مرداد
2
1395

تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آل‌عمران

چکیدۀ ۳۳

آیات ۱۰۸ ـ ۱۱۱

بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیمِ

تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ (۱۰۸) وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (۱۰۹) کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (۱۱۰) لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذىً وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُون (۱۱۱)

فضلیت‌های فراموش‌شده

تواضع رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ سلام الله علیه قَالَ: «مَا أَکَلَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ صلی الله علیه و آله و سلم مُتَّکِئاً مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَنْ قَبَضَهُ وَ کَانَ یَأْکُلُ إِکْلَهَ الْعَبْدِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ. قُلْتُ: وَ لِمَ ذَلِکَ؟ قَالَ: ‏تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» [الکافی: ۶/۲۷۰] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از زمانی که خداوند عزوجل او را برانگیخت، تا زمانی که او را از دنیا برد، هرگز در حال تکیه‌دادن غذا نخوردند و مانند بردگان غذا می‌خوردند و چون بردگان می‌نشستند. راوی می‌پرسد: چرا چنین می‌کردند؟ امام فرمودند: به دلیل تواضع برای خدای عزوجل»

تواضع صفتی در مقابل غرور و عُجب و تکبر است. ما اگر بدانیم که بنده هستیم، هیچ‌وقت مغرور نمی‌کنیم و از خودمان خوش‌مان نمی‌آید و برای خودمان حساب ویژه باز نمی‌کنیم. این اخلاق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.

الْحَسَنِ الصَّیْقَلِ می‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند:«مَرَّتِ امْرَأَهٌ بَذِیَّهٌ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  وسلم  وَ هُوَ یَأْکُلُ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الْحَضِیضِ‏  «زنی زشت‌گفتار و ناسزاگو بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رد می‌شد، در حالی که ایشان غذا می‌خوردند و بر زمینی پست نشسته بودند. «فَقَالَتْ یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ لَتَأْکُلُ أَکْلَ الْعَبْدِ وَ تَجْلِسُ جُلُوسَهُ » گفت: ای محمد همانند بردگان غذا می‌خوری و چون آنان بر زمین می‌نشینی؟ [در حقیقت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم اعتراض کرد و ایشان را توبیخ کرد که این کار شما با مقام شما سازگار نیست. اما پاسخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جالب و پرمفهوم است] فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:  إِنِّی عَبْدٌ وَ أَیُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّی» [همان] «من بنده هستم و چه کسی از من بنده‌تر است.» [یعنی هرکس در مقام بندگی بیشتر فرورود، باید متواضع‌تر باشد.] روایات دربارۀ تواضع رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زیاد است.

ملاک تواضع است که باید به آن توجه شود، شاید الان ما مجبور بشویم. امام صادق سلام الله علیه می‌فرمایند: «مَا أَکَلَ نَبِیُّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُوَ مُتَّکِئٌ مُنْذُ بَعَثَهُ اللَّهُ حَتَّى قَبَضَهُ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوکِ وَ نَحْنُ لَا نَسْتَطِیعُ أَنْ نَفْعَل» [المحاسن: ۲/۴۵۸]‏ تواضع پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بحدی است که امام صادق علیه السلام می‌فرمایند حتی ما هم نمی‌توانیم مثل ایشان رفتار کنیم، در حالی که امام علیه السلام می‌فرمایند که ما هم همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حال تکیه غذا نمی‌خوریم: «مَا أَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مُتَّکِئاً قَطُّ وَ لَا نَحْن» اهمان]‏

یکی از مواردی که غذاخوردن مکروه است، ایستاده‌ غذاخوردن و در حال راه‌فتن غذاخوردن است، مگر در در حال اضطراب؛ با وجود این امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند: «لَا بَأْسَ أَنْ یَأْکُلَ الرَّجُلُ وَ هُوَ یَمْشِی وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَفْعَلُه‏» [همان] و این نشاندهندۀ شدت تواضع و مردمی‌بودن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.

آیۀ ۱۰۸

تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ

ترجمه

آن آیات با عظمت خداست که ما آنها را بر تو به حق می‌خوانیم. و خدا هیچ ستمی بر جهانیان نمی‌خواهد.

