تیر
18
1397

خاندان مظلوم…

همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را
دوباره شعله‌اش سوزاند ، باغ یاس دیگر را

اگر چه روبروی چشم‌هاشان پیرمردی بود
ولی آغاز می‌کردند ، جنگی نابرابر را

هوای شهر ، دودآلود شد یکبار دیگر هم
و این دود از نفس انداخت ، در جنت پیمبر را

خلیل الله ، بین آتش نمرودها می‌سوخت
نباید اینچنین می‌شد ؛ عوض کردند ، باور را

تنش مانند اسپند از شرار شعله‌ها می‌سوخت
چه اسپندی ؛ که از داغِ غمش سوزاند مجمر را

صدایش را کسی نشنید ، حتی آن همه شاگرد
چه باید گفت ، این شاگردهای ظاهرا کَر را ؟!

همین‌هایی که می‌بستند ، دست پیرمردی را
میان کوچه‌ها بستند ، دست شیر خیبر را

و این آتش بیاران جهنم ؛ از همان‌هایند …
که بین شعله‌های جهل ، سوزاندند مادر را

همین دستی که اینجا می‌کشید از خشم ، شمشیری
کشید از بغض ، روی حنجری خشکیده خنجر را

ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی
بُرید اما میان قتلگاه کربلا سر را …

رضا قاسمی

تیر
18
1397

معجزه هایی از زندگی پیشوای ششم

سوء قصد نافرجام

شبی منصور عباسی، وزیرش را خواند و گفت: جعفر صادق را نزد من بیاور تا او را بکشم. وزیر می گوید: رفتم و امام صادق علیه السلام را در حال نماز دیدم. پس از پایان نماز، با حضرت نزد منصور آمدیم. منصور به نوکرانش دستور داده بود هرگاه دیدید من کلاه از سر برداشتم، جعفر بن محمد را بکشید. وقتی ما وارد شدیم، منصور تا دم در به استقبال امام صادق۷ آمد. سپس حضرت را در بالای مجلس نشاند و خود روبه روی ایشان، دست به سینه خم شد و گفت: ای پسر پیامبر! حاجت خود را از من بخواه. حضرت فرمود: «حاجت من این است که از من دست برداری و مرا به اختیار خودم بگذاری که من به عبادت با خدایم بپردازم.» منصور گفت: خواست تو برآورده است. سپس حضرتبرگشت و منصور در هراس عجیبی بود و سپس به خواب رفت. وقتی بیدار شد، پرسیدم: چه اتفاقی افتاد؟ گفت: وقتی جعفر صادق به خانه ام وارد شد، اژدهای بزرگی دیدم که دهان باز کرده بود و یک طرف دهانش بر پایین تخت و طرف دیگرش بر بالای آن بود و می گفت: اگر آزاری به او برسانی، تو را همراه تختت می بلعم.

استجابت نفرین

زمانی که منصور عباسی به حج رفت، کسی از امام صادق علیه السلام نزد وی بدگویی کرد. منصور، حضرت را خواست. امام به آن مرد گفت: آیا سوگند می خوری؟ گفت آری و به خدا سوگند خورد که آنچه گفته راست است. امام صادق علیه السلام به منصور فرمود: او باید آن گونه که من می گویم، سوگند یاد کند. سپس فرمود بگو: اگر آنچه در مورد جعفر بن محمد صادق گفتم که چنین کاری انجام داد راست نباشد، از ذمه حول و قوّت خدا خارج شده ام و به حول و قوّت خود پناه برده ام. مرد از تکرار سوگند خودداری کرد، ولی سرانجام پذیرفت. هنوز سخنش تمام نشده بود که همان جا روح ناپاکش به دوزخ رفت.

