11
1396
تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آلعمران
چکیده ۶۱
آیات ۱۹۱ تا ۱۹۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (۱۹۱) رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ (۱۹۲)
شبهای قدر
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ نَاسٌ یَسْأَلُونَهُ یَقُولُونَ: الْأَرْزَاقُ تُقَسَّمُ لَیْلَهَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ؟
قَالَ فَقَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا ذَاکَ إِلَّا فِی لَیْلَهِ تِسْعَ عَشْرَهَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ.
فَإِنَّ فِی لَیْلَهِ تِسْعَ عَشْرَهَ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ وَ فِی لَیْلَهِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ وَ فِی لَیْلَهِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ یُمْضَى مَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ هِیَ لَیْلَهُ الْقَدْرِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»ٍ
قَالَ قُلْتُ: مَا مَعْنَى قَوْلِهِ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ؟
قَالَ: یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهَا مَا أَرَادَ مِنْ تَقْدِیمِهِ وَ تَأْخِیرِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ قَضَائِهِ.
قَالَ قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى یُمْضِیهِ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ
قَالَ: إِنَّهُ یَفْرُقُهُ فِی لَیْلَهِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ یَکُونُ لَهُ فِیهِ الْبَدَاءُ فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمْضَاهُ فَیَکُونُ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا یَبْدُو لَهُ فِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.» [الکافی: ۴/ ۱۵۸ ـ ۱۵۹]
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام التَّقْدِیرُ فِی لَیْلَهِ تِسْعَ عَشْرَهَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیْلَهِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیْلَهِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِین
آیۀ ۱۹۱
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ
ترجمه
آن کسانى که خدا را در حال ایستادن و نشستن و بر پهلوهایشان یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند (و میگویند): پروردگار ما! این را بیهوده نیافریدهای. منزهی تو؛ پس ما را از عذاب آتش نگهدار.
تفسیر
پس از آنکه در آیۀ پیشین فرمود در آفرینش آسمانها و زمین و آمدورفت شب و روز نشانههایی برای خردمندانِ صاحبدل است، در این آیه تا ۱۹۴ آنان را معرفی میکند. در این آیه سه ویژگی برای آنان برمیشمارد: [۱] نخست آنان اهل ذکر هستند، ذکر دائمی در همۀ حالات، چه ایستاده و چه نشسته و چه به پهلوآرمیده. [۲] دوم آنان اهل تفکر در آفرینش و نظام خلقت هستند. [۳] سوم آنان اهل دعا هستند، دعایی که از ذکر و فکر برآمده است. بنابراین دعای آنان عقلانی است، که در آن آنچه را با تفکر یافتهاند، بازگو میکنند خداوند آفرینش را باطل نیافریده است، زیرا خداوند منزه از هرکار بیهوده و باطلی است، حال که چنین است، به خود توجه میکنند که آفرینش آنان نیز بیهوده و باطل نیست، و در پس این زندگی دنیایی ابد در پیش دارند که یک جنبۀ آن آتش جهنم است و عذاب دوزخ جایگاه کسانی است که باطلگرا هستند. پس از خدا میخواهند که آنان را از آتش جهنم حفظ کند. بنابراین آیۀ پیشین مومنان صاحبدل را به توحید و درک توحیدی سوق داد و در این آیه نشان میدهد که آنان از هدفمندی آفرینش به درک درستی از قیامت میرسند.
