آبان
20
1391

معنای توحید

واژۀ «توحید» مصدر باب تفعیل از ریشۀ «وحد» و به معنای واحد و یگانه دانستن خداست. واژه‌های «واحد» و «أحد» و جملۀ «لا إله إلّا الله» معمولاً برای نشان دادن یگانگی خدا به کار می‌روند:

﴿وَإِلهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَّا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمٰنُ الرَّحِیمُ﴾
و معبود شما معبود یگانه‏اى است که جز او هیچ معبودى نیست [و اوست] بخشایشگر مهربان.

البته گاه واژۀ «توحید» به جای واحد دانستن خدا، به معنای واحد بودن خدا به کار می‌رود.

در میان احادیث فراوانی که دربارۀ توحید صادر شده است. دو حدیث، توحید را با کمترین الفاظ تعریف کرده‌اند. این دو حدیث عبارت‌اند از:

إِنَّ أَسٰاسَ الدِّینِ التَّوْحیدُ وَالْعَدْلُ … أَمَّا التَّوْحیدُ فَأَن لّا تُجَوِّزَ عَلیٰ رَبِّکَ مٰا جٰازَ عَلَیْکَ.

به راستی که پایه و محور دین یگانگی و عدالت خداوند است … اما توحید آن است که آنچه بر خود روا می‌دانی بر خداوند روا ندانی.

التَّوْحیدُ أَن لّا تَتَوَهَّمَهُ.

توحید آن است که خدا را به گمان نیاوری.

اکنون به شرح این احادیث، که بیانگر آموزۀ توحید است، می‌پردازیم.

حدیث اول: مبرّا بودن خدا از ویژگیهای مخلوق

توحید در حدیث اول بدین معنا است که آنچه بر مخلوقات رواست، نباید بر خداوند روا دانست. به دیگر سخن باید خداوند را از تمامی ویژگیهای مخلوقات تنزیه کرد. بر این اساس واحد و یگانه دانستن خداوند به این معنا است که او را با مخلوقات متباین بدانیم و هر گونه شباهت میان او و آفریدگان را در ذات و صفات نفی کنیم. این مطلب را پیش از این، در مبحث اسما و صفات مطرح و احادیثی نیز دربارۀ آن نقل کردیم. در اینجا نیز به چند حدیث اشاره می‌کنیم:

تَوْحیدُهُ تَمْییزُهُ مِنْ خَلْقِهِ.

توحید، جدا دانستن خداوند از مخلوقاتش است.

مٰا عَرَفَ اللهَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ.

آن کس که خدا را به مخلوقاتش همانند سازد، خدا را نشناخته است.

اکنون که بر اساس توحید، خداوند هیچ شبیه و نظیری ندارد و با مخلوقاتش متباین است، نمی‌توان او را با موجودات دیگر قیاس کرد و یا از راه قیاس و تشبیه او را شناخت. از این رو یکی از مبانی روشن خداشناسی، که بر اصل توحید مبتنی است، نفی قیاس است:

لا یُقٰاسُ بِشَیْءٍ.

خدا با چیزی مقایسه نمی‌شود.

لا یُعْرَفُ بِالْقِیٰاسِ.

خداوند با قیاس و مقایسه شناخته نمی‌شود.

حدیث دوم: فراتر بودن شناخت ذات خدا از فهم بشر

توحید در حدیث دوم به معنای تصور نکردن و به وهم نیاوردن خدا است:

التَّوْحیدُ أَنْ لّا تَتَوَهَّمَهُ.

توحید آن است که خدا را به گمان نیاوری.

اما چه ارتباطی میان به وهم نیاوردن خدا و یگانگی او وجود دارد؟

هر موجودی توانایی تصور کردن موجودی را دارد، که با او سنخیت و مشابهت داشته باشد و تنها در این صورت است که بر او احاطۀ علمی خواهد داشت. اگر موجودی با انسان، متباین و از قوای ادراکی او متعالی باشد، آدمی به تصوّر ذات او قادر نخواهد بود. از این رو هر توهّم و تصوّری که در ذهن آدمی نقش بندد، بر ذات او منطبق نخواهد شد و او متعالی و برتر از آن صورت و توصیف ذهنی خواهد بود:

مٰا وَقَعَ وَهْمُکَ عَلَیْهِ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ خِلافُهُ. لا یُشْبِهُهُ شَیْءٌ وَلا تُدْرِکُهُ الْأَوْهٰامُ. کَیْفَ تُدْرِکُهُ الْأَوْهٰامُ وَهُوَ خِلافُ مٰا یُعْقَلُ، وَخِلافُ مٰا یُتَصَوَّرُ فِی الْأَوْهٰامِ؟!

