بهمن
30
1394

حجتهای معتبر نزد خدا

حجتهای معتبر نزد خدا چیست؟

این مطلب را زیاد شنیده ایم که ما برای هر فعل یا ترک فعلی و هر تصمیمی باید حجتی داشته باشیم که در برابر خداوند به آن استناد کنیم و رفتار خودمان را موجه کنیم.

حالا،این حجت چه چیز هایی می تواند باشد که نزد خدا هم اعتبار داشته باشد؟عقل است یا وحی؟کتاب اسمانی است یا علم بشری؟یا قول و فعل رسولان و یا علما و بزرگان قوم؟

 
انسان ها معمولا در توجیه افعال و عقاید خود ،به یکی از حجتهای زیر استناد می کنند:
۱-تبعیت از پدران و اجداد (روال و سنتهای خانوادگی یا قومی)
مثالها:من نماز نمی خوانم؛ چون پدر و مادر هم نمی خوانند.
پدرم و عموهام و بابا بزرگم هم که کشاورز بودند،زکات نمیدادند.
در خانواده ما در مسایل مهم،نظر پدربزرگم ملاک است.
این گونه دلایل نزد خداوند پذیرفته نیست و آیات زیادی از قران به نکوهش افرادی پرداخته که از این دلایل استفاده کرده اند.
از جمله آیات زیر:
در سوره زخرف ،خداوند وقتی که پاره ای از عقاید نادرست کفار مکه و نپذیرندگان دعوت پیامبر را بر میشمرد به تبعیت از ایین نیاکان هم اشاره میکند.
بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ ﴿۲۲﴾ وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
﴿۲۳﴾ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ﴿۲۴﴾
بلکه (کافران مکه)میگویند پدرانمان را بر دینی یافته ایم و از روی آثار آنها هدایت میشویم (۲۲)
(خدا خطاب به پیامبر) و چنین بوده که قبل از تو ، هیچ هشدار دهنده ای در هیچ شهری نفرستادیم مگر اینکه هوسرانان شان میگفتند
ما پدرانمان را بر دینی یافته ایم و از آثار آنها پیروی می کنیم (۲۳)
(پیغمبران) میگفتند آیا اگر چیزی برایتان آورده باشیم که نسبت به آنچه پدرانتان را بر آن یافته اید هدایت کننده تر باشد چه؟
میگفتند ما به هر چه که شما برای ابلاغ آن فرستاده شده اید کافریم (۲۴)
همانطور که می بینیم صرف استناد به آیین و سنتها و عقاید خانوادگی و رد سایر عقاید و افعال بر اساس آنها،پذیرفته نیست.
( مگر اینکه همانطور که بعدا خواهیم دید ثابت کنیم این رسوم خانوادگی با حجتهای معتبر نزد خداوند نیز مطابقت دارد یا مخالفتی ندارد.)

 

۲-تبعیت از رهبران و بزرگان و روءسا و فرماندهان
مثالها:رئیسمون از من خواست که دروغ بگویم.
مدیر سازمان مون ،رشوه (هدیه)گرفتن از مردم را توجیه کرد و بلا اشکال دانست.
فلان مفتی یا روحانی فتوا داده که قتل فلانی(مثلا شیعیان) مباح است یا عملیات انتحاری در فلان جا ثواب شهید را دارد. و من هم بعنوان مسلمان این فتوا را اجرا کردم.
خداوند این گونه حجتها را نیز نمی پذیرد.در سوره احزاب آیه ۶۶-۶۸ میفرماید:
یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا
رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا
روزی که چهره شان در آتش دگرگون میشود، میگویند ای کاش اطاعت خدا و رسول را کرده بودیم.(۶۶)
و میگویند پروردگارا! اطاعت بزرگانمان کردیم اما ما را گمراه کردند.(۶۷)
پروردگارا! عذابشان را دو برابر کن و آنها را کاملا از رحمت خویش دور ساز(۶۸)
همانطور که دیده میشود صرف اطاعت از بزرگان،حجیت ندارد بلکه باید یا معیارهای دیگری که نزد خدا حجیت دارند،سنجیده شود.
در آیات فوق ،ملاک خداوند،اطاعت از خدا و رسول است و اگر اطاعت از بزرگان و مدیران و علما در خلاف مسیر خدا و رسول باشد،گمراهی پیشوا و پیرو را بدنبال دارد.