تفسیر

در آیات گذشته مردم در معرفت جمعی را دو دسته فرمود:  سفیدرویان افرادی که نورانیت ایمان در آنان است و  سیه‌چهرگان که تاریکی کفر وجودشان را احاطه کرده است، در این آیه می‌فرماید که ما این آیات با عظمت را به حق بر تو می‌خوانیم، یعنی جریان این دو گروه و سرنوشت آنان حق است و هیچ باطلی یا مجازی در آن راه ندارد. و بلافاصله تأکید می‌فرماید که خدا به هیچ‌کس در جهان ارادۀ ستم نمی‌کند و به  جهانیان هیچ ستمی روانمی‌دارد. بنابراین همۀ گرفتاری‌ها و سختی‌ها را خود انسان‌ها برای خود می‌تراشند.

 تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ

«تلک» که اشار به دور است، بیان عظمت آیات الهی است که تلاوت شده است. آن آیات با عظمت خداست که…ظاهراً منظور از آیات با عظمت الهی دو آیه گذشته و به تبع آن آیات پیشین است که بیان دو جریان اصلی در جامعۀ اسلامی است: جریان مومنان که ایمان را سرلوحۀ کارهای خود قرار داده اند و اتحاد دارند و همگی به ریسمان الهی چنگ زده‌اند و جریان منافقان و سست‌ایمانان که دچار تفرقه و اختلاف شدند و جامعه را هم به تفرقه و اختلاف انداختند که یا از ابتدا ایمانی ظاهری داشتند یا چون ایمان آنان سست بوده است، استمرار نداشته و در ادامه به کفر انجامیده است.

نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ

ما آن آیات را بر تو به حق می‌خوانیم. یعنی اولاً آیات الهی کلام خداوند متعال است که بر پیامبر خود خوانده است و ثانیاً این آیات  به همراهی حق و بدون اینکه به هیچ عنوان از حق منحرف شود، بر تو خوانده می‌شود: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْل» [طارق: ۱۳ ـ ۱۴] آیات قرآن شوخی و بیهوده نیست، بلکه فصل الخطاب حقیقت است و «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِید» [فصلت: ۴۲] کتاب عزیز الهی که «از پیش‌روى آن و از پشت‌سرش باطل به سویش نمى‏آید؛ فروفرستاده‌ای است از حکیمى ستوده»

وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ

و خدا هیچ ستمی بر هیچ یکی از جهانیان اراده نمی‌کند. بنابراین هربدی که به انسان‌ها می‌رسد به دلیل سوءاختیار خودشان است و آنان نتایج رفتار خود را می‌چشند. و اگر بشریت در ستم می‌سوزد، به دلیل تفرقه و اختلاف و کفری است که گریبان آن‌ها را گرفته است. وقتی بشریت از راه دین جدا شد، دچار انحراف می‌شود و نتیجه قطعی انحراف ستم است. و هر ستمی به خود انسان‌ها منتسب است، زیرا از حق فاصله گرفتند.

توجه به این نکته ضروری است که تعبیر این‌که خداوند هیچ ارادۀ ستمی نمی‌کند، دقیق‌تر از این است که خداوند ستم نمی‌کند. زیرا اراده مقدم بر عمل است، خداوند اراده و خواست هیچ ستمی ندارد، چه برسد که ستم بکند. بنابراین هرگونه ستمی از خداوند متعال به صورت مطلق نفی می‌شود و محال است که قصد و ارادۀ خداوند متعال ستمی بکند. به این دلیل است که به‌طور مطلق می‌فرماید، خداوند به اندازۀ ذره‌ای هم ستم نمی‌کند: «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّهٍ» [نساء: ۴۰]  و به هیچ‌کس ستم نمی‌کند: «وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً» [کهف: ۴۱] بنابراین هیچ انسانی مورد ستم خداوند در هیچ چیزی قرار نمی‌گیرد، بلکه انسان‌ها هستند که به خودشان ستم می‌کنند: «إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون» [یونس: ۴۴] در نتیجه این‌که خداوند هرگز ارادۀ ستم نمی‌کند و عذاب قیامت هم کیفر ستمی است که انسان‌های تیره‌روی بر خود در دنیا رواداشته باشند. زیرا قیامت که ظرف ظهور حقیقت است، ستم امکان ندارد، بلکه هرکس نتیجۀ عمل خود را می‌بیند: «الْیَوْمَ تُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِساب» [غافر: ۱۷] منتها خداوند متعال سریع الحساب است و به هرکس به اندازۀ آن‌چه کسب کرده است، کیفر یا پاداش داده می‌شود.

