دی
22
1390

حمد همه جانبه

در ادامه نگاهی به موضوع حمد در صحیفه سجادیه بخشی از دعای پنجاه و یکم این کتاب مبارک و ارزشمند را می‏آورم و توضیحات مختصری پیرامون آن ارائه می‏دهم.

فَأَنْتَ عِنْدِی مَحْمُودٌ، وَ صَنِیعُکَ لَدَیَّ مَبْرُورٌ. تَحْمَدُکَ نَفْسِی وَ لِسَانِی وَ عَقْلِی، حَمْداً یَبْلُغُ الْوَفَاءَ وَ حَقِیقَهَ الشُّکْرِ، حَمْداً یَکُونُ مَبْلَغَ رِضَاکَ عَنِّی، فَنَجِّنِی مِنْ سُخْطِکَ.

تو در نزد من ستوده‏اى و احسانت بس نیکوست. جان من و زبان من و عقل من، حمد و سپاس تو گویند، حمدى به کمال رسیده، حمدى به حقیقت شکر نایل آمده، حمدى تا غایت خشنودیت فرا رفته. پس مرا از خشم خود در امان دار.

توضیحی دربارۀ حمد جامع

معنای محمود

فَأَنْتَ عِنْدِی مَحْمُودٌ

در هر حمدی دو مطلب خوابیده است: نخست اینکه ما کمالی را در دیگری ببینیم؛ دوم اینکه این کمال را اظهار کنیم. بنابراین کسی نزد ما محمود است که این دو مطلب دربارۀ او دیده شود. زیرا حمد ثناء و تعریف جمیل است و مترتب بر دو مطلب فوق است. بنابراین اگر کسی دارای کمالی باشد و ما آن کمال را نبینیم و نشناسیم یا بشناسیم و آن را انکار کنیم، چون شرط دو در آن نیست، از او تعریف نمی‌کنیم و او نزد ما محمود نیست. این‌جا که امام علیه السلام می‌فرمایند: تو نزد من محمود و ستوده‌ای؛ اشاره به این است که خداوند تو متصف به کمالات هستی و من هم این کمالات را شناختم و در این صورت است که ترا می‌ستایم. زیرا چنانچه در جای خودش اثبات شده است، خداوند کمال مطلق است و در حقیقت هر کمالی متعلق به اوست و از او نشأت گرته است و او نزد عارف بالله محمود است.

وَ صَنِیعُکَ لَدَیَّ مَبْرُورٌ

احسان خداوند به بندگان دائمی و همیشگی است و این احساس که مبتنی بر رحمت رحمانیه و رحیمیه الهی است، هم شامل همۀ موجودات و همۀ انسان‌ها اعم از مومن و کافر است و هم احساس خاص نسبت به مومنین. و این احساس نیکوی خداوند متعال نسبت به بندگان است که چشم بصیرت دارند.

سه مرتبۀ حمد

تَحْمَدُکَ نَفْسِی وَ لِسَانِی وَ عَقْلِی

امام در این بند حقیقت حمد را تبین می‌فرمایند. و سه نوع حمد را شناسایی می‌فرمایند. حمد نفسی و حمد لسانی و حمد عقلی. گفتیم که در حمد دو شرط است، اولاً محمود کمالی را داشته باشد و ثانیاً این کمال اظهار شود.

حمد نفسی

بالاترین مرتبۀ حمد ـ حمد نفسی است، به این معنی که حقیقت و شاکلۀ وجودی انسان کمال را اظهار کند. به تعبیر دیگر اظهار کمال در ساحت خود انسان است که انسان متخلق به اخلاق الهی شود. توجه شود. در این حالت انسان کمالات علمی و عملی خود را اظهار می‌کند و ظاهر می‌نماید، به این معنی که او جلوه‌ای از اسماء الهی است. این همان تخلقوا به اخلاق الهی است که کمالات ملکۀ جان او می‌شود.

