولایت من بیرون رود و برای تو و خدمت به معید تو آزاد شود. پس به نیکی آن را قبول فرما که تو شنوای دانا هستی.

تفسیر

آیۀ شریفه شروع داستان مریم و عیسی سلام الله علیهماست و حکایت مناجات همسر عمران و مادر مریم با خداوند متعال است در حالی که او را باردار بوده است که پروردگارا من نذر کرده‌ام که فرزند خود را برای او آزاد کنم که تو را عبادت کند و در خانۀ خود خدمتگزار باشد. از من به نیکی قبول فرما و او را خدمتگزار و آزادشدۀ خودت قرار بده که تو شنوندۀ دعاها هستی و به امور آگاهی.

إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً

إذ یعنی یادآور؛ صحنه‌ای که بیان می‌شود، یادآور یا یاد کن! به تعبیر دقیق‌تر بیان می‌فرماید که این صحنه آموزنده است ودر آن عبرتی است که اگر به آن با توجه نگاه بیاندازید، برای رسیدن به هدف شما را کمک خوبی است. همۀ صحنه‌‌هایی که اولیای الهی در آن حضور دارند، برای ما درس دارند. بنابراین خطاب اصلی آیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که ای پیامبر ما این صحنه را یادآور و یاد کن.

می‌توان از آیه برداشت کرد که اولاً عمران زنده نبوده است که تنها همسر عمران نذر می‌کند. این نظر را آیۀ ۴۴ همین سوره هم تأیید می‌کند که سخن از آن است که چه کسی کفیل مریم شود که اگر پدر زنده بود چنین امری لازم نبود. ثانیاً همسر عمران فرزندی را که باردار بوده تصور می‌کرده که پسر است. زیرا دختران را نذر چنین امری نمی‌کردند. هم‌چنین بیان ایشان با تعبیر «انی» نشان از قطعیت نذر دارد. او شرط نکرد که اگر فرزند من پسر بود، او را برای تو آزاد می‌کنم. بنابراین باید او این علم قاطع را از راه نبوت به دست آورده باشد. و چون علم او از راه وحی بوده است، وقتی بچه به دنیا آمد و دید دختر است، از باور خود برنگشت، بلکه بر نذر خود پابرجا بود و به خدا عرض کرد: «وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ» تا نشان دهد که اگرچه این فرزند منجی بنی‌اسرائیل یعنی عیسی مسیح نیست، اما منجی از ذریۀ اوست. و همین امر وسیلۀ آزمایش قوم بنی‌اسرائیل بود تا سره از ناسره جدا شوند..

نکتۀ مهم آن است که «محررا» حکایت دارد که در بنی‌اسرائیل رسم بوده است که پدر و مادر فرزند خود را با نذر از ولایت خود آزاد می‌کردند و این آزادی برای خدا و خدمت‌گزاری در معبد و مسجد بوده است. بنابراین لازم بود که فرزند از خدمت پدر و مادر بیرون بیاید و خدمتگزار خدا شود. و نذر این مادر هم همین بوده است.

فَتَقَبَّلْ مِنِّی

خدایا از من این فرزند را به نیکی بپذیر. من این فرزند را برای تو آزاد کردم و تو هم این فرزند را از من بپذیر. همسر عمران از تعبیر «فتقبل» استفاده کرد، زیرا قاعدۀ کلی در قبول الهی آن است که فردی عمل را انجام می‌دهد، از مقتین باشد: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِین» [مائده: ۲۷] یعنی شرط قبولی اعمال تقواست، قبولی کامل و نیکو تقوای عمل‌کننده است. وگرنه اگر فاسق باشد، عمل او مورد قبول درگاه الهی نیست: قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِین» [توبه: ۵۳]

إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم

زیرا تو شنوا هستی. منظور از شنوا، صرف شنیدن نیست، بلکه حرف بندگان خود را گوش می‌کنی و دعای آنان را اجابت می‌کنی. و علم هم تنها در اختیار توست. از نهان و نیت من آگاهی که با نهایت تقوا چنین نذری کرده‌ام و از خیر من و فرزندم نیز اگاه هستی.

