15
1395
عید سعید فطر مبارک باد
اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَهِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ
خدایا اى اهل بزرگى و عظمت و اى شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و اى شایسته عفو
وَالرَّحْمَهِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَهِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى
و رحمت و اى شایسته تقوى و آمرزش از تو خواهم به حق این روزى که
جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً [وَشَرَفاً]
قرارش دادى براى مسلمانان عید و براى محمد صلى الله علیه و آله ذخیره و شرف
وَمَزِیْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ
و فزونى مقام که درود فرستى بر محمد و آل محمد و درآورى مرا در هر خیرى که
اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ
درآوردى در آن خیر محمد و آل محمد را و برونم آرى از هر بدى و شرى که برون آوردى
مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
از آن محمد و آل محمد را – که درودهاى تو بر او و بر ایشان باد – خدایا از تو خواهم
خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُکَ الْصّالِحُونَ
بهترین چیزى را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند از آن بندگان شایسته ات
عید سعید فطر بر شما مبارک
15
1395
تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آلعمران
چکیدۀ ۳۰
سورۀ آلعمران آیات ۹۸ تا ۱۰۱
شب قدر
شب قدر شب دعا و نیایش و توسل است، قران را به سر میگذاریم و به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام متوسل میشویم. از خدا چه بخواهیم؟ در خطبههای نماز جمعه عرض کردم، همۀ حاجاتمان را از خدا بخواهیم. اما مهمترین حاجات ما این باشد که خداوند ما را آزاد کند. این آزادی معنوی چیز بسیار باارزشی است. شنیدهاید بحث «آزادیهای یواشکی» را. سقف اینها چون کوتاه است، دنبال این هستند که مثل حیوانات زندگی کنند. آنان در حقیقت میخواهند ما را در زندانی محبوس کنند که از زندان هارون و مأمون بدتر و خطرناکتر است، از بدترین سیاهچالهای دنیویی است. اما آزادی معنوی؛ آزادی از بند نفسانیت و شیاطین دورن و برون است. راه این آزادی در ماه رمضان و به ویژه شبهای قدر باز است. انسان راه ۸۰ ساله را در یک شب میرود، این کم چیزی نیست. ملاحظه فرمایید، میفرماید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» [قدر: ۳] از هزار ماه بهتر است، به این تعبیر «خیرٌ» توجه فرمایید. وقتی خدا به پیامبر خود میفرماید: «وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى» [ضحی: ۴] آخرت برای تو بهتر از دنیاست، نشان میدهد که «خیر» بار معنایی دارد، دنیا و آخرت اصلاً قابل مقایسه نیستند، این «خیرٌ» و بهتری را در این نسبت ببینید. بهتر از ۸۰ سال است، یعنی چنان راه را باز میکند که یک عمر هم برای آن کم است، یعنی ما را یک شبه به خدا میرساند و قرب الهی حاصل میشود، اگر معرفت و یقین داشته باشیم که روایات ما روی معرفت و یقین تکیه میکنند، اگر شک داشتیم، یا سوءظن داشتیم یا ناامید بودیم که هیچ! تقوا در ماه رمضان یعنی همین که ما به خدا برسیم. این همه دنبال دنیا دویدیم، از ما بدتر دنیاطلبان خودشان را برای دنیا هلاک کردند، به چه رسیدند؟ هیچ! حیف نیست که ما در شبهای قدر بجز خدا، به چیز دیگر فکر کنیم؟ حیف نیست که ما به غیرخدا دل ببندیم که هرچه هست، در معرض زوال و تغییر است.
اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که خداوند متعال میفرمایند: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [أُجْزَى] بِهِ» [عده الداعی: ۲۴۰] «روزه برای من است، و من آن را پاداش میدهد» یا «من پاداش آن هستم» در صورتی که مجهول خوانده شود. و باز فرمود: قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعْدَدْتُ لِعِبَادِی مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ بِقَلْبِ بَشَرٍ.» [همان: ۲۴۱] این همان معنایی است که گفتیم خداوند ما را آزاد میکند و برای خودش برمیدارد. یادتان است در بحثهای تفسیری عرض شد که مادر مریم علیها السلام نذر کرد که کودکی که در شکم داشت، «محرر» باشد: «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً» [آلعمران: ۳۵] ملاحظه میفرمایید که او نذر کرد که بچهاش برای خدا آزاد باشد. خدا هم خود مریم را قبول فرمود: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَن» [آلعمران: ۳۷] ما هم قرآن را به سر بگذاریم و نام چهارده معصوم علیهم السلام را ببریم و با زبان استغاثه و تضرع و ناله از خدا بخواهیم که ما آزاد شویم و آنگاه خدا جان ما را میپذیرد و ما عند اللهی میشویم. این راه بیشتر از ۸۰ ساله است که ان شاء الله در یک شب طی میکنیم. امام با همین دعاها توانستند، هم خودشان و هم همۀ ما را آزاد کنند. اگر اینگونه بشود، خداوند بندگان خدا در سراسر جهان به ویژه این مسلمانان مظلوم را به دست من و شما آزاد میکند.
نکتۀ مهم دیگر اینکه توجه کنیم که در دعا حضور قلب داشته باشیم و از خودمان مراقبت کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ (۹۸) قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۹) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ (۱۰۰) وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۰۱)
آیۀ ۹۸
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ
ترجمه
بگو ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر میورزید، با آنکه خدا بر آنچه میکنید، گواه است؟
تفسیر
آیۀ شریفه و آیۀ بعدی احتجاج با اهل کتاب یعنی دشمنان درجۀ یک مسلمانان و جامعۀ اسلامی است. شما به آیات الله و نشانههای الهی کافر شدهاید، و این کار هم خلاف عقل است و هم خلاف دین. خداوند هم گواه بر هرچه انجام میدهید است. بنابراین شما در محضر خداوند هستید و هرگز بر کفر خود عذری نخواهید داشت.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ
آیۀ با «قل» خطاب به اهل کتاب و پرسش از «چرایی» افکار و اعمال ناروای آنان شروع میشود. و در حقیقت توبیخ اهل کتاب است که آیات خدا را انکار میکنند. بنابراین آیه احتجاجی با اهل کتاب است که با توبیخ آنان آمیخته است. یعنی میفرماید: خداوند به شما کتاب الهی عنایت کرده است، چرا به آیات خدا کفر میورزید؟ و این احتجاج همراه با توبیخ آنان است. زیرا انکار آیات خدا همانند انکار نبوت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و حقانیت قرآن کریم، در حقیقت انکار خداوند متعال و کفر به خداوند متعال و دین خودشان و کتاب آسمانی خودشان است.
وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلى ما تَعْمَلُونَ
همۀ عالم ملک خداست و همه در محضر خدا هستند، از جمله کردار باطنی و ظاهری انسانهاست. بنابراین انسانهایی که چون اهل کتاب به حقیقت کافر میشوند، خداوند بر همۀ رفتار و کردار آنان گواه است و آنان هیچ عذری در پیشگاه خداوند متعال ندارند.
آیۀ ۹۹
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
مفردات
تصدون
اصل آن «صدد» است، «صدَّ» به معنای اعراض است. و «صَدَّهُ عن الأمر صَدًّا» یعنی او را منع کرد و از آن روی برگرداند. [الصحاح: ۲/۴۹۵] بنابراین ریشۀ این واژه به معنای رویگردانی شدید است و به این لحاظ مفاهیمی چون عدول، میل، اعراض، منع و همچنین نزدیکی و اقبال هرکدام به اعتباری از همین ریشه برمیخیزد. [التحقیق: ۶/۲۰۳] بنابراین این واژه دلالت بر رویگرداندن و خودداری از چیزی است، مثل آیۀ شریفۀ «یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً» [النساء: ۶۱]، همچنین به معنای منعکردن و بازداشتن است: «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیل» [النمل: ۲۴]. [مفردات: ۴۷۷] آیۀ شریفه هم به همین معنی است که آنان از راه خدا باز میدارند و منع میکنند.
