مهر
27
1395

گفتگوی ملائکه با اهل بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چون روز قیامت شود خداوند متعال به طایفه ای از امتم بالهایی عطا می کند که از قبرهایشان با سرعت به سوی بهشت پرواز می‌کنند و آنچه دلشان بخواهد از نعمت‌های الهی متنعم و بهره مند می‌گردند.

ملائکه به آنان می‌گویند: آیا موقف حساب و بازجویی را دیدید؟ آنان در جواب ملائکه می‌گویند: از ما حسابی نخواستند.

ملائکه می گویند: آیا از صراط گذشتید و جهنم را ملاحظه نمودید؟

می گویند: ما هیچ چیزی ندیدم.

ملائکه می‌گویند: شما چه طایفه‌اید و از امت کدام پیامبرید؟

گویند: ما از امت محمد صلی الله علیه و آله هستیم.

ملائکه می‌پرسند: عمل شما در دنیا چه بوده است؟

می گویند: در ما دو خصلت بود که خدا به فضل و رحمت خود ما را به این مرتبه رسانید یکی آن که چون در خلوت بودیم از خدا شرم داشتیم که معصیت او را مرتکب شویم و دیگر آن که به هر چه از برای ما قسمت کرده بود راضی بودیم.

ملائکه گویند: پس سزاوار این مرتبه هستید.»

 

منبع: ترجمه مسکّن الفواء ص ۲۰۸

مهر
27
1395

صبر بر مرض

ابو محمد رقی می‌گوید: به محضر امام رضا علیه السلام رفتم و سلام کردم جواب سلام را داد و احوالپرسی کرد و با من به گفتگو پرداخت تا این که فرمود: ای ابا محمد! هر بنده مؤمنی که خدا او را به بلایی گرفتار نمود و او بر آن بلا تحمل و صبر کرد قطعا در پیشگاه خدا مانند پاداش شهید را خواهد داشت.

من پیش خود گفتم چرا امام این سخن را فرمود با این که قبلا سخن از بلا و بیماری در میان نبود امام به چه تناسبی این جمله را فرمود؟

با امام خداحافظی کردم و از محضرش بیرون آمدم و خود را به همسفران و دوستانم رساندم. ناگهان احساس کردم پاهایم درد می‌کند شب را با سختی به سر آوردم. صبح که شد دیدم پاهایم ورم کرده و پس از مدتی ورم شدیدتر شد. به یاد سخن امام علیه السلام افتادم که در مورد صبر بر بلا سفارش کرد و من آن را مناسب ندانستم.

با این وضع به مدینه رسیدم زخم بزرگی در پایم پیدا شد و چرک زیاد از آن بیرون آمد آن چنان دشوار بود که امان را از من گرفت. دریافتم که امام آن سخن را برای چنین پیشامدی که برایم رخ می‌دهد فرمود تا با صبر آرامش خود را حفظ کنم و بستری بودن این مرض ده ماه طول کشید.»

روایت کننده گوید: او پس از مدتی سلامتی خود را باز یافت سپس بار دیگر مریض شد و به آن مرض مرد.

 

بحارالانوار ج۴۹ ص۵۱

مهر
27
1395

مقام عبادی بیمار

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را به سوی آسمان بلند کرد و خندید. شخصی پرسید: دیدیم سر مبارک را به آسمان بلند کرده و خندیدید علتش چه بود؟

حضرت فرمود: خنده ام از این جهت بود که تعجب نمودم از دو فرشته ای که در آسمان به سوی زمین آمدند و در جستجوی مؤمن صالح بودند که همیشه او را در مصلای خود می دیدند تا اعمال او را بنویسند و به سوی آسمان ببرند. این بار او را در محل نماز خودش ندیدند به سوی آسمان عروج کردند و به خدا عرض کردند: پروردگارا! بنده تو فلانی را در محل نمازش ندیدیم تا اعمال نیکش را بنویسیم بلکه او را در بستر بیماری دیدیم.

خداوند به آنان فرمود: برای بنده‌ام تا وقتی که بیمار است مثل آنچه در حال سلامتی از کارهای نیک در شبانه روز انجام می‌داد بنویسید بر ماست تا او در حبس (بیماری) است پاداش اعمال خیری را که هنگام صحت انجام می‌داد بنویسیم.

 

منبع: تفسیر نورالثقلین ج ۵ ص ۶۸ به نقل از:صد موضوع و پانصد داستان صداقت

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۵
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
31