***
اما خداوند متعال در آیات متعددی اوصاف اولی الالباب را بیان فرموده است، و در این آیات اوصاف معرفتی و شناختی آنان را بیان کرده است که این اوصاف پشتوانۀ عمل و حرکت فردی و جمعی آنان و جامعۀ اسلامی و ایمانی است. در این آیات نشان میدهد که اولی الالباب که هدفشان در زمین تحقق اهداف الهی بر روی زمین و ساخت و تحقق جامعۀ اسلامی است، انسانهایی هستند، اهل ذکر و فکر و دعا. و در دعا هم به مبدأ توجه دارند و هم به هدفداری خود و جهان و معاد و قیامت. این سه عنصر اساسی است که با آنها مومنان امکان مییابند که در مسیری که خداوند با قرآن و دین خود برای آنان ترسیم کرده است، حرکت کنند و اهداف الهی را تحقق بخشند و نظام و دولت و جامعه و تمدن بشری را نظام و دولت و جامعه و تمدنی اسلامی و ایمانی بکنند و بدون هر یک از این سه عنصر تحقق اهداف مذکور امکانپذیر نیست.
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ
ذکر دائمی در همۀ حالات ایستاده و نشسته و به پهلو خوابیده به دلیل تأملی است که آنان در آفرینش جهان ـ آسمانها و زمین ـ و آمدورفت ـ شب و روز دارند. و این تأمل و تدبر است که آنان را به ذکر خدا میکشاند. و این ذکر اولاً قلبی است، قلب آنان همیشه یاد خداست و هیچگاه خدا را فراموش نمیکنند. آنان از تفکر و تعلق در نظام آفرینش که متعلق به ذهن و حس و عقل آنان و علم حصولی است، به قلب خود رجوع میکنند و قلب آنان متذکر حقیقت «الله» میشود و دائما او را یاد میکنند. بنابراین ذکر برآمده از فکر و تأمل است. چنین بندگانی هیچگاه خدا را فراموش نمیکنند و همواره خدا را میبینند و در درون خود مییابند، به این دلیل است که در حال ایستاده و نشسته و خوابیده خدا را یاد میکنند، یعنی در هیچ حالتی از حالات خدا را فراموش نمیکنند. این ذکر قلبی، زبان آنان را هم به ذکر مترنم میکند. یکی از مراتب ذکر هم نماز است: «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» [طه: ۱۴] که مومن در هیچ حالی نماز را ترک نمیکند، میتواند ایستاده اقامه میکند، نمیتواند نشسته و اگر نتوانست به پهلوآرمیده.
وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
تفکر در آفرینش آسمانها و زمین مرحلۀ دوم حالت اولی الالباب است که این فکر پس از ذکر است و با فکر مرحلۀ پیشین تفاوت دارد، بلکه تفکری عمیق در آفرینش آسمانها و زمین است که آنان را به حقیقت نظام آفرینش میرساند که بیهوده و باطل آفریده نشدهاند، بلکه هدفمند هستند.
آیۀ مذکور نشان میدهد که مومنان حقیقی یک بعدی نیستند، برخی اهل ذکر هستند و اهل فکر نیستند، و برخی اهل فکر هستند و بهرهای از ذکر ندارد و فکر آنان در محدودۀ دنیا و به ذکر نمیانجامد. بلکه فکر و ذکر در صاحبدلان باهم هستند و آنان از هیچیک بیرون نیستند. از آیات استفاده میشود که ذکر واسطه است، بین دو نوع اندیشه؛ اندیشۀ اولی و حصولی در آفرینش که حقیقت آفریشن نشانه و آیت خداوند متعال است و تفکر عمیق و ثانویه که آفرینش باطل و بیهدف نیست، بلکه به هدف نهایی خود باز میگردد. پس اولی الالباب هم به حقیقت عالم علم دارند که نشانۀ حق است و از این حقیقت به قیامت پی میبرند. و از این راه درمی یابند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» [حدید: ۳] که اول و آخر جهان فقط اوست، چنانچه ظاهر و باطن جهان فقط اوست: «وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن» و جز او هیچ نیست: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ»
رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ
صاحبدلان در مرحلۀ سوم رو به خداوند متعال میکنند و خدا را به عنوان «ربنا» یعنی کسی که صاحب اختیار آنان است و اختیار و پرورش و رشد آنان به او وابسته است، صدا میزنند و از همۀ وجود خود و عقل و قلب و نهایت اندیشۀ خود خدا را میخوانند که تو آفرینش را باطل نیافریدهای که بیهوده باشد. باطل در مقابل حق است. وقتی آفرینش باطل نباشد، پس حق است و هرحقی به سوی حق مطلق یعنی خداوند متعال میرود. منظور از باطل در اینجا یعنی موجودی بیهدف است که بیهوده باشد، این نظم عظیم بیهوده و بیهدف نیست، بلکه حق است، یعنی هدفمند است و به هدف خود یعنی خدا که مقصود نهایی هر موجودی است، باز میگردد.