سبیل
سبیل به معنای راه و جمع آن سُبُل است. و در مذکر و مونث به کار میرود. [تهذیب اللغۀ: ۱۲/۳۰۲] بلکه گفتهاند که راهی که به راحتی پیموده میشود، سبیل است. [مفردات: ۳۹۵] بنابراین راه روشنی که رونده را به مقصد میرساند. سبیل الله راهی است که خداوند برای تقرب خود قرار داده است که بندگان با عمل خالص در راه خدا به آن میرسند، چه واجبات باشد یا مستحبات. [النهایۀ: ۲/۲۳۸] به تعبیر دیگر سبیل الله راه هدایت است که روندگان به آن فراخوانده شدهاند. [لسان العرب: ۱۱/۳۱۹]
عوجاً
«عَوْج» هرچیزی به معنای کجشدن و خمشدن آن است. [کتاب العین: ۲/۱۸۴] بنابراین معنای خمیدگی در چیزی و یا مطلق کجی در آن است. [مقاییس اللغۀ: ۴/۱۷۹] بلکه باید بگوییم که «عوج» کجشدن از حالت اعتدال و استقامت [التحقیق: ۸/۲۴۹] و استواری و پابرجایی است. [مفردات: ۵۹۲] اما «عِوَج» در دین بازگشت از اعتدال و حق و عِوَج در سبیل به معنای انحراف از آن و در آن است، مادی باشد یا معنوی. [التحقیق: ۸/۲۴۹] بنابراین تشخیص آن نیازمند بصیرت است و به آسانی قابل درک نیست. [مفردات: ۵۹۲]
غافل
اصل غفلت، ترککردن کاری از روی سهو است و چهبسا در آن عمد باشد. [مقاییس اللغۀ: ۴/۳۸۶] اما در معنای کلی غفلت نوعی لغزش است که به دلیل کمی هوشیاری و بصیرت است. [مفردات: ۶۰۹]
ترجمه
بگو اى اهل کتاب! چرا کسانى را که ایمان آوردهاند، از راه خدا باز مىدارید، میخواهید که آن را کژ و منحرف سازید و با اینکه خود به درستی آن راه گواه هستید؟ و خدا از آنچه میکنید، غافل نیست.
تفسیر
احتجاج دوم با اهل کتاب که وقتی به آیات الله کافر شدند و منکر حقانیت آنها شدند، نتیجۀ آن راه خدا را میبندند و مومنان را از پیمودند، راه خدا منحرف میکنند. این در حالی است که آنان به حقانیت اسلام و شریعت اسلامی گواه هستند. آیه با هشداری شدید پایان مییابد که خداوند از آنچه میکنید، غافل نیست و با کمال بصیرت مراقب شماست.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ
سبیل الله، راه مستقیم ممتدی است که انسانها را به هدف و مقصود نهایی یعنی قرب الهی میرساند. مسیری است که در نقشۀ الهی یعنی دین اسلام مشخص شده است و قرآن آن را ترسیم کرده است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن را به مسلمانان نشان میدهد. و مسیری است مسلمانان موظف هستند، در حرکت جمعی در آن وارد شوند تا سوی خدا بروند تا به هدف نهایی برسند. این راه کفر به طاغوت و ایمان به خداست: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى» [بقره: ۲۵۶] اما اهل کتاب این راه را سد میکنند، با انواع ترفندهای تبلیغاتی و با فریب و تزویر و تهدید و محاصرۀ اقتصادی و سیاسی، حیلههای علمی و حملۀ نظامی. قرآن آنان را توبیخ میکند که چرا راه خدا را کژ مینمایانید و مومنان را منحرف میکنید؟
من آمن
«من آمن» مفعول به فعل «لم تصدون» است، در حقیقت آیه چنین است که چرا کسانی را که ایمان آوردهاند، از راه خدا باز میدارید؟ این کار چگونه است؟
تَبْغُونَها عِوَجاً
بنا دارید که در این راه انحراف ایجاد کنید یا با شدت و حدت تلاش میکنید که آن راه را کژ بنمایانید. بنابراین آنان با همۀ جدیت خود میخواهند که در دین انحراف ایجاد کنند. نمونۀ آن همین کاری است که انگلستان در پیدایش وهابیت انجام داد و امروزه امریکا در پیدایش داعش و گروههای تکفیری انجام میدهند.
