اردیبهشت
24
1395

حمایت از مولا تا پای جان

پس از ماجرای سقیفه و بیعت جمعی با ابوبکر، امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام برای استیفای حق خویش و این که وی به تصریح رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین، غدیر خم، منزلت و آیه مباهله و…، جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است، از مسلمانان یاری خواست. او شب‌ها همسرش فاطمه علیهاالسلام را بر الاغی سوار می‌کرد و خود لگام آن را می‌کشید و دو پسرش حسن و حسین علیهما السلام هم پیشاپیش پدر و مادر حرکت می‌کردند، آن گاه در خانه انصار و دیگران می‌آمد و از آنان یاری می‌خواست.

بدین‌سان چهل مرد به حضرت پاسخ مثبت دادند و حضرت علی علیه السلام با آنان به شرط ایستادگی تا پای جان بیعت کرد و در ضمن با آنان شرط کرد که سحرگاه سر تراشیده و با سلاح به حضورش بیایند. اما چون سپیده دمید از آن گروه چهل نفری تنها چهار تن – با سر تراشیده و سلاح بر دوش – آمدند و آن چهار تن عبارت بودند از: زبیر، مقداد، ابوذر و سلمان.

حضرت علی علیه السلام بار دیگر شبانه بر در خانه همان چهل نفر رفت و سوگندشان داد که به یاریش بشتابند. آن گاه آنان گفتند: فردا صبح به حضورت می‌آییم، ولی باز هم آن چهار تن آمدند و کس دیگر نیامد. شب سوم نیز علی علیه السلام با آنان دیدار کرد و نتیجه همان بود که در شب های قبل اتفاق افتاده بود. بنابراین ابوذر جزو معدود افرادی بود که تا پای جان حاضر به حمایت از مولایش امیرمومنان علی علیه السلام بود.

زیرا حضرت فاطمه علیها السلام به علت آلام و ضربه‌های روحی ناشی از شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و هجوم به بیت او بیمار بود و نمی‌توانست به راحتی راه برود، از این رو حضرت علی علیه السلام در این داستان و پی گیری حق خود، و نیل به مقصودش، فاطمه علیها السلام را بر الاغی سوار می کرد، و به در خانه مهاجر و انصار می‌برد.

زبیر تا زمان خلافت حضرت علی علیه السلام از یاران مخلص حضرت بود، پس از قتل عثمان و بیعت مردم با آن حضرت، زبیر و نیز طلحه جزو نخستین اصحابی بودند که با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند، ولی به علت این که حضرت قسمتی از مراکز کشور اسلامی را در اختیار آنان قرار نداد، نقض عهد کردند و با همکاری عایشه جنگ جمل را به راه انداختند، در این جنگ، زبیر و طلحه کشته شدند. و عایشه را با احترام به مدینه بازگرداند.

منبع:

شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص ۱۴

اردیبهشت
24
1395

نوجوانی از سپاه امیرالمومنین علیه السلام

در یکی از روزهای نبرد صفین، نوجوانی از سپاه امیرالمومنین علیه السلام بیرون آمد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه های شجاعت و هیبت، هویدا بود. از سپاه شام کسی جرأت نکرد به میدان بیاید. معاویه، «ابن شعثا» را که مردی دلیر بود صدا کرد و گفت: به جنگ این جوان برو. آن شخص گفت: ای امیر، مردم مرا با ده هزار نفر برابر می دانند، چگونه فرمان می دهی که به جنگ این نوجوان بروم؟معاویه گفت: پس چه کنیم؟ ابن شعثا گفت: من هفت پسر دارم، یکی از آنان را می فرستم تا او را بکشد. گفت: باشد. یکی از پسرانش را فرستاد، به دست این جوان کشته شد. دیگری را فرستاد، او هم کشته شد. همه پسرانش یک به یک به نبرد این شیر سپاه علی (علیه السلام) آمدند و او همه را از دم تیغ گذراند.

در نهایت، ابن شعثا خود به میدان آمد، در حالی که می گفت: ای جوان، همه پسرانم را کشتی، به خدا پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. نبرد آغاز شد و ضرباتی میان آنان ردّ و بدل گشت. با یک ضربت کاریِ جوان، ابن شعثا به خاک افتاد و به پسرانش پیوست. همه حاضران شگفت زده شدند. امیرالمؤمنین او را نزد خود فرا خواند، نقاب از چهره اش کنار زد و پیشانی او را بوسه زد؛ او قمر بنی هاشم، عباس بن علی (علیه السلام) بود.

