مهر
26
1396

بى نیازترین مردم

عثمان بن عفان (خلیفه سوم ) به وسیله دو نفر از غلامان خود، دویست دینار براى اباذر فرستاد و گفت :
– اباذر بگویید عثمان به شما سلام مى رساند و مى گوید این دویست دینار را در مخارج مصرف نمایید.
غلامها سفارش عثمان را رساندند – ولى برخلاف انتظار که درهم و دینار کلید هر مشکل است و شخصیتهاى بارز در برابر آن سر تسلیم فرود آورده و زانوى ذلت به زمین مى زنند – اباذر اظهار بى رغبتى کرد و گفت : آیا به هر یک از مسلمانان این مقدار داده شده ؟
غلامها گفتند: نه ! فقط براى شما از طرف خلیفه عنایت شده است .
اباذر: من فردى از مسلمانان هستم . هر وقت به هر کدام از آنان این مقدار رسید، من هم قبول مى کنم و الا نه .
غلامها: عثمان مى گوید این مبلغ مال شخصى خود من است . قسم به خدایى که جز او خدایى نیست ، هرگز آمیخته به حرام نشده و پاک و حلال است .
اباذر گفت : ولکن من احتیاج به چنین پولى ندارم و من فعلا بى نیازترین مردم هستم .
غلام ها: خداوند تو را رحمت کند ما در منزل تو چیزى از متاع دنیا نمى بینیم که تو را بى نیاز کند؟
اباذر: چرا! زیر این روکش که مى بینید، دو قرض نان جوین هست که چند روزیست همین طور آنجا مانده اند و این پول به چه درد من مى خورد. به خدا سوگند! که نمى توانم این درهم و دینار را بپذیرم . اگر زمانى که به این دو گرده نان قادر نباشم . خداوند آگاه است که بیشتر از دو قرص در اختیار من نیست . پروردگار را سپاسگزارم که مرا به خاطر محبت و ولایت اهل بیت پیغمبر خود على بن ابى طالب و اهل بیت او از هر چیزى بى نیاز کرده و از رسول خدا چنین شنیدم و براى من پیرمرد زشت است دروغ بگویم . این پولها را برگردانید و به ایشان بگویید من نیازى به آنچه در دست عثمان است ندارم ، تا روزى که خداى خویش را ملاقات کنم و او را در پیشگاه پروردگار به دادخواهى گیرم . آرى ! خداوند بهترین قاضى است میان من و عثمان بن عفان .

درباره نویسنده: علي معتمدكيا

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031