او (خداوند) خلاف هر چیزی است که در وهم و خیال تو بگنجد. به چیزی شباهت ندارد و در خیال و اندیشه جای نگیرد. چگونه در اندیشه و خیال جای گیرد و حال آنکه اندیشه‌پذیر و تصورپذیر نیست؟!

إنّما یُعْقَلُ مٰا کانَ بِصِفَهِ الْمَخْلُوقِ، وَلَیْسَ اللهُ کَذٰالِکَ.

تنها آنچه صفت مخلوق را داراست (صفت مخلوق بودن بر آن صادق است) اندیشه‌پذیر است و خداوند چنین نیست.

بنابراین اعتقاد به تصوّرپذیر بودن ذات الهی، به معنای شبیه دانستن خدا به مخلوقات و بی‌همتا نبودن اوست که با توحید منافات دارد. پس اگر بخواهیم خدا را واحد بدانیم نباید ذات او را به وهم و تصوّر درآوریم.

حدیث سوم: معانی چهارگانۀ توحید

امام علی (علیه السلام) در حدیث جامعی معانی درست و نادرست واحد دانستن خدا را بیان فرموده است. شأن صدور حدیث از این قرار است که در جنگ جمل شخصی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسید: آیا شما می‌گویید خدا واحد است؟ مردم به این پرسش که در بحبوحۀ جنگ مطرح شده بود، اعتراض کردند. امام فرمودند:

او را رها کنید که مقصود او (فهم توحید و خداشناسی) همان چیزی است که ما از این قوم و جنگ با آنان قصد کرده‌ایم.

سپس فرمود:

واحد بودن خدا چهار معنا دارد که دو معنای آن دربارۀ خدا روا نیست و دو معنای دیگر دربارۀ خدا اثبات می‌شود. اما دو معنای ناروا، یکی واحد عددی است که نادرستی‌اش به این دلیل است که فردی که دوم ندارد و نمی‌تواند داشته باشد، اصولاً در موضوع اعداد وارد نمی‌شود تا بگوییم یکی است و دو تا نیست. از این رو کسانی که می‌گویند خدا سومی از سه تا است، کافرند. معنای دوم واحد، وحدتی است که دربارۀ انسانها گفته می‌شود؛ یعنی وحدت نوع از جنس. دلیل جایز نبودن این معنای واحد دربارۀ خدا این است که لازمۀ آن تشبیه است و پروردگار ما برتر و متعالی‌تر از آن است که شبیه داشته باشد. اما دو معنایی که دربارۀ خدا ثابت و صادق است، یکی واحد به این معناست که در میان اشیا شبیهی نداشته باشد، که پروردگار ما چنین است. معنای دیگر واحد این است که خداوند أحدیّ المعنی است یعنی خداوند در خارج و در عقل و وهم تقسیم‌شدنی نیست [و بسیط است] که پروردگار ما چنین است.

بر اساس سخن امیرالمؤمنین، دو معنا از چهار معنای واحد‌بودن خدا صحیح است. به نخستین معنای صحیح در ابتدای درس اشاره کردیم که آن همان یگانه و بی‌شبیه بودن خداست و دومین معنای صحیح نیز لازمۀ معنای اول است؛ چون جزء داشتن، تجزیه و ترکیب از ویژگیهای مخلوقات است و بر نقص و احتیاج دلالت دارد، در حالی که خداوند شبیه مخلوقات نیست و ویژگیهای آنها را ندارد و در نتیجه نقصی مانند جزء داشتن، در او راه نخواهد داشت.

از این رو با توجه به معنایی که تاکنون برای توحید بیان شده است، توحید به معنای یگانگی خداست. در نتیجه هیچ یک از ویژگیهای مخلوقات، همچون جسمانیت، محدودیت، داشتن ضِد و نظیر و شبیه، مرئی و مبصر بودن، هر نوع محاط بودن، داشتن دست، پا، صورت و …، در خداوند راه ندارد.

درباره نویسنده: علي معتمدكيا

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031