منابع:

۱- العباس، ص ۲۷۵
۲- معالی السبطین ص ۲۶۷
۳- فرسان الهیجاء ج ۱، ص ۱۹۳

اردیبهشت
24
1395

مناجات شعبانیه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و شنواى دعایم باش آنگاه که مى‏خوانمت،و صدایم را بشنو گاهى که صدایت میکنم، و به من توجّه کن هنگامى‏که با تو مناجات مى‏نمایم،همانا به سوى تو گریختم،و در حال درماندگى و زارى در برابرت ایستادم، پاداشى را که نزد توست امیدوارم،آنچه را که در درون دارم مى‏دانى،بر حاجتم خبر دارى،نهانم را مى‏شناسى،کار بازگشت به آخرت و خانه ابدى‏ام بر تو پوشیده نیست،و آنچه که مى‏خخواهم به زبان‏ آرم،و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که براى عاقبتم امید دارم،بر تو پنهان نیست،همانا آنچه تقدیر نموده‏اى بر من‏ اى آقاى من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود مى‏آید از نهان و آشکارم جارى شده است،و تنها به دست توست نه به دست‏ غیر تو فزونى و کاستى‏ام و سود و زیانم،خدایا!اگر محرومم کنى پس کیست آن‏که به من روزى دهد؟و اگر خوارم‏سازى پس‏ کیست آن‏که به من یارى رساند،
إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ‏] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی‏] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی.
خدایا!به تو پناه مى‏آورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت.خدایا!اگر شایسته‏ رحمت نیستم،تو سزاوارى که بر من با فراوانى فضلت بخشش نمایى،خدایا!گویى من با همه هستى‏ام در برابرت ایستاده‏ام،درحالى‏که حسن اعتمادم بر تو،بر وجودم سایه افکنده است،و آنچه را تو شایسته آنى بر من جارى کرده‏اى‏ و مرا با عفوت پوشانده‏اى،خدایا!اگر گذشت کنى،چه کسى از تو سزاوارتر به آن است؟و اگر مرگم نزدیک شده‏ باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده،اعترافم را به گناه وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. خدایا بر نفسم در فرمانبرى از آن گناه بار کردم،پس واى بر او اگر او را یامرزى،خدایا نیکى‏ات بر من در روزهاى زندگى‏ام پیوسته بود،پس نیکى خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن.خدایا چگونه از حسن توجهت پس از مرگم‏ ناامید شوم؟،درحالى‏که در طول زندگى‏ام مرا جز به نیکى سرپرستى نکردى.
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ‏] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ .
خدا کارم را چنان‏که سزاوار آنى بر عهده‏گیر،خدایا به سوى من با فضلت بازگرد،به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده،خدایا گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى،که بر پوشاندن آن در آخرت محتاج‏ترم،گناهم را در دنیا براى هیچیک از بندگان شایسته‏ات آشکار نکردى،پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن،خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت،و عفو تو از عمل من برترى گرفت.بار خدایا،روزى که در آن میان بندگانت حکم مى‏کنى، مرا به دیدارت خوشحال کن.خدایا عذرخواهى من از پیشگاهت عذرخواهى کسى است که از پذیرفتن عذرش بى‏نیاز نگشته،پس عذرم‏ را بپذیر اى کریم‏ترین کسى‏که بدکاران از او پوزش خواستند.
إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَهٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاهِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ.
