شهریور
25
1391
25
1391
علمدار آسمان
نوشته شده توسط مدیر
بدون دیدگاه |
یک سال بعدازعروسیمان یکی از دوستان عباس ماروبه منزلش دعوت کرد.وقتی رفتیم دیدیم اوضاع خیلی خرابه.مجلس زننده ای بود.عباس نتونست تحمل کنه.ازاونجااومدیم بیرون . خونه که رسیدیم زد زیر گریه.بعدشم رفت وضوگرفت و شروع کردبه نماز خوندن وبعدهم قران…
اون شب خیلی از دوستان موندن وتوجهی به رضایت خدانکردن!ولی عباس بازهم نشون داد که قهرمان مبارزه بانفس امارست.
خاطرات همسرشهیدبابایی
برچسب ها:
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر شهریور ۲۵, ۱۳۹۱
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت شهریور ۲۵, ۱۳۹۱
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان شهریور ۲۵, ۱۳۹۱
- سجده شکر شهریور ۲۵, ۱۳۹۱
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر شهریور ۲۵, ۱۳۹۱