14
1387
حضرت آدم (ع)
پیدایش آدم(ع)
داستان آفرینش آدم(ع) با گفتگوى میان خدا و فرشتگان آغاز مىشود …
حضرت آدم (ع)
پیدایش آدم(ع)[۱]
داستان آفرینش آدم(ع) با گفتگوى میان خدا و فرشتگان آغاز مىشود. خداى سبحان فرشتگان را آگاه مىسازد که وى در زمین جانشینى قرار خواهد داد که آدم و فرزندان اویند و آنان را در زمین توانمند ساخته و صاحب قدرت قرار مىدهد، ولى فرشتگان از این خبر شگفت زده شدند [و با خود گفتند:] کسى که جانشین خدا در زمین او خواهد شد، هرگز نمىتواند عالمى برپا سازد که از نظر پاکى و رحمت برابر با ملکوت آسمان باشد، چه اینکه خداوند پیش از آدم انسانهایى را آفریده بود و آنان در زمین به فساد و تباهى پرداختند. فرشتگان به خداى خود چنین عرضه داشتند: آیا در زمین انسانى را قرار مىدهى که با گناه و معصیت در آن، فساد کند و به خونریزى بپردازد، در حالى که ما آن گونه که در شأن توست تو را منزّه دانسته و به شکرانهات تو را مدح و ستایش مىکنیم! فرشتگان بدین جهت این سخن را به خداى خویش عرض کردند که خویشتن را برتر از آفریدهاى مىدانستند که قرار بود جانشین قرار گیرد و خود را به جانشینى در زمین سزاوارتر از او مىپنداشتند، اما خداى متعال با اسرار غیبى که بر آنان پوشیده بود و حکمتى که خاص آفرینش آدم(ع) بود، بدانان پاسخ داد که، خداى سبحان چیزى را مىداند که آنان از آن آگاهى ندارند:[۲]
جایگاه و مقام حضرت آدم(ع)
پس از آن که خداوند، حضرت آدم(ع) را آفرید نام اشیاء و حقایق و خواص آنها را بدو آموخت تا در زمین توان یافته و به نحوى بایسته از آنها بهرهمند گردد.
از طرفى خداى سبحان اراده فرموده که عیناً به فرشتگان بنمایاند این آفریده جدیدى که به دیده حقارت بدان مىنگریستند، داراى دانش و شناختى برتر ازآنان است و به همین دلیل از آنان خواست که اگر به گمان خود راست مىگویند و به جانشینى در زمین از آدم سزاوارترند نام اشیاء و خاصیّت آنها را برایش بازگو کنند. ولى فرشتگان از پاسخ درمانده و با عذر و پوزش، خداى خویش را مخاطب قرار دادند:
خداى متعال از آدم(ع) مىخواهد که آموزگارِ فرشتگان باشد و بدو مىفرماید:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلى المَلائِکَهِ فَقالَ أَنبِئُونِى بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ* قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أنتَ العَلِیمُ الحَکِیمُ* قالَ یاآدَمُ أَنبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما کُنتُمْ تَکْتُمُونَ؛[۳]
و همه نامها را به آدم آموخت و سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرده و فرمود: اگر راست مىگویید نامهاى اینان را به من بگویید، عرض کردند: خدایا تو منزّهى، ما از دانش، جز آنچه که به ما آموختهاى بىبهرهایم، بهراستى تو داناى حکیم هستى فرمود: اىآدم [اکنون] آنها را بر نامهاى خودشان آگاه ساز. وقتى آنها را برنامهایشان آگاه ساخت، فرمود: آیا به شما [فرشتگان] نگفتم من به غیب آسمانها و زمین و آنچه آشکارا مىگویید و آنچه را نهان مىدارید، آگاهم».
تجلیل از آدم(ع)
قرآن، ما را از مادهاى که خداوند آدم(ع) را از آن آفرید آگاه مىسازد.
إِذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ؛[۴] و آنگاه که خدایت به فرشتگان فرمود: من انسانى را از گِل خواهم آفرید.
وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ[۵] مِنْ حَمَاً مَسْنُونٍ؛[۶] به تحقیق ما انسان را از گل خشکیده و ته نشین شده آفریدیم.
خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخّارِ؛ انسان را از گل خشکیدهاى، چون سفال آفرید.
خداوند آدم(ع) را از گِل سیاه به شکل انسان آراست، تا به گونهاى خشک شد که اگر در آن دمیده مىشد از آن نوعى صدا به گوش مىرسید و آن را دگرگونى و تغییر و تبدیل داد و سپس از روح خویش در آن دمید، و انسانى گشت داراى گوشت و خون و عصب که با اراده حرکت مىکرد و مىاندیشید.