میوه دادن درخت خشکیده

گروهی نقل کرده اند در راه مکه همراه امام صادق علیه السلام بودیم و زیر نخل خشکیده ای منزل کردیم. حضرت لب هایش حرکت می کرد و دعایی می خواند که ما متوجه نمی شدیم. سپس امام به نخل توجه کرد و فرمود: «ای درخت! از آنچه خدا در تو نهاده است، بر ما اطعام کن.» سپس از دعای حضرت، نخل خشکیده، سبز و پرخرما شد. سپس حضرت ما را دعوت کرد و فرمود: «به نام خدا از آن بخورید» و ما از خرمایی خوردیم که در عمرمان مانند آن نخورده بودیم. آنجا عربی بود که گفت: این سِحر است. حضرت فرمود: «ما وارث پیامبران هستیم. دعا می کنیم و خدا دعای ما را مستجاب می کند. اگر بخواهی و دعا کنم، تو مسخ می شوی.» مرد عرب که به اعجاز امام باور نداشت با تمسخر گفت: آن را از خدا بخواه. حضرت دعا کرد و مرد عرب به سگ تبدیل شد. پس چون با آن حال نزد خانواده اش رفت، او را زدند و از خود راندند. پس آن سگ به سوی حضرت برگشت، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود. حضرت هم بر او رحم آورد و دعا کرد و آن مرد به حال اول بازگشت.

تیر
18
1397

امام صادق علیه السلام در کلام دیگران

امام صادق(ع) از جهت علم و فقه و حسب و نسب و عبادت و سیر و سلوک معنوی و مکارم اخلاق، بزرگترین و معروف‌ترین شخصیت عصر خویش بود. جمعی از دانشمندان، بدین امر شهادت داده اند.

مالک بن انس، فقیه «مدینه»، درباره آن حضرت گفته است: گاهی که بر جعفربن محمّد صادق(ع) وارد می شدم، به من احترام می کرد، برایم مخدّه می انداخت و می فرمود: «مالک! تو را دوست دارم». من از این رفتار خشنود می شدم و خدا را سپاس می گفتم. حضرتش از یکی از این سه حال خارج نبود: یا روزه دار بود یا در حال نماز یا در حال ذکر. از بزرگترین عبادت کنندگان و زاهدان و خداترس ترین مردم بود. کثیر الحدیث و خوش جلسه و پرفایده بود. هرگاه که از رسول خدا(ص) حدیث می کرد، رنگ صورتش سبز یا زرد می گردید؛ به گونه ای که شناخته نمی شد.

یک سال برای انجام مراسم حجّ، خدمت آن حضرت بودم. هنگامی که خواست برای احرام تلبیه بگوید، صدا در گلویش قطع می شد و نمی توانست تلبیه بگوید و نزدیک بود از روی مرکبش به زمین بیفتد. عرض کردم: یا ابن رسول الله! ناچار باید تلبیه بگویی! فرمود: «یا ابن عامر! با چه جرئتی بگویم: لبّیک! اللّهم لبّیک! در حالی که می ترسم خدای عزَّ و جلَّ به من بگوید: «لا لبّیک و لا سعدیک!»

تیر
18
1397

اشکهایی در غربت و فراق امام صادق علیه السلام

زمین با گردش خود، رسیده است به کتاب امامت؛ فصل ششم، سطرهای اندوه مدینه. روزگاری بود که آن سوتر از ستیز بیهوده بنی امیه و بنی عباس، تنها فاتح میدان های فضیلت، صادق آل رسول صلی الله علیه و آله بود که در امنیتی مغتنم، تشنگان معارف را سیراب می کرد. امروز اما از این ماتم جانکاه، در سینه های منبر و قلب کرسی تدریس، خاکستر خاکستر حسرت می روید. آه! پرفریب تر از منصور، شیطانی نیست که زهر خود را چنین بریزد و لعنت های همیشه را برای خود گرد آورد. تاریخ، ارجمندتر از مکتب صادق علیه السلام سراغ نداشت. ستارگان فقاهت، تفسیر، کلام و طب، تابندگی خویش را مدیون ششمین پیشگام روشنگری اند.

سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است. امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک های غربت شیعیان است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ های زرین احادیث، تسلیت می گوید.

تیر
18
1397

شهادت امام صادق علیه السلام

در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتابهای دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.

ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید، زیرا با کینه ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی نشست.

ابن فضال روایت کند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم. گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می دیدی چیزی شگفت مشاهدت می کردی. چشم خود را گشود و گفت: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بدارد.

کلینی به روایت خود از امام موسی بن جعفر روایت کند: من پدرم را در دو جامه شطوی کفن کردم که آن دو، جامه احرام او بود و در جامه ای از جامه هایش و عمامه ای که از علی بن الحسین بود برای آنکه آن را به چهل دینار خریده بود.

مسعودی در مروج الذهب می نویسد: در سال ۱۴۸ هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد. به هنگام وفات ۶۵ سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

تیر ۱۳۹۷
ش ی د س چ پ ج
« خرداد   مرداد »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031