 

۳-حدس و گمان(ظن)
متاسفانه بسیاری از تصمیم گیری ها و قضاوتهای روزانه ما درباره سایرین اعم از همکار،طرف معامله،مشتری،ارباب رجوع,رییس ،خانواده و مسئولین کشور بر اساس حدس و گمان و اخبار غیر موثق است.
که همین قضاوتها و ذهنیتها منشا گفتارها(دروغ،غیبت،تهمت و..) و رفتار های بعدی ما می شود.
خداوند این حجت را هم نمی پذیرد.و در مواردی در قران ،انرا نفی کرده است:
از جمله در سوره زخرف ضمن بیان تعدادی از باورهای نادرست کفار مکه (که فرشتگان را دختران خدا می پنداشتند)میفرماید:
وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَهَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ ﴿۱۹﴾
وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿۲۰
و ملائکه را که بندگان خدا هستند مونث حساب کرده اند. آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند؟

بزودی شهادت آنها نوشته شده و پرسش خواهند شد (۱۹) و میگویند اگر خدا نمیخواست ما عبادتشان نمیکردیم .
هیچ علمی به آن ندارند. چیزی جز تخمین نمیزنند(۲۰)
و یا در سوره جاثیه
وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ ﴿۲۴﴾
و میگویند زندگی ما ، غیر از همین زندگی این جهان چیز دیگری نیست ، و زندگی میکنیم و میمیریم و جز روزگار نابودمان نمی کند . علمی به آن ندارند . فقط گمانی میکنند.

همانطور که میبینیم در هر دو ایه ،ظن و گمان در مقابل علم قرار داده شده است.
واین میرساند که علم داشتن به چیزی یعنی مطمئن بودن و یقین داشتن از آن نه حدس و گمان بردن
انسان ها معمولا در توجیه افعال و عقاید خود ،به یکی از حجتهای زیر استناد می کنند:

 
۴-متداول بودن و مرسوم بودن یا روش اکثریت

این دیدگاه که اگر کاری یا عقیده ای در روستایی،شهری یا کشوری مرسوم و متعارف است ،خوب است و قابل پذیرش و اگر چیزی عجیب و برخلاف رویه و روال معمول است ،بد است و قابل تکذیب.
آیه ۳و۲ سوره قاف این دیدگاه را نیز نفی می کند.:
بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیْءٌ عَجِیبٌ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا ذَلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ
بلکه تعجب کردند که هشدار دهنده ای از جنس خودشان بسویشان آمد ، و کافران گفتند این چیز عجیبی است (۲) آیا وقتیکه مردیم و خاک شدیم (باز میگردیم؟) این بازگشت، بعید است(۳)
هم چنین در آیه ۱۱۶ سوره انعام خداوند به پیامبر هشدار میدهد که تابع اکثریت شدن به تنهایی حجت نیست.
زیرا معلوم نیست که آیا تصمیم آنها دارای حجت منطقی باشد.شاید آنها هم از روی تقلید یا حدس و گمان یا سایر روشهای غیر موجه تصمیم گرفته اند.
وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾
فولادوند: و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى ‏باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى ‏کنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمى‏ کنند و جز به حدس و تخمین نمى‏ پردازند

 

اما حجت معتبر نزد خدا چیست؟
وحی و علم که در ادامه توصیح می دهیم:

۱- کتب آسمانی
این حجت از دلایلی است که خداوند آنرا می پذیرد.
در آیه ۲۱ سوره زخرف(ادامه ایه قبلی که قبلا ارایه شد و فرمود اینها علم ندارند)می فرماید
آیا این باور اینها در کتب قبلی اسمانی ،رد پایی دارد که به آن تمسک کنند.
أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ ﴿۲۱﴾
مگر پیش از این (قران)کتابی به آنان داده ایم که به آن چنگ انداخته اند؟(و این فرضیات را بر اساس آن میگویند؟)
هر چند جواب این سئوال برای مشرکان مکه منفی بود واین عقیده انها مبتنی بر کتاب خدادای نبود.
اما نشان میدهد این حجت در نزد خدا پذیرفته است که از آن سئوال می کند و مدرکی از ان طلب میکند.
۲- علم بشری
این حجت هم از دلایلی است که خداوند آنرا می پذیرد.
۱-خداوند در سوره احقاف آیه ۴ در پاسخ به برخی مشرکان که بتها را شریک در افرینش اسمانها وزمین میدانستند،از انها دلیل مطالبه میکند.
دلیل عقلانی یا وحیانی که مسلما انها هم همچین دلیلی بر ادعای خود نداشتند.

قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّمَاوَاتِ
ائْتُونِی بِکِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَهٍ مِّنْ عِلْمٍ إن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿۴﴾
بگو خبرم دهید: آنچه را که بجز خداوند میخوانید چه چیزی را از زمین آفریده اند یا چه شرکتی در آسمانها دارند؟ مدرکی از کتاب (آسمانی) قبلی یا یک دلیل علمی بیاورید اگر راست میگوئید

همانطور که ملاحظه میشود،خداوند برای پذیرش ادعاهای بشر،فقط دو حجت و ملاک را معتبر میداند.اگر بتوانیم باور یا رفتار خود را مستند به کتاب یا علم نماییم ،قابل پذیرش خواهد بود و گرنه خیر.
در تفسیر نمونه آیت اله مکارم شیرازی، أَثَارَهٍ مِّنْ عِلْمٍ را شامل سنت انبیای گذشته و اوصیای آنها و آثار دانشمندان دانسته است.

