اردیبهشت
9
1396

مختصری از زندگینامه امام حسین علیه السلام

این امام همام در سوم شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر بزرگوار ایشان امیر المؤمنین على(علیه السلام) و مادر ایشان حضرت فاطمه(علیها السلام) سید زنان اهل عالم است. پس از آن که عالم وجود به وجود ذى وجود ایشان منوّر شد پیامبر اکرم به على(علیه السلام) فرمود: چه نامى بر این فرزندم نهادى. ایشان عرض کرد ما در نام گذارى این فرزند بر شما پیشى نمى گیریم. پیامبر فرمود: من نیز در این نام گذارى بر خداوند سبقت نمى گیرم. پس از مدتى جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرضه داشت یا رسول الله خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرماید نسبت على به تو بمانند نسبت هارون به موسى است پس فرزندت را به نام فرزند هارون بنام. پیامبر فرمود نام فرزند هارون چه بود جبرئیل عرض کرد «شبیر» پیامبر فرمود: زبان ما عربى است او را به عربى چه بنامم و جبرئیل گفت او را حسین بنام.

رسول خدا علاقه بسیارى نسبت به ایشان و برادر عزیزشان امام حسن(علیه السلام) داشت به طورى که محبت خویش را به صورت علنى نسبت به آنان ابراز مى نمود بدین صورت که گاه از منبر به زیر آمده آنان را بوسیده و مجدداً از منبر بالا مى رفت و گاه آن دو را به دوش مى گرفت و با آنها به بازى مى پرداخت و گاه بدین صورت مى شد که حضرت در بین اصحاب نشسته بود و حسین(علیه السلام) وارد مى شد آنگاه حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)کلام خود را قطع مى نمود برمى خاست و از او استقبال مى کرد. وى را به دوش گرفته و در دامان خود مى نشاند و مى فرمود: انه مهجه قلبى

در حکایت دیگرى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که ایشان روزى حسین(علیه السلام) را در کوچه دید که با اطفال بازى مى کند حضرت به سوى او رفت و دست خود را به طرف او دراز کرد ولى حسین(علیه السلام) از سویى به سویى دیگر مى گریخت تا این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را گرفت آنگاه یک دست زیر چانه و دست دیگرش را بر سر حسین(علیه السلام) گذاشت پس لب هاى او را بوسید و فرمود: من از حسین هستم و حسین از من است

از ویژگى هاى دیگر امام حسین(علیه السلام) که پیامبر به آنها اشاره نموده است این است که:

حسین روح من و ثمره، سکون و طمأنیه قلب من است هرگاه به حسین نگاه مى کنم گرسنگى من تمام مى شود و حسین ریحانه من و نور دو چشم من است.

وگاه این طور مى شد که حسین(علیه السلام) در سجده بر شانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بالا مى رفت آن حضرت سجده خویش را طولانى مى کرد تا این که حسین به اختیار پایین بیاید اصحاب از طولانى شدن سجده سؤال مى کردند که آیا وحى شده است و حضرت مى فرمود: نه لیکن فرزندم (حسین) بر پشت من سوار شده بود.

و حکایت دیگر در فضل امام حسین(علیه السلام) این که روزى پیامبر طفلى را در کوچه دید نشست و با او به مهربانى و لطف پرداخت شخصى علت ملاطفت را سؤال نمود ایشان فرمود: این طفل حسین مرا دوست دارد زیرا من دیدم که خاک قدم او را مى گرفت و به صورت خود مى مالید.

روایات بسیارى از پیامبر در فضیلت این دو برادر وارد شده است که برخى از آن روایات به حد تواتر رسیده است نظیر روایاتى از قبیل:

الحسن والحسین سید اشباب اهل الجنه، امام حسن و امام حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند

کسى که مرا دوست دارد این دو را نیز دوست بدارد.

کسى که امام حسن و امام حسین را دوست بدارد همانا مرا دوست دارد و کسى که آن دو را دشمن داشته باشد مرا دشمن داشته است

امام حسین در حدود هفت سال داشت که جدش پیامبر در بیست و هشت صفر سال یازده هجرى از دنیا رفت، وى در سنین کودکى شاهد آن بود که یاران دیروز جدش حق مسلم پدرش را غصب نموده و از گرد وى پراکنده شده و وى را خانه نشین نمودند. وى در همان کودکى به همراه مادر و برادرش در طلب حق پدر مى کوشید و شبانه به در خانه انصار مى رفت و از آنان کمک طلب مى کرد.

