اردیبهشت
10
1396

ولادت حضرت عباس علیه السلام

نتیجه تصویری برای ولادت حضرت عباس

حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.

با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.

در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.

با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.

حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس هاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمده اى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.

اردیبهشت
10
1396

زندگینامه حضرت ابوالفضل علیه السلام

عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.

امام علی(علیه السلام ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ، با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .

می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (علیه السلام) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یاد غم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .

ثمره ازدواج علی(علیه السلام) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت ، شوهر دیگری اختیارنکردبا آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .

وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد .روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .

عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (علیه السلام) رشد کرد واز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .

روزی حضرت علی (علیه السلام) ، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت : بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

عباس نه تنها در قامت رشید بود،بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود.او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است .

عباس در سنین دوازده تا چهارده سالگی،زمانی که علی (علیه السلام) با دشمنان درگیر بود،در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاداجازه جهاد به اوداده نمی شد،ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:

در یکی از روزهای جنگ صفّین،نوجوانی نقابدار از سپاه علی (علیه السلام) به میدان آمد.ترس و دلهره  سپاه معاویه رادربرگرفت.هر کس ازدیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طورشجاعانه  پابه میدان جنگ نهاده است ؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد.معاویه به سردار نامی خود،ابن شعثاء،دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفردرجنگ می دانند،چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟بهتر است یکی ازپسرانم رابرای کشتن او بفرستیم.معاویه قبول کردو ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ بااین نوجوان به میدان فرستاد.امّا او دریک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد.ابن شعثاء فرزنددوم خودرا فرستاد،او نیز کشته شدو به این ترتیب هرهفت پسراو کشته   شدندوخود اوبا عصبانیّت پا به میدان گذاشت وبه آن نوجوان دلاور گفت:تو پسران مرا کشتی ، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند.ولی خوداونیزدرمدّت کوتاهی به پسرانش پیوست.همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام(علیه السلام) اورا پیش خودخواندونقاب او را برداشت وپیشانی اورا بوسید.همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.

همچنین درجنگ صفین،زمانی که سپاه معاویه راه آب رابه روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛امام (علیه السلام) جمعی رابه فرماندهی امام حسین (علیه السلام) جهت باز کردن راه فرستادکه عباس هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است .

عباس چهارده ساله بودکه پدرش درواقعه محراب خونین کوفه دررمضان سال چهلم هجری به  شهادت رسید.او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین،شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است.او هرگز توصیه ای راکه پدرش در شب ۲۱ ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد ، از یاد نبرد . آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.

پس از شهادت امام علی (علیه السلام) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (علیه السلام) را هم تجربه کرد.

سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (علیه السلام)،از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند.دورانی که وعّاظ در منبر ها معاویه را مدح و به علی (علیه السلام) ناسزا می گفتند .

وقتی امام حسن(علیه السلام) مسموم و شهید شد . عباس۲۴ سال داشت.شهادت امام حسن بار دیگر بنی هاشم راسوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم واندوه ازدست دادن برادرش متأثّر و اندوهگین شد . عباس چند سال بعد از شهادت پدرش ، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد . عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (علیه السلام) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولدو رشد یافته بود.حاصل ازدواج عباس بالبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود.میگویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل ) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود .

عباس درهمه دوران زندگی اش،همراه برادرش امام حسین(علیه السلام) بود.او جوانی خودرا صرف خدمت به امام حسین (علیه السلام) کرد.او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی برگرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند.آنان حدودسی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (علیه السلام) همواره آماده شهادت و حماسه بودند .

پس از مرگ معاویه،هنگامی که حاکم مدینه امام حسین رابه دارالإماره دعوت کردتاپیام یزید را به او تسلیم نماید،عباس به همراه این سی نفردر بیرون ازدارالإماره حاضر بودندو ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.

عباس سرپرستی قافله امام حسین را در کوچ به کربلا بر عهده داشت .او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد . او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .

در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا ، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار  فرزندان امام (علیه السلام) ، بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد . اورفت و با شجاعت صف دشمن را شکست،خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد،جرأت نکرد جرعه ای بنوشد.چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند .

دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست،توان برابری با او را ندارند.به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت.عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست دادوبا ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد .امام حسین(علیه السلام)خود را به بالین عباس رساندواو در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری ازغم و اندوه درکربلا تنها گذاشت.عباس در موقع شهادت ۳۵ سال داشت .

امام سجّاد (علیه السلام) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید:خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که درراه برادرش ایثارو فداکاری کرد و ازجان خود گذشت.چنان فداکاری کردکه دو دستش قطع شد.

خداوند نیز به او همانندجعفر بن ابی طالب،درمقابل آن دو دست قطع شده،دو بال عطا کردکه با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند.عباس نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند .

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۳۹۶
ش ی د س چ پ ج
« فروردین   خرداد »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031