شهریور
11
1403

جواب زیبای امام حسن مجتبی علیه السلام به مرد یهودی!

روزی امام حسن مجتبی علیه السلام پس از شستشو، لباسهای نو و پاکیزه ای پوشید و عطر زد.

از کوچه های مدینه می گذشت، ناگاه با پیرمرد یهودی که فقر او را از پای در آورده وپوست به استخوانش چسبیده، تابش خورشید چهره اش را سوزانده بود،روبه رو شد.

حضرت را در آن جلال و جمال که دید گفت:خواهش می کنم لحظه ای بایست و سخنم را بشنو!

امام علیه السلام ایستاد.

یهودی: یابن رسول الله! انصاف بده!

امام: در چه چیز؟

یهود: جدت رسول خدا می فرماید:

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است!

اکنون می بینم که دنیا برای شما که در ناز و نعمت به سر می بری، بهشت است و برای من که در عذاب و شکنجه زندگی می کنم، جهنم است.

و حال آن که تو مؤمن و من کافر هستم.

امام فرمود:

ای پیرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببینی خداوند در بهشت چه نعمتهایی برای من و برای همه مؤمنان آفریده، می فهمی که دنیا با این همه خوشی و آسایش برای من زندان است.

و نیز اگر ببینی خداوند چه عذاب و شکنجه هایی برای تو و برای تمام کافران مهیّا کرده، تصدیق می کنی که دنیا با این همه فقر و پریشانی برایت بهشت وسیع است.

پس این است معنای سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود:

دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

 

 اصول کافی،باب فی ابطال الرویه، حدیث ۱، ص ۹۵، ۹۶- ج ۱.

شهریور
11
1403

رحلت یا شهادت پیامبر(صلی الله علیه وآله)؟

 

معتبرترین اسناد برای شهادت پیامبر اکرم به وسیله “سَم”،از زبان امام مجتبی علیه السلام است

امام حسن مجتبی علیه السلام به اهل خود فرمودند:من به وسیله سَم شهید می شوم، همان طور که پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم شهید شدند.

گفتند: چه کسى شما را مسموم می نماید؟

فرمودند: جعده دختر اشعث بن قیس، زیرا معاویه وى را تحریک می کند و این دستور را به او می دهد. گفتند: پس جعده را از خانه ‏ات خارج و از خودت دور کن!

فرمودند: چگونه او را خارج کنم در صورتى که هنوز عملى انجام نداده است؟

اگر من وى را خارج کنم باز هم مرا می کشد علاوه بر اینکه نزد مردم عذرى خواهد داشت..

علاوه بر این،علل بسیاری وجود دارد که شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ناشی از خوراندن سم به آن حضرت بوده است.

این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند از جمله امام صادق (علیه السلام می‌فرمایند:

«چون پیامبر اسلام ، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست می‌داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند».

در جای دیگری آن حضرت فرمودند: «پیامبر اکرم در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام شهادت شان بیان فرمودند که:لقمه‌ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است

و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می‌رود»

 

قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۴۱

مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۷۵

بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۵۳

دی
8
1392

چگونگی فوت رسول اکرم صل الله علیه و آله

رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از آخرین سفر حج و رخداد با شکوه غدیر به مدینه مراجعت فرمود و بر آن حضرت معلوم شد که مرگ و رحلت او نزدیک است، پیوسته در میان اصحاب خطبه می خواند و از آخرین فرصتها برای ارشاد و راهنمائی خلق خدا استفاده می کرد. همواره وصیّت می کرد داخل فتنه های بعد از خود نشوند، دست از راه و روش او برندارند، در دین خدا بدعت نگذارند و در هر شرائط متمسک به عترت و اهل بیت علیهم السلام او شده و از دستورهای آنها سرپیچی ننمایند.

 

شب شد و تب به سراغ حضرت آمد دست امیرالمؤمنین  علیه السلام  را گرفت و متوجه قبرستان بقیع گردید و فرمود: خداوند به من گفت: سلام بر شما ساکنان قبرستان! خوش بیارامید که روزگار شما آسوده تر از روزگار این مردم است، فتنه ها همچون پاره های شب تیره پیش آمده اند. مدتی ایستاد و طلب آمرزش برای جمیع اهل بقیع کرد. بعد از سه روز، کسالت حضرت شدت گرفت در حالی که پارچه ای به سر بسته و دست راست بر دوش امیرالمؤمنین علیه السلام و دست چپ بر دوش فضل بن عباس داشت وارد مسجد شد. به منبر نشست و فرمود: مردم نزدیک است که من از میان شما بروم و مقداری مردم را موعظه کرد و از منبر فرود آمد و با مردم نماز ظهر ادا کرد و به خانه امِّ سلمه مراجعت نمود.

