تیر
15
1396

شقی تر از ابلیس

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم ؛ ؛ ص۲۴۴

امیر المؤمنین علیه السّلام مى‏فرماید: روزى به سمت بیرون کوفه خارج شدم و قنبر پیشاپیش من در حرکت بود. در این هنگام ابلیس رو به ما مى‏آمد. من به او گفتم: تو پیرمرد بدى هستى! گفت: یا امیر المؤمنین، چرا چنین مى‏گویى؟ بخدا قسم، برایت حدیثى نقل کنم که خودم از خداى عز و جل بدون واسطه شنیده‏ام:

آن هنگام که بخاطر گناهم به آسمان چهارم فرود آمدم چنین ندا کردم: اى خداى من و اى آقاى من، گمان نمى‏کنم مخلوقى شقى‏تر از من خلق کرده باشى. خداوند به من چنین وحى کرد: بلى، از تو شقى‏تر خلق کرده‏ام، نزد مالک (خزانه‏دار جهنّم) برو تا به تو نشان دهد.

نزد مالک رفتم و گفتم: خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: شقى‏تر از مرا نشانم ده. مالک مرا به جهنم برد و در طبقه بالا را برداشت. آتش سیاهى بیرون آمد که گمان کردم مرا و مالک را در خود فرو برد. مالک به آتش گفت: «آرام باش»، و آرام گرفت.

سپس مرا به طبقه دوم برد. آتشى بیرون آمد که از اولى سیاه‏تر و گرم‏تر بود. به آن گفت: «خاموش باش»، و خاموش شد. تا آنکه مرا به طبقه هفتم برد، و هر آتشى که از طبقه‏اى خارج مى‏شد شدیدتر از طبقه قبل بود.

در طبقه هفتم آتشى بیرون آمد که گمان کردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق کرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: اى مالک دستور ده تا خاموش شود و گر نه من خاموش مى‏شوم. مالک گفت: تو تا روز معین خاموش نخواهى شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را دیدم که بر گردنشان زنجیرهاى آتشین بود و آنان را از بالا آویزان کرده بودند و بالاى سر آنان عده‏اى با تازیانه‏هاى آتش آنان را مى‏زدند.

پرسیدم: اى مالک، این دو نفر کیانند؟ گفت: آیا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده‏اى- و من قبلا یعنى دو هزار سال قبل از آنکه خداوند دنیا را خلق کند خوانده بودم- «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏، ایّدته و نصرته بعلىّ (یعنى محمد را به على مؤید نموده و یارى کردم)».

مالک گفت: این دو نفر دشمن آنان و ظالمین بر ایشان هستند.[۱]

 

 

[۱] هلالى، سلیم بن قیس، أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی، ۱جلد، نشر الهادی – ایران ؛ قم، چاپ: اول، ۱۴۱۶ ق.

تیر
15
1396

عظمت قرآن…

اگر چشم بصیرت داشتیم، سخن خداى متعال را که مى‌فرماید: “و لو أنّ قرءاناً سیّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو کلّم به الموتى…” و اگر قرآنى بود که کوه‌ها به واسطه‌ى آن به گردش در مى‌آمد، یا زمین بدان پیموده مى‌شد، یا مردگان بدان به سخن در مى‌آمدند، همین قرآن بود؛قدر مى‌دانستیم؛

ولى ما هم چنان نشسته‌ایم و هواى نفس بر ما غالب گشته که این گونه کرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال مى‌دانیم!

آقایى را که بنده دیده بودم ولى نمى‌دانستم صاحب این کرامت است و بعد از فوتش مطلع شدم، چند آیه را نمى‌دانم به او یاد داده بودند یا خودش مى‌دانست، ترتیب مى‌داد و هر میوه‌اى را که مى‌خواست هر چند در غیر فصل آن، حاضر مى‌ساخت!
حتى شخصى گفت: ایشان یک بار آلو را در غیر فصل آن حاضر ساخت!

بالاترین انعام الهى و کتاب آسمانى و غیبى، همین قرآن است، اما ما چگونه باید با آن رفتار کنیم تا بتوانیم از آن بهره مند شویم؟!