در همان ایام در میان حزن رحلت جدش پیامبر و خانه نشینى پدر، مادر عزیزش که رنج بسیارى را تحمل کرده بود از دست داد.

روزى در ایام خلافت خلیفه ثانى در مسجد رو به او کرد و گفت: «إنزل عن منبر أبى» از منبر پدرم پایین بیا و به روى منبر پدر خودت برو. عمر وى را گرفته و به خانه برد و سعى کرد بفهمد آیا پدرش وى را مأمور به این کار نموده است یا وى از جانب خودش این حرف را زده است که حضرت پاسخ داد این سخن را خودم مى گویم و کسى به من نیاموخته است پدرش على(علیه السلام) نیز در مقام فرمود این کلام را خود گفته و من به وى نیاموخته ام.

حضرت بعد از رحلت پیامبر پیوسته به همراه پدر بزرگوارش بود چنانچه در جنگ هاى جمل، صفین و نهروان حضور داشت و در کنار پدر به جنگ با پیمان شکنان و ظالمان پرداخت از آن حضرت خطبه اى در جنگ صفین نقل شده است که در ضمن آن مردم را به جنگ ترغیب مى کردند. امام در همان مراحل مقدماتى صفین در گرفتن چشمه آب از دست شامیان نقش عمده داشت که امام على(علیه السلام) پس از آن فرمود: این اولین پیروزى به برکت حسین(علیه السلام) است.

و در ماجرایى دیگر وقتى عبیدالله بن عمر در صفین به امام گفت پدر تو قریش را چنین و چنان کرد امام وى را متهم به پیروى از قاسطین کرده و فرمودند اینان به زور اسلام را قبول کردند اما در اصل مسلمان نشده اند.

ایشان سى و هفت ساله بود که پدر بزرگوارشان در بیست و یکم رمضان سال ۴۱ قمرى به شهادت رسیده و اهل بیت را به غمى جانگاه مبتلا نمودند.

امام حسین پس از شهادت پدر در کنار برادرش امام حسن(علیه السلام) بود و از سیاست هاى وى دفاع مى نمود، حتى پس از آن که او با معاویه بیعت کرد شیعیان کوفه همان روز صلح نزد او رفته و خواهان نقض صلح و قیام علیه معاویه شدند ولى ایشان نپذیرفت و بر ادامه صلح برادر تأکید نمود پس از خروج معاویه از کوفه هم مجدد به نزد ایشان رفته و خواستار قیام شدند که آن حضرت باز هم نپذیرفت.

اهل بیت پس از قضیه صلح از کوفه به مدینه برگشتند و پس از حدود ۱۰ سال بعد از شهادت امام حسن(علیه السلام) ایشان به امامت رسیده و در سن چهل و هفت سالگى نگهبانى از دین خدا و حفاظت از شیعیان به آن حضرت سپرده شد.

حضرت پس از شهادت امام حسن نیز در برابر درخواست هاى مکرر مردم عراق براى آمدن آن حضرت به کوفه مقاومت کرده و فرمودند تا معاویه زنده است نباید دست به اقدامى زد و این بدان معناست که امام در فاصله ده سال به اجبار حکومت معاویه را تحمل کرده بودند. تسلیم ناپذیرى امام از لحاظ سیاسى در برابر مشروعیت مطلق معاویه على رغم این که دست به قیام زدن را نیز به صلاح نمى دانستند از سخنان امام در ۱۰ سال حکومت آخر معاویه پیداست چنانکه از نامه امام به معاویه نیز چنین برمى آید:

ایشان در این نامه خطاب به معاویه ضمن این که مى فرمایند من قصد جنگ و مخالفت با تو را ندارم تأکید مى نماید به خدا سوگند جنگ با تو را ترک کردم در حالى که در این مورد از خداوند خوفناک هستم… من براى دین خود چیزى را بالاتر از جهاد با تو نمى دانم که اگر آن را انجام دهم به پروردگار نزدیک شده ام. و من فتنه اى سهمگین تر از حکومت تو براى امت سراغ ندارم.

و بعدها وقتى که معاویه رو در رو با امام حسین(علیه السلام) قرار گرفت و گفت ما حجر بن عدى و اصحاب او و شیعیان پدرت را کشتیم کفن کردیم نماز بر آنها خواندیم و دفن کردیم امام فرمود: اگر ما یاران تو را بکشیم نه آنها را کفن مى کنیم و نه بر آنها نماز مى خوانیم و نه دفن مى کنیم.

 

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031