حمد لسانی

حمد لسانی مرحلۀ دوم است، بعد که انسان حقیقت حمد را در خود یافت و شناخت کامل نسبت به کمال الهی ـ الیته در حد خودش ـ پیدا کرد. این حمد را به زبان اظهار می‌کند. چگونه به همان نحوی خداوند خودش را ستایش کرده است و به ما آموخته است و کتب آسمانی و ربان اولیاء الهی بر آن مترتب است. خداوند خودش را با کمالاتش به ما نشان داده است ـ دعای نخست صحیفه ـ البته ما نمی‌توانیم این کمالات را به تفصیل بفهمیم، اما هر کس در حد خودش و توجه هم داریم که ما در حد خودمات خدا را می‌ستایم نه در آن حدی که شایستۀ اوست. تازه این مرتبه هم به تعلیم خداوند متعال و انبیاء و اولیاء الهی است که به مرتبۀ خلیفۀ الهی رسیده‌اند و شایستگی حمد خداوند را پیدا کرده‌اند. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصین»[۱]

حمد عقلی

حمد عقلی؛ اگر منظور عقل عملی باشد، اتیان به عمل است، در این صورت کمالاتی که خداوند به بنده داده است، او در عمل اظهار می‌کند و در عمل خودش پیاده می‌کند. همۀ عبادات و کار خیر که تنها برای خدا باشد، روشن است که اگر برای اظهار وجود و خودنمایی باشد که این حمد نیست، بلکه تعریف از خود است و عملی نفسانی است و حمد خودمان است. اما اگر کارها با نیک قرب الهی انجام شود، حمد عقل عملی یا حمد قعلی است که همه اعضاء و جوارح ما همانند زبان حمد الهی را اظهار می‌کند. در این صورت هر عضوی در راه مشروع آن استفاده می‌شود، به نیت الهی.

تفاوت حمد و شکر در این است که شکر عملی به کارگیری عر عضوی در جایگاه خود برای خداست. یعنی نعمت برای خدا صرف شود. اما در حمد اظهار کمال الهی است.

اما اگر عقل معنای عام باشد، یعنی عقل نظری و عقل عملی؛ گذشته از اینکه این امور است، شناخت کمالات وجودی خود به عنوان مظهر کمالات الهی و مرأت و آینه و آیۀ آن کمالات است. اما شاید بگویم که عقل نظری در حمد نفسی آمده است و این‌جا عقل به معنای عقل عملی است.

این سه نوع حمد در حقیقت حمد خدا خودش است، اما از زبان بنده. زیرا بنده مظهر و آیۀ الهی است. در نتیجه محمود خداست و حامد هم خداست.

حمد حقیقی

لازمه حمد آن است که محمود دارای کمالی باشد. بنابراین حامد باید محمود را و کمالات او را بشناسد و اگر نشناسد، حمد معنی ندارد. زیرا حمد تعریف از کمالات محمود است و بنابراین حمد لسانی مستلزم شناخت محمود است. و آن بخشی از حمد نفسی است که طی آن ما محمود را به صفات کمالی‌اش مستند می‌کنیم و طبعاً لازمۀ آن اولاً شناخت محمود است. یعنی اول باید او را شناخت تا بتوانیم او را بشناسانیم. در این صورت حمد نفسی به این معنی است که فرمودند: «مَنْ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ عَرَفَ رَبَّه‏»[۲]

اما در عین حال که حمد نفسی اهمیت ویژه دارد و بدون آن حمد لسانی و حمد عقلی امکان ندارد، در عین حال به دلیل نقص وجودی ما؛ حمد ما ناقص است. در این صورت است که خداوند متعال باید حمد را به انسان یاد بدهد و این همان کاری است که در سورۀ مبارکۀ حمد انجام شده است و همان است که در دعای نخست صحیفه سجادیه آمده است:

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَهَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَهِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَهِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ َ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّهِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّهِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًافرقان: ۴۴

اینجاست که می‌گوییم: الحمد لله. اشاره به آن است که الله که نخستین اسم خداوند متعال است که با آن متجلی شده است و موصوف همۀ صفات الهی است، محمود ماست. اما مگر ما می‌توانیم خدا را بشناسی؟ یقینا چنین نیست و در این جهت ما خیلی نقص داریم، در این صورت است که حمد خداوند جز خداوند متعال و انسان کامل که به مقام خلافت عظما رسیده است، امکان‌پذیر نیست. زیرا انسان کامل است مظهر تام مرأت جامع خداوند در اسماء حسنایش است.

«نَحْنُ‏ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏ الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»[۳] «نَحْنُ‏ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏ الَّتِی إِذَا سُئِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا أَجَاب‏»[۴]


[۱] صافات: ۵۹ ـ ۶۰

[۲] روایت از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم ـ مصباح الشریعه؛ ص: ۱۳ و امیرالمومنین سلام الله علیه؛ غرر الحکم؛ ص: ۲۳۲؛ نقل شده است.

[۳] بحارالانوار؛ ج: ۲۵؛ ص: ۵؛ روایت از امام باقر علیه السلام است.

[۴] بحار الانوار؛ ج: ۲۷؛ ص: ص: ۳۸؛ روایت از امیرالمومنی علیه السلام است.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031