اشکال

افرادی از انسان‌ها هستند که از بدو تولد دچار نقص عضو هستند، برخی به مرور زمان ـ به دلیل بلایای طبیعی یا بلایای اجتماعی و جنگ و امثال آن دچار مشکلات عدیده می‌شوند، که نمونه‌های آن در جهان کم نیست، آیا این‌ها مصداق ستم نیست؟

پاسخ

اولاً بشر طلبگار نیست که تا بگوید که چرا به من کم داده شده است. ثانیاً هر مشکلی که به انسان‌ها وارد می‌شود، دلیلش را باید در رفتار فردی یا اجتماعی او جستجو کرد:  «وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِک» [نساء: ۷۹] ثالثاً کمبودها که در کنار آن نعمت‌های فراوان الهی است، همگی برای آزمون است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین» [بقره: ۱۵۵] به این دلیل است که کسانی که اراده‌های محکمی دارند، در کمبودها و سختی‌ها صبر می‌کنند و این دستور جامع الهی است: «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» [لقمان: ۱۷]

آیۀ ۱۰۹

وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

ترجمه

و آن‌چه در آسمان‏ها و آن‌چه در زمین است از آنِ خداست و همه امور به خدا بازمى‏گردد

تفسیر

در این آیه دلیل این‌که خداوند به هیچ‌وجه بر هیچ‌کس از جهانیان ارادۀ ستم نمی‌کند، بیان می‌شود. نخست این‌که همۀ عالم مِلک خداست و خداوند مالک همۀ جهانیان است. دوم همۀ کارها و امور و شوون به خدا باز می‌گردد، و خدا حق مطلق است و هر حقی از او نشأت می‌گیرد. وقتی کسی در محدودۀ حق خود در ملک خود تصرف می‌کند، اصلاً ستم  تصور ندارد. ستم در جایی است که انسان در ملک دیگری تصرف کند  یا در ملک خود خارج از محدودۀ حق خود تصرف کند، و هیچ‌کس از ملک خدا بیرون نیست و همۀ عالم هم به سوی بازمی‌گردند که حق مطلق است، بنابراین جز خدا چیزی نیست، و هرگونه تصرف خدا به حق است و ستم دربارۀ خداوند متعال فرض ندارد.

وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ

 «واو» عطف نشان می‌دهد که این آیه ادامۀ آیۀ پیشین است، و هر آن‌‍چه در آسمان‌ها و هرآن‌چه در زمین است، متعلق و ملک خداست. و خداوند مالک همۀ جهانیان است. بنابراین وقتی همۀ عالم ملک خدا هستند، همۀ فرامین و دستورات هم فقط یک منشأ دارد و آن هم خداست. پس فرض ستم دربارۀ خدا محال است. ستم در جایی است که کسی در ملک دیگری تصرف کند، وقتی هیچ موجودی از مالکیت خدا بیرون نیست، چنین تصوری محال است.

آسمان‌ها و زمین

منظور از آسمان؛ که اصل «سماء» به معنای بلندی است، آسمان به این معنایی که ما می‌فهمیم نیست. بلکه بلندی و مرتبت و علو حقیقی است. بنابراین منظور از آن عالم روحانی و فوق مادی است و منظور از ارض و زمین که به معنای پستی است عالم ماده است. بنابراین این زمین ما و همۀ کرات و ستاره‌ها و سیاره‌ها آسمان مصداق «الارض» هستند و «السماوات» که جمع آمده است عوالم فوق مادیی است که عالم ملکوت و جبروت است.

وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

هم‌چنین بازگشت همۀ کارها و همۀ امور و همۀ شوون به خداست. و همۀ کارها و امور به دست خدا جاری می‌شود. بنابراین هیچ موجودی در عالم وجود بر هیچ چیزی مالک نیست، یا فرمان و حکمش در عالم نافذ نیست تا بتواند تصرف خدا را محدود کند تا کسی بگوید که خداوند حق تصرف نداشت یا در این امور خاص حق تصرف نداشت.

بنابراین وقتی اثبات می‌شود که همۀ عالم وجود ملک خداست، و همۀ عالم هم به او محتاج است، امکان ندارد که خداوند ارادۀ ستم بکند. زیرا ستم به دلیل نیاز و محدویت‌ها و ضعف‌هاست و خداوند بی‌نیاز مطلق است و هیچ نیازی به کسی ندارد.

آیۀ ۱۱۰

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ

ترجمه

شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‌اید، زیرا به کار پسندیده فرمان مى‏دهید و از کار ناپسند باز می‌دارید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند برای‌شان خوب بود، برخی از آن‌ها ایمان آورند و بیشترشان از دین خدا خارج شدند.

تفسیر

آیات ۱۰۶ تا ۱۰۹ به منزلۀ بیان مبانی اساسی تحقق جامعۀ اسلامی بود. اما این آیه به آیات گذشته بازمی‌گردد که بیان ویژگی جامعۀ اسلامی است. درآیۀ ۱۰۴ مشخص شد که بخشی از جامعۀ اسلامی را دولت اسلامی تشکیل می‌دهد که وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر را برعهده دارد. در این آیه ویژگی جامع امت و جامعۀ اسلامی را بیان می‌فرماید و می‌ستاید. خداوند جامعۀ اسلامی را بهترین مردم و جوامع بشری قرار داد که بر همۀ بشریت ظاهر شدند. اما چگونه جامعۀ اسلامی بهترین امت هستند: با سه معیار: امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا. بنابراین عناصر عمومی و جامع جامعۀ اسلامی سه معیار بالاست که اگر مسلمانان به آن پایبند باشند، نصاب جامعۀ اسلامی تحقق پیدا کرده است. اما جوامع دینی پیشین از این اصول تخطی کردند و ایمان به خدا را کنار زدند و نصاب جامعه و امت اسلامی را از دست دادند، این در حالی که کمی از آنان بر ایمان پایبند مانند، اما اکثریت فاسق شدند و از هستۀ ایمان بیرون آمدند.

کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ

شما مومنان بهترین امتی هستید که برای مردم بیرون آمده و ظاهر شده‌اید. خطاب آیه به مومنان و جامعۀ ایمانی است. و ظاهراً «کنتم» در آیۀ شریفه «کان ناقصه» است که خبر آن «خیر» و منسلخ از زمان است، یعنی شما همواره ـ گذشته، حال و آینده ـ اگر معیارهای سه‌گانۀ آیه را داشته باشیم، بهترین امتی بودید و هستید و خواهید بود که بر مردم ظاهر شده‌اند.

ضمن این‌که تعبیر «اخرجت»  به معنای ظاهرشدن است نه خارج‌شدن. چنان‌چه وقتی عرب می‌گوید: «اخرجه» یعنی آن را ظاهر کرد. هم‌چنین «للناس» «برای مردم» به معنای آن است که به نفع مردم است، شما جامعۀ اسلامی برای همۀ بشریت بهترین و نافع‌ترین امتی هستید که خداوند در طول تاریخ ظاهر کرده است. [تسنیم:]

بنابراین آیه از گذشته حکایت نمی‌کند، بلکه بیان جامعۀ اسلامی و ایمانی است که برمبنای قرآن و دستورات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تحقق یافته است، این جامعه؛ بهترین امتی است که خداوند برای کل دوران بشریت در نظر گرفته است و ظاهر کرده است. [المیزان: ۳/۳۷۶] این تمجید از جامعۀ اسلامی است، به شرط این‌که نصاب جامعۀ اسلامی را داشته باشد. بنابراین مسلمانان و جوامعی به ظاهر اسلامی که نصاب مذکور را ندارند، از تمجید آیه خارج هستند.

تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ

چه چیزی امت اسلام را بهترین امت قرار داده است؟ سه اصل امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا. آیه می‌فرماید: شما هرگاه این سه ویژگی را داشته باشید، بهترین امت هستید که بر مبنای دین خدا بر بشریت ظاهر شده‌اید و الگوی تامی برای همۀ بشریت خواهید بود.

تأخر ایمان به خدا

اما چرا ایمان به خدا را که امری عام است پس از دو فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر آورد؟ ایمان به خدا اصل مشترک و مبنای تحقق جامعۀ اسلامی است. اما این مبنای محکم تنها با دو فریضۀ مذکور است که مستحکم و پابرجا می‌شود. به تعبیر دیگر ایمان که امری قلبی است: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمان» [مجادله: ۲۲]  تنها با عمل به معروف و عدم ارتکاب به منکر و امور ناپسند کامل می‌شود. بنابراین دو فریضۀ مذکور دو جنبۀ اصلی از ایمان حقیقی است و مقدم ذکر شدند.

به تعبیر دیگر اگرچه از لحاظ فردی ایمان اصل اولیه مسلمان‌بودن است. اما از جهت اجتماعی، اساس جامعۀ اسلامی امر به معروف و نهی از منکر است. حتی ایمان قلبی و همه‌جانبه وقتی در جامعه استحکام می‌باید که فرهنگ عمومی و ارزش بنیادین جامعه باشد و این امر تنها با این دو فریضه تحقق می‌پذیرد. بنابراین اول امر به معروف ذکر شد که برنامۀ اصلی جامعۀ اسلامی تحقق هرگونه معروف و خوبی در جامعه است و جامعه در صورتی اسلامی می‌شود که معروف به مثابۀ هنجار جامعه در آن پیاده شود. سپس نهی از منکر را ذکر فرمود که لازمۀ جامعۀ اسلامی؛ زدودن همۀ خلقیات ناروا و کردارهای ناپسند از جامعه است. و با این دو عنصر است که ایمان در جامعۀ اسلامی استحکام می‌بخشد و استمرار می‌یابد.  چنان‌چه روشن است این روند در فرد برعکس است و اول ایمان است و دوم زدودن زشتی‌ها از صحنه جان و سوم آراستگی به خوبی‌هاست.

امر به معروف و نهی از منکر عام و خاص

نکتۀ مهم آن‌که در جمع این آیه و آیۀ ۱۰۴ مشخص می‌شود که فریضۀ امر به معروف و نهی از منکر واجبی است که دو چهره دارد: چهرۀ خاص که واجب عینی است که برای امتی زبده از جامعۀ اسلامی واجب است که گفتیم منظور از آن دولت اسلامی است که همۀ شوون معروف و منکر را شامل می‌شود و محدویتی در اعمال آن نیست، مگر قانون الهی و شرع انور. دوم امر به معروف و نهی از منکر به معنای عام که وظیفۀ عمومی جامعۀ اسلامی و همۀ آحاد آن است که آن نظارت عمومی است که جز فرهنگ عمومی اجتماع اسلامی است که همۀ مومنان بر آن مکلف هستند. حفظ و تقویت و تحکیم جامعۀ اسلامی با امر به معروف و نهی از منکر است.  و به این دلیل هم امت اسلامی بهترین امت بشری و الگوی جوامع انسانی است. در حقیقت جامعۀ اسلامی با این عمل عمومی به این دو فریضۀ مهم الهی است که امتی یگانه می‌شوند و همگی با هم ـ در اتحاد و انسجامی دینی و الهی ـ به ریسمان خدا چنگ می‌زنند.

وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ

اگر اهل کتاب هم ایمان  می‌‌آوردند، برای آن‌ها خوب بود. منظور از ایمان، ایمان به اسلام و شریعت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که  با آن خیر امت ظهور پیدا کرده است. بنابراین اگر اهل کتاب انتخاب و اختیاری خوب و نیکو انجام می‌دادند و به نقشۀ جامع الهی روی زمین که دین اسلام و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است، ایمان می‌آوردند، برای آنان خیر است و صلاح آنان در همین امر است. چرا برای آنان خیر است؟ زیرا شریعت خاتم؛ کمال نهایی بشر است که همۀ آنان را به مقصود نهایی می‌رساند و جامعه اسلامی را به بهترین شکل تحقق می‌بخشد و سعادت و هدایت و کمال همگی بشریت را تأمین می‌کند.

اما از میان سه اصل سابق فقط ایمان را آورد، زیرا ایمان کامل آن دو فریضه را هم شامل می‌شود.

توبیخ و هشدار

این بخش آیه ضمن این‌که توبیخ اهل کتاب است که در امت و جامعه‌ای دینی بودند که به انحراف کشیده شده‌اند، در ضمن هشداری است به مسلمانان که اگر شما هم پس از ایمان‌تان کافر شوید، گرفتار همین توبیخ خداوند متعال خواهید شد. و برای شما هم خوب است که تنها راه خیر را انتخاب و اختیار کنید و به خدا ایمان بیاورید و ملازم به معروف بشوید و از کارهای ناشایست بپرهیزید و امر به معروف و نهی از منکر کنید. بنابراین اگر مسلمانان سه معیار فوق را نداشته باشند، یا به مرور زمان ازدست بدهند، «خیر امۀ» و جامعۀ اسلامی نیستند.

مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ

خداوند در بیان خود همواره جانب انصاف را رعایت فرموده است، ضمن این‌که اهل کتاب را توبیخ می‌فرماید، بیان می‌کند که برخی از اهل کتاب مومن هستند و اکثر آنان فاسق شدند و از هستۀ دین بیرون آمده‌اند. بنابراین مسلمانان نباید امیدشان از هدایت آنان قطع شود و باید دین خدا را تبلیغ کنند تا آن‌هایی را که تعصب ندارند و فطرت‌شان آلوده نشده است به سوی حق دعوت کنند.

بحث روایی

در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که دربارۀ «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‏» فرمودند: «یَعْنِی الْأُمَّهَ الَّتِی وَجَبَتْ لَهَا دَعْوَهُ إِبْرَاهِیمَ فَهُمُ الْأُمَّهُ الَّتِی بَعَثَ اللَّهُ فِیهَا وَ مِنْهَا وَ إِلَیْهَا وَ هُمُ الْأُمَّهُ الْوُسْطَى وَ هُمْ‏ خَیْرُ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ‏ لِلنَّاس‏» [تفسیر العیاشی: ۱/۱۹۵] «منظور از امتی است که خداوند دعوت ابراهیم دربارۀ آن‌ها را پاسخ داد و آن امتی است که خداوند در آن و از آن و به سوی آن [پیامبر خدا را] برانگیخت و آن همان امت وسط و بهترین امتی است که بر مردم ظاهر شده است.»

این روایت چند مطلب دارد که توجه به آن ضروری است:

نخست امت اسلامی؛ هر مسلمانی نیست، بلکه کسانی هستند که خداوند دربارۀ آن‌ها دعوت ابراهیم را اجابت کرده است:  «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین» [بقره: ۱۲۴] که یقیناً منظور از این امت فقط پیامبر خدا و ائمۀ اطهار سلام الله علیهم است.

دوم خیر امت در این آیه با امت وسط در آیۀ ۱۴۳ سورۀ مبارکۀ بقره تفسیر شده است: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» بنابراین خیر امت همۀ مسلمانان نیستند، بلکه جامعۀ اسلامی است که پیرو ائمۀ اطهار سلام الله علیهم باشد. زیرا  اولاً تنها ائمۀ اطهار علیهم السلام مصداق اجابت دعای ابراهیم علیه السلام هستند، ثانیاً طبق روایات متعدد ائمۀ اطهار مصداق اتم و اکمل امت وسط و خیر امت هستند و شیعیانی که به آنان ایمان دارند، و ملتزم به دو فریضۀ امر به  معروف و نهی از منکر هستند، به تبع و با تابعیت آن بزرگواران خیر امت هستند.