منبع
در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج۱، ص۱۱۲

تیر
15
1396

تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آل‌عمران

چکیده ۶۳

تفسیر سورۀ آل‌عمران ۱۹۶ ـ ۱۹۹

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ (۱۹۶) مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (۱۹۷) لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ (۱۹۸) وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (۱۹۹)

آیۀ ۱۹۶

لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ

مفردات

البلاد

بلاد جمع بلد است و بلد به معنای سرزمین است، هر موضع و مکانی از زمین، خواه آباد باشد، یا نباشد؛ خالی باشد، یا مردم در آن ساکن باشند. [کتاب العین: ۸/۴۲]

ترجمه

و گشت‌وگذار کسانی که کافر شدند در سرزمین‌ها  تو را نفریبد.

تفسیر

پس از آنکه اولی الالباب یعنی مومنان صاحب دل را معرفی فرمود، در چهار آیۀ بعدی وضع کافران و اهل تقوا و مومنان اهل کتاب را تشریح می‌فرماید. در این آیه به شبهه‌ای که امکان دارد، ذهن مومنان را به خود مشغول کند، پاسخ می‌دهد و در آیۀ بعدی سِر تحلیل خودرا بیان می‌فرماید.  همواره قدرت و مکنت و ثروت چشم‌نواز است و چشمان ظاهربین را پر می‌کند و قران از این ظاهربینی منع می‌فرماید ‌که امکانات و مکنت و قدرت و ثروت و شوکت کافران و آمدوشد و گشت‌وگذار آنان موجب فریب و اغفال شما مسلمانان نشود. این‌که کافران در سرزمین‌ها گشت و گذار دارند و سودهای مادی کسب می‌کنند، نعمتی است که نتیجۀ آن مواخذه است و شما به این ظاهر فریفته نشوید.

لا یَغُرَّنَّکَ

خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و نهی است و حقیقت این آیه از قبیل به در بگو دیوار بشنود است. و پاسخ به این سوال است که به ذهن مومنان خطور می‌کند که اگر نعمت‌های الهی مخصوص اولی الالباب است، قدرت و مکنت کافران چیست؟ و چه شده است که آنان از چنین شکوتی برخوردار هستند و در سرزمین‌ها گشت‌وگذار دارند؟ قرآن می‌فرماید: این شما را فریب ندهد. این ظاهر حال آنان است و توجه به ظاهر امور که نمود ظاهری دارد، سطحی‌نگری است. نهی مذکور دعوت مسلمانان به عمق‌نگری و ژرف‌اندیشی است و این گسترش معرفت‌شناسی اسلامی از توجه به ظواهر و نمودها به باطن و حقایق امور به ویژه در تحلیل مسائل اجتماعی و انسانی است.

در داستان قارون دقیقاً همین مطلب مطرح بود که در برابر ثروت او ظاهربینان می‌گفتند، ای کاش ما هم همانند او را داشتیم: «قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیم» [قصص: ۷۹] اما مومنانی که از ظاهر ـ به وسیلۀ علم و معرفت به باطن امور رفته بودند، پاسخ می‌دادند: «وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابِرُون» [قصص: ۸۰]

تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ

خداوند به کافران نعمت می‌دهد. اما حقیقت نعمت امتحان و آزمون است، همان‌گونه که مومنان همواره در آزمون و امتحان هستند، کافران هم چنین هستند. اگر انسان‌ها به مقتضای نعمت‌های الهی حرکت کنند، و شکرگزار نعمت‌ها باشند، نعمت‌ها جای خود می‌نشیند و به ثمر می‌رسند، وگرنه تبدیل به نقمت و مواخده می‌شوند: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِید» [ابراهیم: ۷] و این حقیقت نعمت‌هایی است که به کافران داده شده است که توان مالی و قدرت مادی است، اما حقیقت آن‌ها مواخذه و عذاب است. در آیات گذشتۀ همین سوره دیدیم که قرآن دربارۀ این حقیقت می‌فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ‏» [آل‌عمران: ۱۷۸] که حقیقت این نعمت‌ها مهلت به آنان است تا بر گناهان خود بیفزایند و خود را به دست خود گرفتار عذابی دردناک کنند. در آیات دیگر هم می‌فرماید:  «وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ» [اعراف: ۱۸۲] استدراج به معنای آن است که ‏نعمت فراوان به بنده داده شود و بنده در مقابل شکرگزار نباشد، و خداوند توفیق شکرگزاری را از او سلب کند؛ نتیجه این می‌شود که نعمت‌ها بر طغیان او می‌افزاید و همین موجب هلاکت و نابودی او می‌شود و این مهلت خداوند مواخذه و عذاب الهی است: «وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ.» [اعراف: ۱۸۳]

آیۀ ۱۹۷

مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ

ترجمه

این بهره‌ای اندک است، سپس جای آنان دوزخ است، و چه بد قرارگاهی است.

تفسیر

در این آّیه سِر این‌که نباید این قدرت و شوکت موجب فریب شود، بیان می‌شود. دلیل آن است که آن‌چه به آنان داده شده است، کالای اندک و بی‌ارزش است و سرنوشت تلخ آنان و فرجام اخروی آنان دوزخ است که آن جایگاه آنان است که بدجایگاهی است. پس چرا نباید رفاه و امکانات کافران شما را بفریبد؟ زیرا حقیقت آن‌ها سعادت و کامیابی نیست، بلکه عذاب و دوزخ است، گذشته از این‌که در دنیا نیر بهرۀ آنان اندک است.

مَتاعٌ قَلِیلٌ

بهره‌گیری آنان از دنیا و این قدرت و شوکت و ثروت بهره‌ای اندک است. کالایی ناچیز در دو جهت: [۱] هم نسبت به گسترۀ دنیا؛ آنان بهره‌ای اندک از دنیا و امکانات آن دارند و در نهایت زمین از آنِ بندگان صالح خدا خواهد شد: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ‏» [انبیاء: ۱۰۵] و این بیان یک اصل و مبنا در حرکت جمعی است که همواره منتظر آیندۀ روشن باشند و برای آن تلاش کنند، زیرا حاکمیت کافران موقتی است. [۲] دوم نسبت به آخرت کالا و بهره‌ای اندک و ناچیز است. در روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت دنیا و آخرت بسیار جالب تشبیه شده است که نشان می‌دهد دنیا نسبت به آخرت هیچ است: «مَا الدُّنْیَا فِی‏ الْآخِرَهِ إِلَّا مِثْلُ مَا یَجْعَلُ أَحَدُکُمْ إِصْبَعَهُ فِی الْیَمِّ فَلْیَنْظُرْ بِمَ یَرْجِعُ» [بحارالانوار: ۷۰/۱۱۹] «نسبت دنیا به آخرت نیست مگر این‌که یکی از شما انگشت خود را در دریا فرو ببرید، و ببینید که چه از دریا بر داشته‌اید.» در حقیقت هیچ چیز ـ حداکثر تری بسیار مختصری ـ عاید انسان می‌شود و این حقیقت دنیا و بهره‌های آن است.

ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ

آنان پس از این وارد جایگاه اصلی خود می‌شوند، که جهنم است.

وَ بِئْسَ الْمِهادُ

و دوزخ بد قرارگاهی است. «المهاد» جایگاهی چون گهواره است که جای پرورش و آرام است یعنی آماده می‌شود برای آرامش. [مفردات: ] اما دوزخ جایگاه عذاب و سختی است که برای کافران آماده شده است: «وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکافِرِین» [آل‌عمران: ۱۳۱] و کنایه است که کافران با باورهای ناروا و نادرست و کردارهای ناصالح خود جایگاهی آماده می‌کنند که در آن هیچ آسایشی ندارند.