خدایا،حاجتم را برمگردان،و طمعم را قرین نومیدى مساز، و امید و آرزویم را از خود مبر.خدایا،اگر خوارى‏ام را مى‏خواستى،هدایتم نمى‏نمودى،و اگر رسوایى‏ام را خواسته‏ بودى عافیتم نمى‏بخشیدى،خدایا،این گمان را به تو ندارم که مرا در حاجتى که عمرم را در طلبش سپرى کرده‏ام،از درگاهت بازگردانى.خدایا تو را سپاس،سپاسى ابدى و جاودانه،همیشگى و بى‏پایان،سپاسى که افزون شود و نابود نگردد،آنگونه که پسندى و خشنود گردى،خدایا اگر مرا بر جرمم‏ بگیرى،من نیز تو را به عفوت بگیرم،و اگر به گناهانم بنگرى،جز به آمرزشت ننگرم،و اگر مرا وارد دوزخ کنى، به اهل آن آگاهى دهم که تو را دوست دارم.خدایا اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده،همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است.خدایا چگونه از بارگاهت با نومیدى و محرومیت بازگردم،درحالى‏که خوش‏گمانى‏ام‏ به بخشش وجودت این بوده که مرا نجات‏یافته و بخشیده باز مى‏گردانى،خدایا عمرم را در آزمندى غفلت از تو نابود ساختم، و جوانى‏ام را در مستى دورى از تو پیر نمودم.خدایا در روزگار غرور نسبت به تو،بیدار نشدم و گاه تمایلم‏ به سوى خشم تو آگاه نگشتم.
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّهِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَهِ عَنْکَ إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیبا لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ‏]،
خدایا و من بنده تو و فرزند بنده توام،در برابرت ایستاده‏ام،به کرمت به حضرت تو متوسّلم.خدایا،بنه‏اى هستم،که به درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده‏ام از کمى حیایم از مراقبتت نسبت به من بیزارى مى‏جویم‏ و از تو درخواست گذشت مى‏کنم،زیرا گذشت صفتى درخور کرم توست.خدایا برایم نیرویى نیست که خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانى‏ات‏ بیرون برم،مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازى،و آنچنان‏که خواستى باشم،پس تو را شکر گذارم، براى اینکه در آستان کرمت واردم کردى،و هم اینکه دلم را از آلایه‏هاى غفلت از حضرتت پاک نمودى.خدایا بر من نظر کن،نظر به کسى‏که صدایش‏ کردى و تو را اجابت کرد،و به یارى‏ات به کارش گماشتى و او از تو اطاعت کرد،اى نزدیکى که از فریفتگان دور نمى‏شود،و اى سخاوتمندى‏ که از امید بستگان به پاداشش دریغ نمى‏ورزد.خدایا،قلبى به من عنایت کن،که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند،و زبانى که صدقش به جانب تو بالا برده شود. و نگاهى که حق بودن او را به تو نزدیک نماید،خدایا،کسى‏که به تو شناخته شد،ناشناخته نیست،و آن‏که به تو پناهنده شد خوار نیسد، و هرکه را تو به او روى آورى برده نیست،
إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ‏] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا.
خدایا،آن‏که به تو راه جوید راهش روشن است،و آن‏که به تو پناه جوید در پناه توست،و من به تو پناه آوردم اى خداى من،پس گمانم را از رحمتت ناامید مساز،و از مهربانى‏ات محرومم مکن، خدایا،در میان هل ولایتت برنشانم،نشاندن آن‏که به افزون شدن محبّتت امید بسته،خدایا،شیفتگى به ذکرت‏ را پیوسته به من الهام فرما،و همّتم را در نسیم کامیابى نامهایت و جایگاه قدرست قرار ده.خدایا به حق خودت‏ بر خودت،مرا به جایگاه اهل طاعتت،و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودى‏ات برسان،زیراکه من نه بر دفعى از خود قدرت دارم،و نه بر نفع خویش مالک هستم.خدایا،من بنده ناتوان گنهکار توام،و مملوک توبه‏کننده به پیشگاهت، مرا از کسانى‏که رویت را از آنان برگرداندى قرار مده،و نه از کسانى که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده.خداى کمال جدایى از مخلوقات را،براى رسین کامل به خودت به من ارزانى کن،و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن،تا دیدگان دل پرده‏هاى‏ نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد،و جانهایمان آویخته به شگوه قدست‏ گردد،خدایا مرا از کسانى قرار ده که آوازشان دادى،پس پاسخت دادند،به آنها توجه فرمودى،پس در برابر بزرگى‏ات مدهوش شدند،و با آنان راز پنهان گفتى و آنان آشکارا براى تو کار کردند،
إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَهُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّهِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خَائِفا مُرَاقِبا یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا.