احتضار فرا رسید، رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ دیگر نمی توانست سخن بگوید، حضرت علی علیه السلام  سر آن حضرت را بر روی سینه نهاد، ظرف آبی کنار آن بزرگوار بود هرگاه که اندکی به هوش می آمد دستش را در آب فرو می برد و بر صورتش می کشید و می گفت: «خدایا در سکرات مرگ یاریم کن» «خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر».

در این لحظه پیامبر  صلی الله علیه و آله  از علی علیه السلام خواست به لبهای او نزدیکتر شود. به او نزدیک شد. رسول الله صلی الله علیه و آله در زمانی طولانی به او راز گفت، پس امیرالمؤمنین علیه السلام سربرداشت و در گوشه ای نشست و حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله در خواب رفت. سپس از حضرت علی علیه السلام پرسیدند یا اباالحسن چه رازی بود که پیغمبر با تو می گفت، فرمود: هزار باب از علم تعلیمم کرد که از هر بابی هزار باب مفتوح می شود و وصیت کرد مرا به آن چیزی که بجا خواهم آورد آن را انشاء الله تعالی! همین که بیماری حضرت سنگین شد و رحلت نزدیک، به امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمود: بار دیگر سر او را به دامن بگیرد و فرمود: امر خداوند رسیده و چون جان من بیرون آید مرا بسوی قبله بگردان و متوجه تجهیز من باش، اول تو بر من نماز بگذار و از من جدا مشو تا مرا به قبر بسپاری.

در این لحظه صدای گریه حضرت فاطمه سلام الله علیها ، رسول الله صلی الله علیه و آله را متوجه خود کرد. از او خواست در کنارش بنشیند، رازی در گوش او گفت که صورت فاطمه سلام الله علیها برافروخته شد و شاد گردید. (و احتمالاً راز همان بود که تو اول کسی هستی که در بهشت به من ملحق خواهی شد) و بالاخره روح مقدس یگانه شخصیت جهان آفرینش به ملکوت اعلی پیوست.

 

اقتباس از بحار، جلد ۲۲، صفحه ۵۰۳ – ۴۵۵.

دی
21
1391

عرض تسلیت

رحلت حضرت رسول(ص) و شهادت امام حسن مجتبی تسلیت باد

ای پیامبر خدا! چه حالی داشتید اگر مشاهده می‌کردید که سرور زنان عالم «وااَبَتاه» گویان برای شما گریه می‌کند و می‌گوید: وای پدرم! واصفیاه! وا محمداه! چه کسی بعد از شما در جایگاه نمازتان بیاستد؟ چه کسی به فریاد دختر مصیبت‌زده‌ات برسد؟

و چه حالی داشتید اگر می‌دیدید که او را در بین در و دیوار قرار دادند؟ و چه می‌گذشت بر شما اگر پهلوی کبود و سینه شکسته او را می‌دیدید؟ و چه حالی به شما دست می‌داد اگر صدای ناله جانسوز او را می‌شنیدید که اینگونه مرثیه‌سرایی می‌فرمود:« جان من در آه‌های جان‌سوزی حبس شده و ای کاش همراه با این ناله‌ها از بدنم خارج می‌شد.  بعد از تو خیری در زندگانی نیست و گریه من به این خاطر است که می‌ترسم بعد از تو خیلی در این دنیا زنده بمانم.

پدرجان! آه از وفاتت! و آه از به سوگ نشستن ابوالحسن ، شخص مورد اطمینان تو، و آه از به سوگ نشستن حسن و حسین(ع). ای بهترین مردم! چشم بگشا و ببین این علی است که او را به ریسمان کشیده و با خود می‌برند، همان‌گونه که شتری را با طناب می‌کشند و چه حالی به تو دست می‌داد اگر می‌دیدی که دخترت فریاد جانسوز می‌کشد و ضجه می‌زند و می‌گوید« وا محمدا! واحبیباه! واأبتاه! وااحمداه! وای از کمی یار و یاور، وای از بی‌پناهی، وای از حزن و اندوه‍! وای از این مصیبت جان‌گداز!»

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۴
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031