تحلیل دو آیه و بیان سنت الهی

این دو آیه بیان اصلی جامع و سنت الهی است که به کافران مدتی در دنیا مهلت داده می‌شود تا از نمعت‌های الهی بهره گیرند و در زمین گشت‌وگذار و فعل‌وانفعال و بر سرزمین‌ها تسلط داشته باشند، اما این  برای آزمون آنان است و همین آزمون سبب مواخذۀ آنان است که مدتی بسیار کمی را در دنیا قدرت و مکنت دارند و آن‌گاه همه چیز از دست‌شان بدر می‌رود و هم در دنیا ذلیل می‌شود و هم در آخرت و قیامت در جهنم جای می‌گیرند و دوزخ جایگاهی بس نامناسب است که خود برای خود آماده کرده‌اند: «ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهاد» .

آیۀ ۱۹۸

لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ

مفردات

نُزُل

به معنای غذایی است که برای مهمان آماده می‌کنند. [مفردات: ۸۰۰] در حقیقت پیش‌پذیرایی است که پیش از پذیرایی اصلی برای مهمان مهیا می‌کنند. قرآن وقتی از نعمت‌های بهشتی و جنات و هم‌چنین از عذاب‌های جهنم سخن می‌گوید، از این واژه استفاده می‌کند: «فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى‏ نُزُلًا» [سجده: ۱۹] و همین آیه «و نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و دربارۀ جهنم «إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ نُزُلا» [کهف: ۱۰۲] و این نشان می‌دهد که حقیقت پذیرایی بهشت و عذاب جهنم برای ما قابل درک نیست، و خداوند از نعمت‌ها و نقمت‌هایی برای ما خبر می‌دهد که تا حدودی برای ما قابل فهم باشد، که اگرچه این نعمت‌ها هم جاودانه هستند و گذرا نیستند، اما اصل پذیرایی بهشتیان و عذاب دوزخیان چیز دیگری است.

ترجمه

ولی کسانی که پروای پروردگارشان را دارند، آن‌ها را بوستان‌هایی است که زیر آن‌ها نهرهایی روان است، و در آن جاوندانه ماندگارند. این پیش‌آوردى آماده از جانب خدا است. و آن‌چه  نزد خداست براى نیکان بهتر است.

تفسیر

پس از این‌که بیان فرمود کافران بهره‌ای اندک از دنیا دارند و در آخرت جایگاهی بس نامناسب و ناهموار دارند، از متقیان خبر داد که آینده‌ای روشن و پربار دارند. آنان را بهشت‌های است که نهرهایی از زیر آن روان است که این بهشت‌های جاودانه برای آنان آماده شده است و آن پیش‌پذیرای برای آنان است که از جانب خدا آماده و مهیا شده است. و آن‌چه نزد خدا برای نیکان بهتر است. از آیه برمی‌آید اهل تقوا همان ابرار و نیکان هستند.

لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ

اهل تقوا در مقابل کافران هستند، یعنی مومنانی که عمل صالح دارند و همواره مطیع خداوند متعال هستند و مراقب هستند که تا هیچ‌گاه با خداوند متعال و دستورات او مخالفت نکنند.

لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها

«لهم» برای آنان بهشت‌هایی است که در زیر آن‌ها نهرهایی روان و جاری است و آنان در آن‌ها جاوددانه هستند، بوستان‌ها متعلق و در اختیار و در ملک آنان است و به اصطلاح در آن‌ها مستأجر و موقتی نیستند. پس آرامش و امنیت مطلق دارند که کاملاً حالتی در مقابل کافران است.

نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ

این نعمت ماندگار و جاودان پیش‌پذیرایی است که از نزد خدا برای آنان آماده و مهیا شده است تا آنان از آن بهره ببرند. این پیش‌پذیرایی و هدیۀ آماده از نزد خدا برای آنان نازل شده است تا بدون نگرانی و سختی از آن بهره ببرند.

وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ

این پیش‌پذیرایی که از جانب و نزد خدا بر آنان نازل شده و برای آنان مهیا شده است، بخشی از پاداشی است که خداوند سبحان به آنان می‌دهد و آن‌چه نزد خداست برای نیکان بهتر است که آن پذیرایی اصلی است که از بهشتیان و اهل تقوا می‌شود و آن برای ما قابل درک نیست، و آن مقام قرب الهی است که حقیقت آن برای ما که عادت به عالم طبیعت و ماده داریم، ناشناخته است، چنان درکۀ بُعد از خدا هم چنان‌چه شایسته است، ما نمی‌شناسیم.

