شهریور
17
1399

اقسام بلا – ماجرای یوسف صدیق(علیه السلام) – مهمترین امتحان برای یوسف

مهمترین امتحان برای یوسف:

شما صنع حق را دربارۀ این پیامبر خدا ببینید؛ چقدر این بلا و صنع زیباست. از آن هنگامی که برادرها او را در چاه می اندازند و کاروانی تشنه از بیابان عبور می کنند و در او طمع می کنند. احتمال داشت که این طفل در چاه بمیرد ولی زمانی که اهل کاروان می آیند از این چاه آب بردارند، یوسف(علیه السلام) بیرون می آید؛ طمع می کنند تا او را به عنوان برده بفروشند. بنابراین او را در معرض فروش قرار می دهند. اتفاقاً مشتری او، یکی از بزرگان مصر می شود و در خانۀ او راه پیدا می کند. این بزرگ، عظمت و جلال را در او می بیند و او را به فرزند خواندگی انتخاب می کند. می شود گفت که همۀ این ها تصادفی است ولی خدای متعال می فرماید: نه.

«کَذلِکَم کَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ»

ما بودیم، سر انگشت تدبیر ما بود که این ماجرا را پیش می برد.

تازه این اول راه است.

«وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن ْتَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ»

حقایقی را به او خواهیم آموخت. این سر انگشت بلای زیبای حق و هم چنین ماجرای زندان، خواب آن پادشاه، نجات و عزت را ببینید. این بلای حق است. این طور تحول ایجاد می کند. انسانی که خودش می گفت: «اذکرنی عند ربک» این بار به او التماس می کنند که بیرون بیاید ولی می گوید: نه! این بلای حق با خوب هاست. یک نکتۀ مهم تر هم وجود دارد. چون خوب ها بزرگند وقتی شعاع رحمت حق او را بگیرد نازلۀ این رحمت، دیگران را هم تحت پوشش قرار می دهد. در روایت آمده است که، گاهی صبر یک مومن عامل نجات یک جامعه است. این مومن صبر کرد، بلا را از سر گذراند، بلای حق را تحمل کرد ولی در سایۀ لطف حق به او یک جامعه نجات پیدا می کند. حضرت می فرماید: یوسف صدیق(علیه السلام) فتنه ها را از سر گذرانده، بلا را تحمل کرده ولی در سایۀ ابتلاءِ یوسف(علیه السلام) مردم مصر از سال های قحطی و مُردن نجات یافتند. یکی از برکاتی که در بلای خوب هاست، نزول رحمت بر خلایق است. به هر میزان که این خوب بزرگ ترو رفیع تر باشد، برکاتی که از بلای او بر جامعه می بارد وسیع تر است.

شهریور
16
1399

اقسام بلا – ماجرای یوسف صدیق(علیه السلام) – خزانه داری مصر امتحان چهارم برای یوسف

خزانه داری مصر امتحان چهارم برای یوسف:

پادشاه مصر دنبال یوسف(علیه السلام) می فرستد و می گوید او را پیش من بیاورید کارش دارم. همین انسانی که سال ها قبل به ساقی دربار می گفت: اگر پیش پادشاه مصر راه پیدا کردی یادی از ما بکن، الآن پادشاه مصر محتاج او شده است. به دنبال او فرستاد، جوابش چیست؟ جوابش این است که من از زندان بیرون نمی آیم؛ اول برو حساب ها را تسویه کن. برو بپرس:

«ما بالالنسوه التی قطعن ایدیهم»

«اگر من خیانت کرده ام، ماجرای زنان مصری که دست خود را به جای ترنج بریدند چیست؟»

اول بروید حساب ها را تسویه کنید. اگر معلوم شد من بدنام و متهم نیستم و ثابت شد که من پاکم، آنگاه بیرون می آیم. زنان مصری همه شهادت به پاکی یوسف(علیه السلام) دادند. یوسف(علیه السلام) پاک پاک بیرون آمد. هم اتهام هایش رفع شد و هم بزرگ و خزانه دار مصر شد و در سایۀ خزانه داری او، مردم مصر در سال های قحطی زنده ماندند. در سال های فراوانی هر که محصول داشت به قیمت فراوان خرید و انبار کرد. بعد در سال های قحطی سال به سال در مقابل اموال شان اموال را به آن ها داد. سال اول نقدی ها را آوردند؛ سال دوم گوسفندها را آوردند؛ ساله سوم سند زمین هایشان را آوردند، به نامه حکومت مُهر کرد و به خودشان برگرداند تا سال هفت زنده ماندند. حتی در سال هفتم روایت هست که خودشان آمدند گفتند: ما برده ایم، به ما گندم بده. ببینید که بلای خدا با این انسان چه کرده! همان انسانی که هفت سال قبل به ساقی دربار می گفت: «اذکرنی عند ربک» الان دنبالش فرستادند و حاضر نیست بیرون بیاید. پادشاه مصر به دنبال او فرستاده، می گوید، نه بروید اول حساب ها را صاف کنید.

در روایت آمده است که رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «یوسف(علیه السلام) چقدر کریم بود، چقدر بزرگوار بود که وقتی دنبالش فرستادند حاضر نشد بیرون بیاید.»