هدف آنان این است که مسلمانان از راه خدا منحرف شوند و به بیراهه بروند و راههای انحرافی را بپیمایند. و در اعمال خود، حتی اگر به ظاهر دین پایبند باشند، اما از باطن و حقیقت آن فاصله بگیرند و از حرکت جمعی در جهت تحقق اهداف الهی بازمانند. قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، برنامۀ زندگی مسلمانان را براساس نقشۀ الهی بهگونهای ترسیم کردهاند که مسلمانان توان یابند که اهداف الهی را روی زمین تحقق بخشند و جامعه و جوامع بشری را اسلامی کنند. اما اهل کتاب چنان انحرافی در این ایجاد میکنند که مسلمانان از راه باز مانند، به جای راه خدا، راههای مختلف انحرافی را بروند و با هم اختلاف کنند و در نتیجه از مسیر حق بازمانند.
وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ
این درحالی است که آنان خود گواه هستند که راه حق کدام است و قرآن کتاب الهی و حضرت رسول اکرم پیامبر خداست. همچنین شما خود میدانید و بر جان خود گواه هستید که مسیر راه خدا را میبندید و مردم را به انحراف میکشانید.
وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
پایان آیه هشداری به آنان است که خداوند از آنچه عمل میکنید غافل نیست. همۀ نهان و آشکار شما و توطئههای شما را میداند. این هشدار به گویایی بیان میفرماید که خداوند مراقب بندگان خود است و این مراقبت از بالاست که محیط بر بندگان است.
هشدار به جامعۀ اسلامی
اگرچه خطاب آیه به اهل کتاب است، اما باید توجه داشت که دو آیۀ ۹۸ و ۹۹ اصلی کلی را برای مسلمانان مطرح میکند، به این دلیل، خطاب آیه را میتوان عام گرفت تا شامل همۀ کسانی شود که در راه دنیا گام برمیدارند و به آیات الهی کافر میشوند و در راه تحقق سبیل الله و رسیدن به اهداف الهی سد ایجاد میکنند. آنان راههای مختلفی را در برابر سبیل الله قرار میدهند تا در مردم انحراف ایجاد کنند. به این ترتیب در حالی که خودشان حق را میشناسند، مردم را به انحراف میکشانند و در برنامه و حرکت جمعی آنان خلل و سستی ایجاد میکنند و آنان را گرفتار هواهای نفسانی و فسادهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی میکنند و به این ترتیب راه خدا را سد میکنند. این آیه به ما هشدار میدهد که مراقب باشیم که از سبیل الله که راه مستقیم الهی است به راههای انحرافی کشانده نشویم: «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِه ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» [انعام: ۱۵۳] و این کار سیاستبازان مکار و نخبگان سیاسی و دانشمندا و علماء سوء و دنیاطلب و روشنفکران دینگریز است.
یکی از ابزار اساسی این جریان تحریف است، اگر آنان بتوانند حقایق کتاب الهی و دین خدا را منطبق بر هواهای نفسانی خود تحریف کنند، میتوانند مردم را به انحراف بکشانند و در راه خدا را سد کنند. از این مورد میتوانیم بفهمیم که چرا در انقلاب اسلامی؛ برخی تلاش میکنند که امام و مکتب امام را تحریف کنند. هدف آنان انحراف از اهداف امام است که همان اهداف اسلام و قرآن است.
نکتۀ مهم در آیه میتوان برداشت کرد و تطبیق دارد اینکه ضرری که از این جریان به اسلام میرسد، بسیار زیاد است، زیرا راه خدا را میبندد و جلوی تحقق اهداف الهی روی زمین را میگیرد. بنابراین خطر نفوذیها در جامعۀ اسلامی که به نام اسلامغ راه خدا را میبندند از دشمنان بیرونی به مراتب بیشتر است. و این دشمنشناسی عمیقی است که قرآن در اختیار ما قرار میدهد.
بنابراین آیات مذکور گذشته از آنکه توبیخ اهل کتاب است، هشداری به مسلمانان است که مراقب دشمنان خود و نفوذیهای آنان در جامعۀ اسلامی باشند تا راه خدا بر روی آنان بسته نشود.
