مرداد
5
1395

علم امام صادق علیه السلام

یکى از اصحاب امام صادق- علیه السّلام- مى‏گوید: مقدارى مال نزد امام‏ صادق بردم و با خود فکر مى‏کردم که چه مقدار از آن مال را به آن حضرت بدهم. وقتى که به خدمتش رسیدم، غلامى را صدا کرد و طشتى در آن طرف خانه بود. به غلام فرمود آن طشت را بیاورد. مشغول حرف زدن شد تا اینکه طشت آورده شد. دینارها از لبه‏هاى طشت ریختند تا اینکه میان من و او حایل شدند. آنگاه متوجه من شد و فرمود: آیا خیال مى‏کنید که ما به آنچه در دست شماست محتاج هستیم؟ ما آنها را مى‏گیریم تا اینکه شما را پاک نماییم‏.

منصور دوانیقى به دربانش گفت: وقتى که جعفر صادق، از درب وارد شد، قبل از اینکه به من برسد او را بکش! امام صادق- علیه السّلام- وارد شد و نشست و منصور، دربان را خواست و به او نگاه کرد و به امام صادق- علیه السّلام- نیز نگاه کرد. سپس گفت: برو به جاى خود. و دستهایش را مى‏مالید تا اینکه امام صادق- علیه السّلام- رفت. منصور، دربان را خواست و گفت: به تو چه دستورى داده بودم؟

دربان گفت: به خدا سوگند! من او را نه هنگامى که وارد شد، دیدم و نه هنگامى که خارج شد. فقط زمانى او را دیدم که با تو نشسته بود.

منبع: جلوه‏ هاى اعجاز معصومین علیهم السلام

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031