نکتۀ دیگر این‌که در ابتدای آیه از «الذین اتقوا» یاد کرد و در انتهای آیه آن را با «ابرار» منطبق فرمود، تا نشان دهد که اهل تقوا همان نیکوکاران و نیکوخصلتان هستند.

البته نه تنها درجات اهل تقوا و ابرار یک‌سان نیست، بلکه مراتب پذیرایی هم یک‌سان نیست. اجمالاً همۀ اهل بهشت پذیرایی نخستین را که قرآن از آن به «نُزُل» تعبیر می‌کند، دارند و آن «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها» اما این اخرین درجۀ پذیرایی از ابرار و اهل تقوا نیست. بلکه نزد خدا چیزهایی است که بهتر و پایدارتر است: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى» [قصص: ۶۰] بنابراین دنیا و مکنت و ثروت و قدرت ظاهری کافران شما را نفریبد که آن‌چه نزد خداوند است، برای شما بمراتب بهتر است، اگر از نیکان باشید.

دو روایت دربارۀ ابرار و حقیقت ثواب الهی

در یکی از خطبه‌های امیرالمومنین سلام الله علیه هم آمده است که دنیا پاداش اهل تقوا نیست و به همین آیه استناد می‌فرمایند:

«أَلَا وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَفْضَلَ الثَّوَابِ وَ أَحْسَنَ الْجَزَاءِ وَ الْمَآبِ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الدُّنْیَا لِلْمُتَّقِینَ ثَوَاباً وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرار» [الکافی: ۸/۳۶۱]

در روایت دیگری هم آمده است که امیرالمومنین سلام الله علیه می‌فرمایند: «أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِیَدِی ثُمَّ قَالَ: یَا أَخِی! قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: «ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ‏» وَ «ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ» أَنْتَ الثَّوَابُ وَ شِیعَتُکَ الْأَبْرَار» [شواهد التنزیل: ۱/۱۷۸] که از روایت مشخص می‌شود، ثواب اهل تقوا و ابرار که در روایت به شیعیان تطبیق داده شده است، امیرالمومنین سلام الله علیه است. اللهم ارزقنا هم‌جواری و هم‌نشینی با امیرالمومنین سلام الله علیه در بهشت. چه پاداشی از این بهتر و عالی‌تر.

آیۀ ۱۹۹

وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ

ترجمه

و همانا از اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و آن‌چه بر شما فرود آمد و آن‌چه بر آنان فرو آمده است ایمان دارند، در حالی که برای خدا فروتنند و آیات خدا را به بهایی اندک نمی‌فروشند. اینان را پاداش‌شان نزد پروردگارشان است و خدا حسابرسی سریع است.

تفسیر

در آیات گذشته از خطرات اهل کتاب به مسلمانان موارد متعددی را بیان فرمود. اما در این آیه به مناسبت بحث از کافران و متقیان از مومنان اهل کتاب سخن می‌گوید، تا نشان دهد که همۀ اهل کتاب کافر نیستند، بلکه برخی از آنان مومن هستند و آماده پذیرش حق. و به این ترتیب در مراوده و بحث‌های علمی و روشنگری بسته نشود. بلکه آنان به خدا و و پیامبران الهی ایمان دارند و بین پیامبران الهی فرق نمی‌گذارند و به آن‌چه بر مسلمانان نازل شده یعنی قرآن کریم و آن‌چه بر پیامبران خودشان نازل شده است، همۀ کتاب‌های آسمانی ایمان دارند. این سه خصلت آنان است. هم‌چنین اینان در برابر خدای متعال خاشع هستند و قلب‌شان نرم و فروتن است و آیات الهی را به بهای اندک نمی‌فروشند و این‌ها هم دو خصلت دیگر آنان است. به این دلیل پاداش آنان نزد پروردگارشان محفوظ است. زیرا خدا سریع الحساب است.

وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ

و از اهل کتاب، یعنی گروهی از اهل کتاب دارای ۵ ویژگی و خصلت ممتاز هستند:

لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ

نخست آنان به خدا ایمان دارند. ایمان به خدا سرآغاز همۀ خوبی‌هاست. کسانی که توحید را درک کنند و به آن باور داشته باشند، آمادگی هر هدایتی را دارند. تعبیر جالبی داستایوسفکی دارد، که اگر خدا نباشد، همه‌چیز مجاز است و این سخن درستی است، کسی که به خدا ایمان ندارد، برای هر فسادی آماده است. در مقابل وقتی ایمان به خدا باشد، نوعی حفاظت درونی در انسان است. بنابراین ایمان به خدا منشأ هر خیری است.

وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ

دوم آنان بر قران کریم که بر شما مسلمانان نازل شده است، ایمان دارند. اگرچه قرآن بر قلب مقدس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و کتاب جهانی است، اما هدف نهایی آن مومنان و مسلمانان هستند که از آن بهره می‌برند، بنابراین قرآن بر همۀ مسلمانان نازل شده است.‌

وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ

و آن‌چه بر پیامبران پیش از شما نازل شده و بر امت‌های پیشین نازل شده است. این سه خصلت اولیۀ این گروه از اهل کتاب است.

مشخص می‌شود، منظور از اهل کتاب، در این آیه اهل کتابی هستند که مسلمان شده است. زیرا اول به قرآن ایمان دارند و از طریق قرآن به کتاب‌های آسمانی پیشین ایمان می‌آورند و این صفت ویژگی متقیان از اهل ایمان و اسلام است: «وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِک» [بقره: ۴]

خاشِعِینَ لِلَّهِ

ایمان آنان به خاشعانه است، یعنی قلب آنان نسب به خدا خاشع و فروتن و نرم است و این نشان می‌دهد که ایمان آنان حقیقی و از صمیم قلب است.

 لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً

دین‌فروش نیستند. برخی از اهل کتاب به اسلام ایمان می‌آورند برای  دین‌فروشی. چنان‌چه برخی از آنان اسرائیلیات را وارد روایات کردند و از این راه ضرباتی به معارف دینی ما زدند. این بخش آیه بیان می‌کند که ایمان آنان از روی دین‌فروشی نیست تا حق را با باطل ممزوج کنند. بلکه آنان آیات الهی را به بهای اندک دنیا نمی‌فروشند. از صفات بارز یهودیان همین است که آیات الهی را به بهای اندک دنیا می‌فروشند: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا» [بقره: ۷۹] یا  «إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً» [آل‌عمران: ۷۷] و این آیه دفع یک فساد مقدر است که مسلمانان حواس‌شان را جمع کنند که با خوش‌باوری به آنان نگاه نکنند، بلکه آنان را از این جهت هم امتحان کنند.

أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ

ایشان را پاداشی است که نزد پروردگارشان محفوظ است. روایات شأن نزول آن را به نجاشی پادشاه حبشه تطبیق کرده‌اند که ایمانی صادقانه به اسلام آورد، اما آیۀ شریفه شامل همۀ اهل کتاب است که به اسلام ایمان می‌آورند. [تسنیم: ۱۶/۷۶۶ ـ ۷۶۷]

إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ

یقیناً خداوند سریع الحساب است. سریع الحساب از اسماء حسنای الهی است که نشان می‌دهد که خداوند برای رسیدگی به حساب بندگان مومن یا کافر نیازی به بررسی و معطلی نیست، زیرا نیازی به زمان و مرور و بررسی ندارد و هیچ چیز از او مخفی نیست تا نیازمند بررسی و تفحص باشد. و اگر ما تصور درستی از تجسم اعمال داشته باشیم، سریع الحساب‌بودن خدا خیلی روشن است.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

تیر ۱۳۹۶
ش ی د س چ پ ج
« خرداد   مرداد »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
31