آیۀ ۱۱۱

لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذىً وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ‏

ترجمه

هرگز مگر رنجی اندک، به شما گزندی نمی‌رساند؛ و اگر با شما بجنگند، به شما پشت می‌کنند، سپس یارى نیابند

تفسیر

آیۀ شریفه تا پایان آیۀ ۱۲۰ ادامۀ آیات این فصل در مواجهۀ امت و جامعۀ اسلامی با دشمنان اصلی خود یعنی اهل کتاب به ویژه سران آن است. در آیۀ پیشین بیان فرمود که اکثر اهل کتاب فاسق هستند و از دین و فرمان خدا بیرون آمده‌اند و همین می‌تواند موجب نگرانی مسلمانان بشود، آیه شریفه این نگرانی را رفع می‌فرماید که شر و زیان آنان در آزاری که به شما می‌رساند، و اثر نامطلوبی که آنان بر جامعۀ اسلامی می‌رسانند، زیاد نیست که موجب نگرانی و ترس شما بشود که بخواهید با آنان سازش کنید. هم‌چنین اگرچه همواره بلوف می‌زنند که گزینۀ نظامی روی میز است، اما آنان از شما وحشت دارند و حاضر نیستند که با شما رودرو مواجه شوند و در صورت جنگ شکست آنان قطعی است، زیرا در حالی که از ترس به عقب رانده می‌شوند، و در مقابل شما پا به فرار می‌گذارند، تولیت آنان به شما واگذاشته می‌شود و کسی هم نیست که آنان را یاری کند.

لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذىً

نویدی به مسلمانان است که اگر شما بر مبنای نقشۀ الهی حرکت کنید و همگی در نقشۀ الهی به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر پایۀ ایمان و دو فریضۀ امربه معروف و نهی از منکر حرکت کنید، آنان به شما زیانی نخواهند رساند، مگر آزاری کم. منظور از آزار کم؛ آزارهای زبانی و تبلیغاتی و احیاناً آزارهای مادی و اقتصادی است. بنابراین از زیادی آنان به خود هراسد ندهید و از تبلیغات و سخنان بیهودۀ آنان و اقدامات اقتصادی و تحریم‌های آنان نگران و هراسان نشویم.

وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ‏

حتی اگر بخواهند به شما بجنگند و  برای آن نقشه بکشند، باز متزلزل نشوید، زیرا آنان مرد جنگ نیستند و بیشتر بلوف می‌زنند و در مقام عمل از شما می‌ترسند و به شما پشت می‌کنند و در مقابل شما عقب‌نشینی می‌کنند و اختیار خود را به شما می‌سپارند و کسی هم نیست که آنان را یاری کند. زیرا تنها خداست که یاور حقیقی است: «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ» [شوی: ۹] «وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِید» [شوری: ۲۸]  و خداوند ولی و مولای مومنان است و کافران مولا ندارند: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلى‏ لَهُم» [محمد: ۱۱] بنابراین نباید از آنان هراسی به دل راه دهید و بخواهید به دل آنان راه پیدا بکنید، اگر شما برمقتضای حرکت دینی حرکت کنید، یقیناً پیروز خواهید شد. بنابراین ترسی از آنان به دل راه ندهید، حتی اگر جنگی بین شما و آنان دربگیرد، آنان هستند که پشت به شما می‌کنند و زمام امور خود را به شما می‌سپارند. توجه شود که نفرمود: آنان تسلیم شما می‌شوند. بلکه فرمود که آنان به شما پشت می‌کنند و هرچه دارند، از امکانات مادی را در اختیار شما قرار می‌دهند که شما متولی امور آنها بشوید و اختیار خودشان و اموال و هرچه به آنان تعلق دارد، در اختیار شما قرار می‌گیرد.

بنابراین اگرمسلمانان بر اقتضای ایمان حرکت کنند، هرگز ترسی به خود راه نمی‌دهند. اما این‌که در برابر دشمن و تشرهای آنها می‌ترسند، دلیلش آن است که مسلمانان به اقتضای ایمان اسلامی پایبند نیستند.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مرداد ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« تیر   شهریور »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031