آیۀ ۱۰۰
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ
مفردات
فریقاً
هر دو چیزی که از هم جدا شوند، فَرق و هر ناحیهای از این دو را فَرق و فَریق گویند. [جمرۀ اللغۀ: ۲/۷۸۴] و الِفرق گروهی از مردم هستند، و الفَریق گروهی از انسانها هستند که تعدادشان بیشتر از الفِرق باشد. سیبویه هم گفته است که فَریق به گروهی گفته میشود که باهم همداستان و دوست هستند. [لسان العرب: ۱۰/۳۰۱] در واژۀ «فریق» جدایی از دیگران هم خوابیده است، یعنی گروهی هستند که از دیگران جدا هستند. [مفردات: ۶۳۳] بنابراین جماعت خاصی هستند که هدف مشخصی دارند و همین این دلیل آنان را از اکثریت جامعه جدا میکند. آنان جماعت هستند، اما به این اعتبار که از جماعت بیشتر مردم جدا هستند، به آنان فریق گفته میشود. [التحقیق: ۹/۷۳] ظاهراً در این آیه فریق به سران و نخبگان اهل کتاب اطلاق میشود که اهل توطئه و سیاستبازی برای منحرفکردن مسلمانان هستند.
ترجمه
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از گروهی که کتاب به آنان داده شده است، فرمانبردار شوید، شما را پس از ایمانتان به کفر برمىگردانند
تفسیر
پس از آنکه روش فریبکارانۀ سران اهل کتاب در بستن راه خدا و به انحرافکشاندن را مسلمانان بیان فرمود، به مسلمانان هشدار میدهد که اگر شما از گروهی که به آنان کتاب الهی داده شده است، فرمانبرداری کنید، شما را پس از اینکه ایمان آوردید، به کفر میکشانند. در حقیقت آیۀ شریفه هشدار به مسلمانان است که مراقب باشید که اگر از سران اهل کتاب فرمان برید، یقیناً آنان به اهداف خود که به کفرکشاندن شماست، خواهند رسید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ
خطاب دو آیۀ پیشین با واسطه به اهل کتاب بود و در این آبه خدا به جامعۀ اسلامی و مسلمانان است که حال که دانستید که هدف سران اهل کتاب انحراف شما، اگر از آنان اطاعت و فرمانبرداری کنید،
یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ
شما را به کفر میکشانند، پس از اینکه به ایمان رسیده بودید.
فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ
تعبیر «فریقاً من الّذین اوتوا الکتاب» نشان میدهد که خطر از جانب عامۀ اهل کتاب نیست، بلکه گروهی از آنان هستند که در آیات پیشین مشخص شد که سران مستکبر اهل کتاب هستند که با دین خدا دشمنی دارند و برای انحراف جامعۀ اسلامی از هیچ توطئهای فروگذار نمیکنند. ضمن اینکه تعبیر «اوتو الکتاب» نشان میدهند که کتاب الهی بر آنان نازل شده و به آنان داده شده است، اما آنان نه تنها کتاب الهی را اخذ نکردند و ملازم آن نشدند، بلکه آن را پشت سر گذاشتند و از آن سوءاستفاده کردند: «نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُون» [بقره: ۱۰۱] «گروهى از اهل کتاب (که همان سران مستکبر و دانشمندان اهل کتاب هستند) کتاب خدا را پشت سر گذاشتند، که گویا هرگز از آن خبر ندارند.»
بنابراین میتوان آیه را تعمیم داد و گفت که همۀ کسانی که از دین سوءاستفاده میکنند و درصدد به انحرافکشاندن جامعۀ دینی هستند، ـ یعنی سیاستبازانه دغلباز به ظاهر مسلمان و دانشمندان بدکردار را هم شامل میشود.