پیامبر می خواهد عظمت این شخص را بیان کند و ببینید بلای حق چه برکاتی داشته و از این انسان وارسته چه ساخته است. این خاصیت بلای حق است. ببینید برای او چگونه عزت و آبرو وبزرگی رقم زده است.

شهریور
15
1399

اقسام بلا – ماجرای یوسف صدیق(علیه السلام) – تعبیر خواب پادشاه مصر امتحان سوم برای یوسف

تعبیر خواب پادشاه مصر امتحان سوم برای یوسف:

سال ها می گذرد. شنیده اید که پادشاه مصر خواب می بیند که هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را خوردند. طبق آیات قرآن، همۀ خوابگزار ها را احضار می کند و تعبیر خواب را می خواهد،

«قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْن ُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»

خوابگزارها می گویند، خواب تعبیر ندارد اما پادشاه قانع نمی شود. در همین بین ساقی دربار یادش می آید که یک زندانی را که تعبیر خوابی برای او کرده بود. به پادشاه مصر می گوید: من را به زندان بفرست، کسی را می شناسم که خواب تو را تعبیر می کند. او به محضر یوسف(علیه السلام) می رود و خواب را برای او می گوید. این بزرگوار بدون اینکه گلایه کند و مزدی بخواهد، فقط خواب را تعبیر می کند و به او می گوید: هفت سال، سال های خوشی و خرمی در پی دارید و به دنبال او هفت سال قحطی پیش می آید. نه تنها خواب را تعبیر می کند، بلافاصله راهِ چاره را هم به آن ها نشان می دهد و بدون هیچ طمعی به آن ها دستور می دهد: اگر می خواهید در سال های قحطی از گرسنگی نمیرید، چاره اش این است که در سال های وسعتان هرچه برداشت می کنید از خوشه جدا نکنید و برای هفت سال قحطی انبار کنید. این انسان کریم، مبتلائی که دشمن او را زندانی کرده بود، اینطور به کمک دشمن می آید.

شهریور
14
1399

اقسام بلا – ماجرای یوسف صدیق(علیه السلام) – تعبیر خواب درباریان امتحان دوم برای یوسف

تعبیر خواب درباریان امتحان دوم برای یوسف:

دو نفر از درباریان، از سر تصادف و با تدبیرِحق دچار خشم می شوند و به زندان محکوم می شوند؛ با یوسف صدیق(علیه السلام) هم بند می شوند و با او برخورد می کنند؛ از برخورد کریمانۀ او به عظمتش پی می برند. این زندانی که سال ها مبتلاست، چقدر کریمانه برخورد می کند. در یک شب خواب می بینند و خوابشان را به یوسف صدیق(علیه السلام) می گویند. حضرت خوابشان را تعبیر می کند و به یکی می فرماید: تو محکوم می شوی و تو را به دار می زنند و پرندگان از سر تو می خورند و به دومی هم می گوید، تو آزاد می شوی، ساقی دربار می شوی و دوباره عزت پیدا می کنی. همینطور هم می شود. بعد به آن دومی که بناست آزاد شود ودر دربار مصر جا و مقام پیدا کند، می گوید:

«قالَ لِلَّذی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ»

«وقتی آزاد شدی پیش بزرگت یادی از من بکن و بگو زندانیِ فراموش شده ای در این زندان است که سال ها کسی به یاد او نیست.»

بین او و خدا چه بوده، خدا می داند. تدبیر حق اینطور رقم می زند که آن ساقی فراموش کند و یوسف صدیق(علیه السلام)،

«فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ»

«سال های دیگر در زندان می ماند.»

این انسان پاک که جرمش پاکی است و به خاطر پاکی به زندان افتاده سال های متمادی دیگری در زندان می ماند. ولی ببینید، این بلای حق با این انسان وارسته چکار می کند.

شهریور
13
1399

اقسام بلا – ماجرای یوسف صدیق(علیه السلام) – زندان امتحان اول برای یوسف

ماجرای یوسف صدیق(علیه السلام)

زندان امتحان اول برای یوسف:

درقرآن کریم ماجرای حضرت یوسف صدیق(علیه السلام) را خوب شنیده اید. ماجراهایی برای او پیش آمد تا اینکه کارش به زندان کشید. چون به پاکی اصرار داشت و نمی خواست دامنش به معصیت مبتلا شود، حاضر شد اتهام را به خود بخرد و به زندان مبتلا برود تا اینکه پاک بماند. به خدا عرضه می دارد:

«قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ»

«خدایا! ابتلا به زندان و گرفتاری در زندان برای من دوست داشتنی تر و محبوب تر است از اینکه دامن من به معصیت مبتلا شود.»

سرنوشت، برنامه ی زندگی اش را اینگونه رقم می زند؛ بطوریکه هم بدنام می شود و هم متهم. این انسان پاک که خدای متعال به پاکی او شهادت می دهد، متهم و زندانی می شود، سال ها در زندان می ماند و به فراموش سپرده می شود. گویا کسی در فکر او نیست.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031