اسفند
24
1395

ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام

بنابر روایتی وقتی حضرت زهرا سلام الله علیه متولد شد، پنج سال از بعثت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) و سه سال از شب معراج می گذشت. ایشان هشت سال با پدر بزرگوارش در مکه بود و سپس با او به مدینه هجرت کرد. یک سال از ورود ایشان به مدینه می گذشت که با حضرت علی(علیه السلام) ازدواج کرد. وقتی پدرش از دنیا رفت، ایشان هیجده ساله بود و بعد از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) هفتاد و دو روز بیشتر زندگی نکرد.

در روایتی آمده که آن حضرت در بیست جمادی الثانی سال دوم بعثت که جمعه بود، متولد شد. امام رضا فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: “وقتی به معراج رفتم، جبرئیل دستم را گرفت و مرا به بهشت برد و به من خرما تعارف کرد. من نیز خوردم و آن خرماها به نطفه بدل شد. وقتی به زمین برگشتم با همسرم خدیجه خلوت کردم و او به فاطمه آبستن شد. به همین دلیل فاطمه حوریه ی انسان نماست و من هرگاه مشتاق توی بهشت می شوم، دخترم را بو می کنم.”

وقتی حضرت خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکه او را ترک کردند. هیچ یک از زنان مکه به او سر نمی زدند و حتی به او سلام هم نمی دادند. خدیجه از تنهایی خود ناراحت شد و از این ناراحتی هراسان شده بود. او وقتی به فاطمه باردار شد، فاطمه از داخل رحم با مادرش حرف می زد و به او آرامش می داد. خدیجه این مطلب را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پنهان کرد. روزی رسول خدا متوجه شد و به خدیجه فرمود: جبرئیل به من گفته، آنچه در رحم داری دختر است و فرزندانش هم پاک و پاکدامنند.

مدت زیادی نگذشته بود که حضرت خدیجه سراغ زنان قریش و بنی هاشم رفت و گفت:”مثل همه ی زنان که در هنگام زایمان از یکدیگر مراقبت و پرستاری می کنند مرا هم پرستاری کنید. آنها پیغام دادند چون حرف ما را گوش ندادی و با محمد یتیم ابوطالب در حالی که فقیر بود ازدواج کردی نمی توانیم از تو پرستاری کنیم. خدیجه با شنیدن این حرفها ناراحت شد. در همین حال چهار زن سبزه رو، و قد بلند به دیدنش آمدند. خدیجه ترسید یکی از آنان گفت: “نترس ما فرستادگان خدا و خواهران تو هستیم؛ ساره، آسیه، مریم دختر عمران و خواهر حضرت موسی(علیه السلام). خدا ما را فرستاده تا مراقب تو باشیم. وقتی فاطمه به پاکیزگی متولد شد. نوری از او متصاعد شد که تمام خانه های مکه را روشن کرد. جایی از دنیا باقی نماند مگر اینکه نور آن حضرت آنجا را روشن کرده بود.. ده حوریه ی بهشتی وارد خانه ی خدیجه شدند که در دست هر کدام تشتی بهشتی و ظرفی برای آب ریختن بود که پر بود از آب کوثر آن چهار زن فاطمه را گرفتند و با آب کوثر شستند. سپس دو پارچه ی بسیار سفید که از شیر سفیدتر و از مشک عنبر خوش بوتر بودند آوردند. با یکی از آنها تن و با دیگری سر  او را پوشاندند.

حورالعین و اهل آسمان بخاطر این میلاد به یکدیگر تبریک می گفتند، ناگهان نوری در آسمان درخشید که فرشتگان قبل از آن ندیده بودند و زنان بهشتی به خدیجه گفتند: “دختر پاک، وارسته و مبارکت را بگیر که او نسلش برایت مبارک خواهند بود. خدیچه با خوشحالی نوزادش را گرفت و شروع به شیردادن کرد. فاطمه به اندازه ی رشد یک ماهه ی یک کودک رشد می کرد و هر ماه به اندازه ی بزرگ شدن یک کودک در طی یک سال بزرگ می شد.

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده: زهرا موذن

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031