پس از آن خداوند به فرشتگان دستور داد تا از آدم(ع) تجلیل به عمل آورند و بر او سجده احترام نمایند، نه سجده عبادت، چه اینکه خداوند کسى را به پرستش غیر خود دستور نمىدهد.
وَإِذ قالَ رَبُّکَ لِلْملائِکَهِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ* فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ؛[۷]
و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من از گلِ خشکیده و ته نشین شده انسانى را آفریدم و آنگاه او را آراستم و از روح خود در آن دمیدم بر او سجده نمایید.
خداوند در این آیه شریفه نسبت به حضرت آدم(ع) سه گونه تجلیل فرموده است:
نخست: او را به دست [قدرت] خویش آفرید؛
دوّم: از روح خود در آن دمید؛
سوم: فرشتگان را به سجده بر او دستور داد.
سجده فرشتگان و سرپیچى شیطان
همه فرشتگان – براى امتثال امر خداوند -بر آدم(ع) سجده کردند، مگر شیطان که از سرِ عناد و تکبّر، از سجده کردن سرباز زد. خداوند سببِ سجده نکردن او را مىدانست. با این همه، علت را از او جویا شد. ابلیس برترى خود را بر آدم و این که وى از آتش و آدم از گل آفریده شده است عنوان کرد. به نظر ابلیس، آتش برتر از گِل بود و بدینسان فوقالعاده تکبّر ورزید. در این هنگام خداى سبحان او را ازبهشت راند و به دلیل تکبرش، وى را پیوسته تا روز قیامت مورد لعنت خویش قرار داد:
فَسَجَدَ[۸] الملائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلّا إِبْلِیسَ أَبى أَنْ یَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ* قالَ یا إِبْلِیسُ[۹] ما لَکَ أَلّا تَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ * قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ[۱۰] صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسْنُونٍ* قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ* وَإِنَّ عَلَیْکَ اللعْنَهَ إِلى یَوْمِ الدِّینِ؛[۱۱]
همه فرشتگان جز شیطان سجده کردند، او تکبر ورزید و در زمره کافران در آمد. خداوند فرمود: اى ابلیس، چه چیز باعث شد بر چیزى که به دست [قدرت] خود آفریدم سجده نکنى، تکبّر ورزیدى یا خودت را برتر دانستى، عرض کرد: من از او بهترم؛ چه این که مرا از آتش و او را از گِل آفریدى. خداوند فرمود: پس از بهشت بیرون رو؛ زیرا تو رانده شدهاى و تا قیامت مورد لعن و نفرین من خواهى بود.
[۱] قابل یادآورى است که قرآن آن گونه که سایر پیامبران را نبى خوانده، حضرت آدم(ع) را پیامبر (نبى) یاد نکرده است، ولى یادآور شده که خداوند او را بدون واسطه، امر و نهى کرده و حلال و حرامش را براى او بیان داشته است که همین، معناى نبوت است. به همین دلیل ما سرگذشت آدم(ع) را آن گونه که در قرآن آمده و ضمن بیان سرگذشت انبیا از خلال تاریخ بشر، ارائه خواهیم داد.
[۲] بقره، (۲) آیه ۳۰٫
[۳] بقره (۲) آیات ۳۱ – ۳۳٫
[۴] گل آمیخته به آب.
[۵] از ماده صلصله، یعنى صداست و آن گلِ خشک آتش ندیده [و اندام تو خالى] بوده که اگر در آن دمیده مىشد از آن نوعى صدا به گوش مىرسید.
[۶] گِلى است متغیّر و سیاه از کنارههاى جویبار.
[۷] حجر (۱۵) آیات ۲۸ – ۲۹٫
[۸] سجود از نظر ریشهاى، کُرنش همراه با تواضع و فروتنى به نحو خم شدن و یا غیر آن است و در شرع، به معناى گذاشتن پیشانى بر زمین به قصد عبادت به کار رفته و در این جا مقصود از آن، سجده احترام است.
[۹] ابلیس اسم عَلَم غیر عربى است.
[۱۰] پیرامون این که آتش از گِل برتر است، مىتوان گفت که آتش، نورانى و از عالم بالا و لطیف و در کنار طبیعت جرمهاى آسمانى است و گِل، مادهاى تیره و از عالم پایین است، و نیز آتش داراى تأثیر و عمل (سوزاندن) بوده وزمین قابلیتى جز پذیرش تأثیر و منفعل شدن ندارد.
[۱۱] حجر (۱۵) آیات ۳۰ – ۳۵ .
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر اسفند ۱۴, ۱۳۸۷
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت اسفند ۱۴, ۱۳۸۷
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان اسفند ۱۴, ۱۳۸۷
- سجده شکر اسفند ۱۴, ۱۳۸۷
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر اسفند ۱۴, ۱۳۸۷