آیۀ ۳۶

فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم

مفردات

مریم

مریم اسمی غیرعربی [مفردات: ۷۶۶] و اصالتاً یونانی یا سریانی است [التحقیق: ۱۱/۸۶] به معنای زن عابد و خدمتکار خداست. [المیزان: ۳/۱۹۹] نام مریم ۳۴ بار در قرآن آمده است. و این نشان‌دهندۀ جلالت و عظمت اوست.

ترجمه

هنگامی که آن دختر را فارغ شد، گفت: پروردگارا من دختر آوردم. و خدا آگاه‌تر است که او چه آورده است و پسری او می‌خواست همانند این دختر نیست. و من او را مریم نام نهادم و او و فرزندش را از شیطان رانده‌شده در پناه تو قرار دادم.

تفسیر

ادامۀ داستان است که همسر عمران فارغ می‌شود و می‌بیند که تصور او دربارۀ این‌که فرزند او پسر است، درست نیست و فرزند دختر است و دختر نمی‌تواند خدمت‌گزار معبد شود. بر او نام مریم گذاشت و به خدا عرض کرد: خدایا او و فرزندش را از شر شیطان رانده‌شده به تو می‌سپارم.

فَلَمَّا وَضَعَتْها

وقتی فارغ شد، ضمیر «ها» نشان می‌دهد که بچه دختر بوده است.

قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏

به خدا با حسرت و اندوه عرض کرد: پروردگارا! من دختر آوردم. تصور من غلط بود و من اشتباه کرد. کلام همسر عمران، گزارش و خبر نیست، زیرا چنین خبری آن هم به خدا بی‌معنی است. بلکه بیان حسرت و اندوه درونی اوست.

وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ

جملۀ معترضه است، خدا بهتر می‌داند که او چه دنیا آورده است. و جای حسرتی نیست، زیرا خدا خیر بندگانش را می‌خواهد و حاکم مطلق هم اوست. بلکه خداوند متعال با حکمتش به او فرزند دختری داده است تا او تجلی‌بخش ارادۀ خداوند در تولد معجزه‌آسای عیسی مسیح باشد. بنابراین کلام نوعی دلداری به مادر مریم است.

وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏

مفسران در این‌که این ادامۀ کلام الهی است یا کلام همسر عمران است، اختلاف کرده‌اند. بیشتر آنان گفته‌اند که کلام همسر عمران است که خدایا پسر مانند دختر نیست و او را نمی‌توان آزاد کرد و خدمتگزار معبد قرار داد. اما مرحوم علامه می‌فرمایند: ادامۀ کلام خداست که بین آن پسری که او می‌خواست و این دختری که ما عنایت کرده‌ایم، فرق است. [المیزان: ۳/۱۹۸ ـ ۱۹۹] ما به جای یک پسر که پیامبر خدا باشد، دختری دادیم که هم خود آیۀ الهی است و هم پسر او. بنابراین حکمت ما برای او بهتر است. و بنظر می‌رسد که این احتمال بهتر باشد.

وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ

این کلام همسر عمران و مادر مریم است. وی در ادامۀ سخن‌گفتن با خدا عرض می‌کنم: نام او را مریم گذاشتم که زن عابد و خدمتگزار خداست تا در نذر خود پابرجا باشم. ظاهراً باید کلام پیشین که »وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ، وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى» الهام خدا به همسر عمران باشد که دلداری اوست که نشان دهد که سخن عمران دربارۀ این‌که عیسی مسیح از نسل اوست، درست است. به این دلیل مادر بلافاصله عرض کرد: من نام او را مریم گذاشتم تا او را برای خدا آزاد کرده باشم. و در آیۀ بعد می‌بینیم که خدا مریم را از او می‌پذیرد: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ».

وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم

ادامۀ دعا در محضر خدا. «من او و فرزندش را از شر شیطان راننده شده در پناه تو قرار می‌دهم.» عمران و همسر او و قوم بنی‌اسرائیل منتظر بودند که موعود بنی‌اسرائیل یعنی عیسی مسیح متولد شود. و این را هم می‌دانستند که موعود از نسل عمران است. [روایات ما این معنی را تأیید می‌کنند: تفسیر تسنیم: ۱۴/۱۴۴ ـ ۱۴۶] حالا که فرزند دختر شد. باید او مادر این پیامبر موعود باشد. همسر عمران هم از الهام الهی دانست که این دختر دارای ویژگی خاصی است که برگزیده شده است و صاحب فرزندی می‌شود. به این دلیل عرض کرد که خدایا من او و فرزندش را در پناه تو قرار می‌دهم که شیطان راهی به او و فرزندش نداشته باشد. به تعبیر دیگر به زبان دعا تقاضای عصمت برای آن دو کرد، عصمتی که ویژۀ اولیاء الهی است. همۀ این‌ها نشان می‌دهد که او خبرداشته با این تولد اتفاقی مهم رخ داده است و خداوند حاکمیت محبانۀ خود را به منصۀ ظهور رسانده است.

درس آیه

آیۀ شریفه به ما درس می‌دهد که اگر خودتان و فرزندانتان می‌خواهید از شر شیطان آسوده شوید و شوند. باید خودتان و آنان را به خدا بسپارید. منظور از در پناه‌بودن هم واقعی است، نه صرف زبان. و لقلقۀ زبانی. (داستان مرحوم احمدی میانچی ـ پدران‌تان شما را به خدا سپرده‌اند.)

توجه داشته باشیم که نفس ما در درون ماست و از درون ما گناه را بر ما زنیت می‌بخشد و ما را به بدی فرمان می‌دهد. و شیطان هم از همۀ جهات بر ما احاطه دارد و ما را می‌بیند، در حالی که ما او را نمی‌بینیم. و وارد قلب ما می‌شود و ما را از درون وسوسه می‌کند. بنابراین گریزی از شیطان و نفس نیست، و ما همه طرف در محاصرۀ این دو دشمن خطرناک هستیم. فقط یک راه گریز و نجات وجود دارد، تأکید می‌کنم، فقط یک راه. و آن هم پناه‌بردن واقعی به خداوند متعال است. زیرا خدا از ما به ما نزدیک‌تر است: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید» [ق: ۱۶] رگ گردن رگ حیات ماست و چیزی از او به ما نزدیک‌تر نیست، بلکه خود ماست. خدا از خود ما به ما نزدیک‌تر است. از طرف دیگر شیطان در درگاه الهی کلب معَلَم است. وقتی ما در پناه خدا باشیم نمی‌تواند با ما کاری داشته باشد: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان» [حجر: ۴۵] «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون» [نحل: ۹۹] بنابراین نفس و شیطان که در اختیار او هستند، نمی‌توانند بر ما مسلط شوند: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکِیلاً» [نحل: ۶۵] تعبیر خدا وکیل بندگان خود است، پر از معانی لطیف است. و این درسی که قرآن کریم از زبان همسر عمران به ما می‌دهد: «وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم»

 

حجت الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

 

 

 

 

 

بهمن
20
1394

عرش : تخت حکومت

قسمت چهارم

نظر آیت الله مکارم شیرازی در خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه

درباره تفسیر عرش، سخن بسیار است; اما آن چه از آیهالکرسى استفاده میشود این است که

عرش، عالمى است فوق این آسمان و زمینى که ما میبینیم;
زیرا میفرماید: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَواتِ وَ الاَْرْضَ»

(توجّه داشته باشید که شاهان سابق داراى دو گونه تخت بودند: تخت کوتاهى که کرسى نامیده میشد و در روزهاى عادى از آن استفاده میکردند و تخت بلندپایه اى که عرش نام داشت و در اعیاد و روزهاى رسمى بر فراز آن مینشستند;
سپس این دو تعبیر کنایه اى از درجات مختلف عظمت شد.

قرآن آسمان و زمینى را که ما میبینیم کرسى خدا میشمارد; بنابراین عرش او مرتبه اى بالاتر از آن است)

ازاین رو ممکن است عرش اشاره به عالم ماوراى طبیعت یعنى عالم فرشتگان و کروبیان باشد و یا عالمى ازجهان ماده،ماوراى آنچه در دسترس ماست.

 

حجت الاسلام دکتر حمید مغربی

بهمن
20
1394

پناه بردن به چهار کلمه

امام صادق (علیه السلام) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!

۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه ۱۷۱) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)

۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه ۴۴) … پناه نمی برد.

زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)

۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»


گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

بهمن ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« دی   اسفند »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930