مهر
14
1391

احتضار و عاقبت بخیری

نقل است که فضیل بن عیاض –که یکی از رجال طریقت است- شاگردی داشت که اعلم شاگردان او محسوب شده، وقتی ناخوش شد، هنگام احتضار فضیل  به بالین او آمد و نزد سر او نشست و شروع کرد به خواندن یس.

آن شاگرد محتضر گفت: مخوان این سوره را ای استاد!

پس فضیل ساکت شد و به او گفت: بگو «لا اله الّا الله»

گفت: نمی‌گویم آن را به جهت آن که (العیاذُ بِالله) من بیزارم از آن!

پس به این حال مرد. فضیل از مشاهده این حال بسی درهم شد و به منزل خود رفت و بیرون نیامد. پس او را در خواب دید که به سوی جهنم می‌کشند.

فضیل از او پرسید که تو اعلم شاگردان من بودی، چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبت بد مردی؟!

گفت: برای سه چیز که در من بود؛ اول: نمّامی و سخن‌چینی کردن. دوم: حسد بردن. سوم: آن که من علتی داشتم و به طبیبی عرضه کرده بودم. او به من گفته بود که در هر سال یک قدح شراب بخور که اگر نخوری این علت در تو باقی خواهد ماند. پس من برحسب قول آن طبیب شراب می‌خوردم. به این سه چیز که در من بود، عاقبت من بد شد و به آن حال مردم.

منبع: منازل الأخره شیخ عباس قمی

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031