فروردین
23
1396

مختصری درباره ‏ی عمل امّ‌داوود

مرحوم سید بن طاووس در اقبال می‏نویسد:

زمانی که منصور عباسی ، عبد اللّه بن حسن علیه السلام را به همراه گروهی از آل ابی‏طالب زندانی کرد و دو پسر عبد اللّه بن حسن علیه السلام ، یعنی محمد و ابراهیم را به قتل رساند ، در این زمان داوود بن حسن بن حسن  را نیز گرفت و با غل و زنجیر از عراق به مرکز حکومت خویش انتقال داد.
او پسر دایه‌ی امام جعفر صادق علیه السلام بود؛ زیرا «امّ داوود» مادر رضاعی امام صادق ع بود و مادر داوود به ایشان شیر داده بود.

امّ داوود می‌گوید: مدت زمانی پسرم نیامد و خبری از او در عراق به گوشم نرسید. در این زمان، پیوسته به درگاه خداوند دعا و تضرع نموده و از برادران دینی و کوشا در عبادت، می‌خواستم که در این‌باره به درگاه خدا دعا کنند، ولی اثری از اجابت دعا نمی‌دیدم، تا این‌که روزی برای عیادت به محضر حضرت جعفر بن محمد علیه السلام وارد شدم و پس از پرس ‌و جو از حال آن حضرت و دعا برای ایشان ، آن بزرگوار فرمود: ای امّ داوود، از داوود که من برادر رضاعی او هستم، چه خبر؟ عرض کردم: ای آقای من، داوود کجاست، در حالی که مدت زمان طولانی است که او را از من جدا و در عراق زندانی کرده‌اند.

 فرمود: چرا دعای استفتاح را نمی‌خوانی، همان دعایی که درهای آسمان برای اجابت آن گشوده می‌گردد و دعاکننده بی‌درنگ اثر اجابت را می‌بیند و در برابر آن، در نزد خداوند متعال پاداشی به جز بهشت ندارد؟ عرض کردم: این دعا چگونه است ای پسر راستگویان؟! فرمود: ای امّ داوود، ماه حرام بزرگ، ماه رجب، نزدیک شده است و این ماه، ماهی است که دعا در آن به اجابت می‌رسد و این ماه، ماه اصمّ خدا است.»

 سپس حضرت دستور اعمال معروف به ام داوود را به او یاد داد.
سپس فرمود: «آنچه را که به تو آموختم حفظ کن و مبادا آن را به کسی بیاموزی تا برای هدف نادرست و باطلی دعا کند ؛ زیرا اسم اعظم خداوند در آن نهفته است ، همان اسمی که هرگاه بدان دعا شود، خداوند اجابت می‌کند و هرگاه با توسل به آن از خدا درخواست شود، عطا می‌کند.

 اگر آسمان‌ها و زمین و دریاها به روی انسان بسته باشند و حاجت تو از گشوده شدن آن‌ها بزرگ‌تر باشد، خداوند راه رسیدن به آن را برای تو آسان خواهد نمود و اگر همه‌ی جنّیان و انسان‌ها دشمن تو باشند، خداوند تو را از مزاحمت آن‌ها کفایت نموده و آن‌ها را ذلیل و خوار خواهد نمود.

امّ‌داوود می گوید: «دعای یاد شده را نوشتم و از محضر امام صادق علیه السلام خارج شدم، تا این‌که ماه رجب فرا رسید و به آن‏چه آن حضرت فرموده بود، عمل کردم.
شبی، در اواخر شب حضرت محمد‌ ص و تمام فرشتگان و پیامبرانی را که در دعای گذشته بر آنان درود فرستادم، در خواب دیدم، در حالی که آن حضرت به من می‌فرمود: ای امّ داوود، به تو و همه‌ی برادرانت مژده باد، که همگی برای تو شفاعت خواهند کرد و تو را به برآوردن حاجتت مژده می‌دهند و تو را بشارت باد که خداوند متعال تو و فرزندت را حفظ نموده و آن را به تو باز می‌گرداند.
از خواب بیدار شدم و فقط به اندازه‌ی فاصله‌ی عراق تا مدینه برای سواری که مرکبش را تند و با شتاب براند، گذشته بود که داوود به خانه بازگشت.
از حال او پرسیدم. گفت: تا روز نیمه‌ی رجب، در بند و زنجیر و در بدترین زندان‌ها بودم.
وقتی شب شد، در خواب دیدم که گویی زمین برای من درنوردیده شد و دیدم که تو بر روی حصیر مخصوصی که بر روی آن نماز می‌گزاری، نشسته‌ای و مردانی در کنار تو نشسته‌اند که سرهایشان در آسمان و پاهایشان در زمین است و مشغول تسبیح خدا هستند.
یکی از آنان که صورتی زیبا و لباسی پاکیزه و بویی خوش داشت و به گمان من، رسول خدا‌ ص بود، به من گفت: ای پسر پیرزن شایسته، تو را بشارت باد! که خداوند دعای مادرت را اجابت نمود.
از خواب بیدار شدم و دیدم که پیک‌های منصور دم در ایستاده‌اند.
در دل شب، مرا به حضور منصور بردند و او دستور داد که زنجیر از دست و پای من باز نموده و به من نیکی و احسان کنند و نیز دستور داد که ۱۰ هزار درهم به من بدهند و بر شتر راهوار سوار کرده و با سرعت و شتاب براندند، تا این‌که وارد مدینه شدم.»

امّ‌داوود در ادامه می‌گوید: «داوود را به خدمت امام صادق علیه السلام بردم.
فرمود: منصور، امیر مؤمنان علیه السلام را در خواب دید و ایشان به او فرمود: فرزندم را آزاد کن، وگرنه تو را در آتش جهنم می‌افکنم و او خود را در حالی دید که گویی زیر پاهایش آتش جهنم قرار دارد.
از خواب بیدار شد و مجبور شد که تو را -ای داوود- آزاد کند.»

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده: زهرا موذن

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031