خدایا بر خوش‏بینى‏ام ناامیدى و یأس را چیره نسازم،و امیدم از زیبایى کرمت نبرد.خدایا گر خطاهایم مرا از نظرت انداخته،به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم‏پوشى کن.خدایا،اگر گناهان از جایگاه مکارم لطفت مرا پائین آورده،اما یقین به کرم عنایتت هشیارم‏ نموده.خدایا اگر غفلت از آماده شدن براى دیدارت به خوابم فرو برده،ولى معرفت به نعمتهاى کریمانه‏ات مرا بیدار ساخته است.خدایا اگر بزگى مجازاتت مرا به سوى آتش فرا خوانده،هرآینه ثواب برجسته‏ات مرا به سوى بهشت خوانده است، خدایا از تو درخواست مى‏کنم،و به پیشگاهت زارى نموده،و رغبت مى‏ورزم،و از تو مى‏خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا از کسانى قرار دهى که ذکرت را همواره بر زبان دارند،و پیمانت را نمى‏شکنند،و از سپاست غافل نمى‏شوند،و فرمانت را سبک‏ نمى‏شمارند،خدایا مرا به نور عزّت بسیار زیبایت برسان تا عارف به وجودت گردم،و از غیر تو روى‏گردان شود،و از تو هراسان‏ و برحذر باشم،اى داراى بزرگى و بزرگوارى،و درود خدا و سلام بسیار او بر محمّد فرستاده‏اش، و برخاندان پاکش باد.

برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان

اردیبهشت
24
1395

حجاب و فضای مجازی

 

حجاب یا خودنمایی، مسأله این است
آیا می شود برای انتشار عکس محجبه خانم ها در فضای مجازی اثرات مذهبی مثل تبلیغ حجاب در نظر گرفت؟
گاهی بعضی از خانم های مومنه در توجیه اینکه چرا عکسشان را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی منتشر کرده اند می گویند چون محجبه است اشکالی ندارد!!!

خواهرم !

وقتی با چادر از خانه خارج میشوی ،حجابت کامل است؛

اما!اگر مردی در خیابان قطعه عکسی با چادر از تو بخواهد ،در اختیارش میگذاری؟؟؟

پس چه پاسخی در مقابل این توجیه می آوری که : گذاشتن عکس با حجاب کامل در فضای مجازی بلامانع است ؟؟؟

برادرم!

تشویق زنان محجبه به گذاشتن تصاویرشان در فضای مجازی از سیاستهای (( رابرت مرداک )) سیاستمدار اسرائیلی است!!

“رابرت مرداک: بزودی حیا را از زنان ایرانی خواهیم گرفت ……”

از لایک تصاویر شخصی خواهران در فضای مجازی پرهیز کنید…

رعایت حیا به منزله روح پوشش است و پوشش بدون حیا کالبد بدون روحی است که زن را از دست یابی به کمالی که قرار است با رعایت حجاب اسلامی به آن برسد وامی‌دارد.

قرآن کریم، زن و مرد مومن را به کم نگریستن مأمور ساخته است: «قل للمومنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکى‏ لهم ان الله خبیر بما یصنعون؛ به مردان با ایمان بگو: دیده فرونهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ زیرا خدا به آنچه می‌کنند، آگاه است». (سوره نور-آیه ۳۰)

بدون شک گذر زمان و ورود تکنولوژی‌های جدید که دستور استفاده از آنها نیز وارداتی است موجب تغییر ذائقه افراد می‌شود اما با پیروی از اصول دین مبین اسلام و تمسک جستن به قرآن کریم، احادیث و روایات می‌توان اسلام ناب محمدی(صلوات الله علیه و آله) را به راحتی از سایر اسلام‌های وارداتی آمریکایی و انگلیسی بازشناخت و به الگویی مناسب برای زندگی با شرایط نوین رسید.

لطفا در کارهایتان مجدد تفکر کنید…

حجاب و چادر یادگار حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است.
حضرت زهرایی(سلام الله علیها) که نشانه عفت و حیا کامل و الگو بود و شما فقط با حجاب و چادر حضرت زهرا(سلام الله علیها) کارهای جلب توجه انجام داده اید که؟؟؟؟پس حرمت یادگار و خشنودی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را در کجای کارهایتان قرار داده اید؟؟؟

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« فروردین   خرداد »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031