۲-در سوره لقمان ایه ۲۰ هم خداوند همین حجت معتبر را در قالب علم وکتاب مطرح کرده است.

أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ ﴿۲۰﴾
آیا ندانسته ‏اید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است
و برخى از مردم در باره خدا بى[آنکه] دانش و رهنمود و کتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى ‏خیزند
۳-بنابراین هر کس بر مبنای این دو حجت،باید راجع به هر موضوعی در نزد خود به علم ویقین رسیده و عمل کند.
اگر برای کسی علم حاصل شد،دیگر حجت بر او تمام است وباید بر مینای ان عمل کند.و خلاف ان عمل کردن ،جایز نیست و در قران هم بطور متعدد نکوهش شده است.(با عبارت “من بعد ما جائک من العلم”)
از جمله در ایه ۳۷ سوره رعد خطاب به پیامبر این گونه میفرماید:
وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ ﴿۳۷﴾
فولادوند: و بدین سان آن [قرآن] را فرمانى روشن نازل کردیم و اگر پس از دانشى که به تو رسیده [باز] از هوسهاى آنان پیروى کنى در برابر خدا هیچ دوست و حمایتگرى نخواهى داشت
در روزهای قبل چهار دلیل و حجت مرسوم بین ادمیان که در نزد خداوند،غیر معتبر است را برشمردیم”
تبعیت از ابا واجداد،تبعیت از بزرگان و سران و روسا،تبعیت از اکثریت و اقدام بر اساس ظن وگمان
۴-هم چنین تا زمانی هم که به این علم نرسیده ایم ،هیچ قضاوت و رفتاری نباید داشته باشیم چه تایید چه تکذیب،چه تبعیت کردن،چه محاجه کردن،چه انتشاردادن و … در این مورد هم ایات زیادی داریم که اعمال و گفتار بدون حصول علم ان،نکوهش شده است.
ازجمله الف : آیه ۳۶ سوره اسراء
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال(پیروی) مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد (۳۶)
وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ﴿۳۶﴾

ب: در سوره آل عمران از علمای اهل کتاب بخاطر محاجه در چیزی که به آن علم نداشتند،انتقاد شده است.
هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۶۶﴾
خرمشاهی: بهوش باشید گیریم که در آنچه به آن علم دارید محاجه کردید، اما چرا در آنچه به آن علمى ندارید مجادله مى‏ کنید؟ و خداوند مى‏ داند و شما نمى ‏دانید

ج:در سوره حج از کسانی که بدون حصول علم یا دلیل وحیانی،در مورد خدا محاجه میکنند و غیر خدا را میپرستند نکوهش شده است.
وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ ﴿۸﴾
و از [میان] مردم کسى است که در باره خدا بدون هیچ دانش و بى ‏هیچ رهنمود و کتاب روشنى به مجادله مى ‏پردازد (۸)
وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ ومَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ ﴿۷۱﴾
و به جاى خدا چیزى را مى ‏پرستند که بر [تایید] آن حجتى نازل نکرده و بدان دانشى ندارند و براى ستمکاران یاورى نخواهد بود (۷۱)
۵- در ادامه بحث بالا و حجت بودن علم و پرهیز از اقدام ومحاجه بدون علم،امروزه یک نفر نمی تواند در همه زمینه ها به علم برسد،تکلیف چیست؟
قرآن در موارد مختلفی به این مساله پاسخ داده که باید به اهل علم مراجعه کرد(کسانی که مطمئن هستیم آنها علم آن موضوع را دارند)
از جمله آیات زیر:
الف آیه ۴۳ سوره ابراهیم:حضرت ابراهیم پس از رسیدن به مقام نبوت ،به آزر میگوید که من به علم ودانش و یقینی رسیدم که تو نداری پس از من تبعیت کن.
یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا
ب)وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إلَّا رِجالًا نُوحِى إلَیْهِمُ فاسْألُوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُون.
بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ انْزَلْنا إلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ إلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونْ» (سوره ى نحل، آیات ۴۳ و ۴۴)
«و ما پیش از تو «اى محمد» هرگز- براى دعوت مردمان- نفرستادیم مگر مردانى را که به آن ها وحى مى کنیم پس از آگاهان بپرسید اگر به گونه اى بوده اید که نمى توانید با ادله ى آشکار و کتاب هاى وحى الهى بدانید، و این «ذکر» [قرآن کریم ] را بر تو «محمد» فرستادیم که آن چه را براى مردمان فرستاده ایم بیانگر باشى و شاید بیاندیشند».
ج:تبعیت از ناآگاهان و غیر متخصصان نیز در قرآن منع شده است:
ولاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ ﴿۸۹﴾
سوره یونس خطاب به موسی و هارون
و راه کسانى را که نمى ‏دانند پیروى مکنید

سایت قرآن پویان

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031