31
1399
حجاز تا کربلا (قسمت چهاردهم)
قصر بنی مقاتل
زمان: چهارشنبه اول محرم الحرام ۶۱ هجری
گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید: آیا به یاری من میآیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمیدهد و بعضی دیگر گفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام (ع) همانگونه که سوار بر مرکب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری کلمه استرجاع (انالله و اناالیه راجعون) را تکرار میکرد. «علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان میآید.» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما برحقیم» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست». امام فرمود: «خدا تو را جزای خیر دهد».
حسین (ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:
پس اگر ما را یاری نمیکنی خدای را بپرهیز از اینکه جزو کسانی باشی که با ما میجنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را به رو در آتش میافکند.
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر مرداد ۳۱, ۱۳۹۹
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت مرداد ۳۱, ۱۳۹۹
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان مرداد ۳۱, ۱۳۹۹
- سجده شکر مرداد ۳۱, ۱۳۹۹
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر مرداد ۳۱, ۱۳۹۹