آیۀ ۱۰۱
وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
مفردات
یعتصم
گفتهاند: اصل «عصم» دلالت بر نگهداشتن، و منعکردن و همراهیکردن دارد. و معنا در همۀ موارد یکی است. عصمت هم از همین ریشه است. وقتی میگویند: «أن یعصم اللَّهُ تعالى عَبْدَه» یعنی خداوند او را از بدی حفظ کرد تا در آن واقع نشود، که اینجا همان معنای نگهداشتن و مانعشدن است. یا وقتی میگویند: «و اعتصم العبدُ باللَّه تعالى» به معنای آن است که بنده به خدا پناه برد، و خداوند مانع شد که او به بدی بیافتد. بنابراین عصمت در هر چیزی متناسب با آن است. مثلاً عصمۀ الطعام به این معناست که غذا فرد را از گرسنگی نگه میدارد. [مقایس اللغۀ: ۴/۳۳۰ ـ ۳۳۱] اعتصام هم به معنای آویختن و خود را حفظکردن است. یک نوع دستآویزی که به آن دست میآویزند و خود را حفظ میکنند. [مفردات: ۵۶۹]
ترجمه
و چگونه است که کافر میشوید با اینکه آیات خدا بر شما خوانده مىشود و پیامبر او میان شماست؟ و هر کس به خدا بپیوندد، قطعاً به راه راست هدایت شده است.
تفسیر
هشدار به مسلمانانی است که به دلیل تزویرهای اهل کتاب ایمانشان سست میشود و کافر میشوند، در حالی که جامعۀ شما اسلامی است و در آن اولاً آیات الهی برای شما تلاوت میشود و دسترسی به آیات خدا دارید، و ثانیاً پیامبر خدا در میان شماست. و کسانی که خود را در پناه عصمت خدا قرار میدهند، یعنی به قرآن و پیامبر خدا میپیوندند تا آنان را به خدا برسانند، به راه مستقیم هدایت شدهاند و از انحراف و کفر مصون است.
وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ
«کیف» توبیخ و هشدار است که شما مسلمانان چگونه است که کافر میشوید؟ توجه شود که منظور از کفر، لزوماً کفر اعتقادی نیست؛ بلکه کفر عملی را هم شامل میشود. کراراً بیان شد که اهل کتاب بنا ندارند که مسلمانان را به آئین خود دربیاورند، همینکه در باورها و عمل دینی آنان رخنه وارد کنند و آنان را در باورها و عمل و فرهنگشان سست کنند، برای آنان کافی است وقتی مسلمانان اینچنین شدند، نفوذ در آنان آسان میشود و میتوانند ارزشهای دینی را کمرنگ کنند و ضدارزشهای خود را به مثابۀ فرهنگ و هنجار اجتماعی جا بیاندازند.
وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ
این کفر در حالی است که دو عامل در جامعۀ اسلامی وجود دارد که موجب میشود که آنان در برابر هجمۀ فرهنگی دشمنان مصون باشند. نخست: کتاب خدا و آیات آن که در اختیار آنان است و پیوسته برای آنان تلاوت میشود. دوم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم که از سوی خدا برای هدایت آنان آمده است. وقتی شما مسلمانان در دو حجت الهی را در اختیار دارید که متن بدون خدشۀ الهی است که حقیقت ناب را در اختیار شما قرار میدهد، حقیقتاً جای تعجب دارد که چنین به انحراف و کفر کشانده شوید.
منظور از «فیکم رسولۀ» سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و طبعاً عترت ایشان است که نزد مسلمانان محفوظ است و میتوانند از آن بهره ببرند.
وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
دین برای سعادت و کمال بشر در دنیا و آخرت آمده است و صراط مستقیم الهی است که بشریت را به مقصود خود یعنی قرب خدا میرساند، راه اینکه بشر به سعادت برسد، اعتصام و پیوستگی به خداست. بنابراین کسانی که به قرآن و پیامبر خدا و عترت ایشان میپیوندند و از آنان پیروی میکنند و تسلیم فرامین آنان هستند، در حقیقت در عصمت خدا قرار گرفتهاند و آنان به راه مستقیم خدا هدایت شدهاند و بنابراین دشمنان نمیتوانند به آنان صدمهی بزنند. زیرا در مسیر هدایت قرار دارند و این مسیر انسان را از هر انحراف و کفری مصون میدارد.
توجه به این نکته هم ضروری است که نمیفرماید: «بحبل الله» یعنی ریسمان الهی چنگ زدهاید، بلکه میفرماید که به خدا عصمت یابید. بنابراین پیوندخوردن به قرآن و پیامبر خدا؛ حقیقتش پیوندخوردن با خدا و به عصمت و خدا درآمدن است.
بنابراین ما دو نوع پیوند با خدا و قرآن و چهارده معصوم داریم: گروهی که در ابتدای راه هستند به ریسمان الهی یعنی قرآن و پیامبر خدا و عترت علیهم السلام دست میآویزند تا به خدا برسند و دوری خود از خدا را جبران کنند. اما کسانی که توانستند بالا بیایند، درمییایند، که دستآویزی به قرآن و ذوات مقدسه به منزلۀ توسل به خدا و پیوندخوردن به خداست، زیرا آنان از خود چیزی ندارند. یعنی در آن بالا میفهمند که اگر بخواهند عند اللهی باشند، باید با قرآن و چهارده معصوم پیوند داشته باشند.
نکتۀ آخر اینکه این بخش از آیه بشارت به مسلمانان پس از انذارها و هشدارهای پیشین است.
دعوت به تعقل و تفکر
قران مسلمانان را به توجه به دو حجت الهی یعنی قرآن و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و طبق حدیث صحیح نبوی عترت و اهل بیت پیامبر خدا دعوت میکند. اما این ایمان باید عمیق باشد تا موجب انحراف و کفر پس از ایمان نشود. بنابراین خداوند مسلمانان را به تعقل و تدبر و تفکر پیرامون آیات خدا و سیرۀ رسول خدا دعوت میکند. بنابراین مسلمانان اولاً موظف هستند که با قرآن و پیامبر خدا و عترت ایشان انس داشته باشند، ثانیاٌ این انس نباید سطحی و بدون تأمل باشد، بلکه باید جمع عقل و محبت باشد.
بحث روایی
۱٫
ابیعَبْدِاللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: قَالَ إِبْلِیسُ: خَمْسَهُ أَشْیَاءَ لَیْسَ لِی فِیهِنَ حِیلَهٌ وَ سَائِرُ النَّاسِ فِی قَبْضَتِی مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِیَّهٍ صَادِقَهٍ وَ اتَّکَلَ عَلَیْهِ فِی جَمِیعِ أُمُورِه» [الخصال: ۱/۲۸۵]
روایت نشان میدهد که دستآویختن به خدا و پیوند با خدا باعث میشود که شیطان راهی به بنده نداشته باشد و نوعی عصمت برای بنده ایجاد میکند.
۲٫
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «ثَلَاثَهٌ مَنْ تَمَسَّکَ بِهِنَّ نَالَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ بُغْیَتَهُ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّه» [تحف العقول: ۳۱۶] «سه چیز است که اگر کسی به آنها تمسک جوبید به مطلوب و آرزوی خود در دنیا و آخرت رسیده است، اولی آنان کسانی هستند که به خدا پناهنده میشوند. دلیل این امر در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:
أَبِیعَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:..مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَصَمَهُ اللَّهُ…» [الکافی: ۲/۶۵] «هر بندهاى به خدا دست آویزند و پناهنده شود، خدا او را پناه دهد.
۳٫
قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام: «مَنْ تَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ لَا یُغْلَبُ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَا یُهْزَم» [روضۀ الواعظین: ۲/۴۲۵] برای کسانی که به خدا پناهنده میشوند، شکست وجود ندارد.
۴٫ چند روایت کوتاه از امیرالمومنین علیه السلام
«مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ نَجَّاه»
«مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ یَضُرَّهُ شَیْطَانٌ»
«مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَزَّ مَطْلَبُهُ».
«عَلَیْکَ بِالاعْتِصَامِ بِاللَّهِ فِی کُلِّ أُمُورِکَ فَإِنَّهَا عِصْمَهٌ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» [غرر الحکم: ۱۹۸] نمونههای فراوانی دیدهایم و شنیدهایم. داستان پیامبران الهی را بخوانیم، مطلب دست ما میآید.
۵٫ معنای اعتصام به خدا
امام صادق علیه السلام: «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم» [معانی الاخبار: ۱۳۲]
معنای اعتصام و پناهندگی به خدا عصمت است که با آن قوهای بنده پیدا میکند که محارم الله برای او محال میشود
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر تیر ۱۵, ۱۳۹۵
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت تیر ۱۵, ۱۳۹۵
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان تیر ۱۵, ۱۳۹۵
- سجده شکر تیر ۱۵, ۱۳۹۵
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر تیر ۱۵, ۱۳۹۵