هذا و باطلاً
«هذا» که به معنای «این» یعنی اشاره به نزدیک است، نشان میدهد که کل جهان آفرینش با همۀ پیچیدگیها و گستردگیها و کثرتش یک حقیقت واحد و یک کل واحد است که با هذا از آن تعبیر شده است. پس کل جهان آفرینش یک کل یکپارچه و منظم و هماهنگ است. این حقیقت را در کنار آیۀ ۱۹۰ بگذاریم که نظام آفرینش آیه و نشانۀ حق است، مشخص میشود که کل نظام آفرینش یک حقیقت بیش نیست که آن جلوۀ و ظهور حق است، و حقبودن آن به این دلیل است که ظهور حق مطلق است. و این برهان بر وحدت شخصیۀ وجود است که کل جهان یک حقیقت بیشن نیست که جلوه و ظهور اوست و به این دلیل هم باطل نیست.
بنابراین باطل یعنی موجودی بیهدف و بیهوده که بدون مبدأ و بدون معاد و هدف است و جهان آفریشن موجودی یکپارچه و حقی است که یک مبدأ دارد که همو هدف اوست. خداوند متعال باطل را به کفی بیرونافتاده و ازبین رفته مثال میزند: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» [رعد: ۱۷] بنابراین نظام آفرینش بازیچه نیست که از هیچ به وجود آمده باشد و بدون هدف به کار خود پایان دهد.
سبحانک
وقتی این حقیقت روشن شد که جهان حقیقتی یکپارچه و هدفمند است، و این حقیقت عالم است که نیست مگر ظهور حق، صاحبان خرد خدا را تسبیح میکنند که خدایا تو از هر عیب و نقصی منزه هستی و ما به اندازۀ درک خود تو را وصف میکنیم، نه بیش از آن و حق معرفت تو را بجا نمیآوریم.
امام سجاد سلام الله علیه در مناجات العارفین به خداوند متعال عرض میکنند: «وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِیقاً إِلَى مَعْرِفَتِکَ إِلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِک» [بحارالانوار: ۹۱/۱۵۰] و این همان سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است: «سُبْحَانَکَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَ مَعْرِفَتِکَ» [عوالی اللئالی: ۴/۱۳۲]
بنابراین «سبحانک» واسطهای بین دو جملۀ مومنان صاحبدل در دعا که در اولی بیان میکنند که این دستگاه عظیم آفرینش بیهوده و باطل نیست و ما هم بیهوده آفریده نشدهایم و در دومی از خداوند درخواست میکنند که آنان را از آتش نگهدار. آنان پس از اعتراف و پیش از دعا خدا را تسبیح میکنند و این ادب دعاست.
فقنا عذاب النار
آنگاه نتیجه میگیرند که ما را از عذاب آتش نگهدار. و این درخواست آنان است که پس از این معرفت توحیدی ناب از خداوند متعال درخواست میکنند که ما را از آتش جهنم و گرفتاریهای آن نگهدار تا گرفتار آن نشویم. در حقیقت اندیشۀ عمیق آنان به آفرینش آسمانها و زمین و هدفمندی آن، آنان را به این حقیقت رهنمون شد که آفرینش آنان هم هدفمند است و آنان هم بیهوده آفریده نشدهاند و در قیامت که صحنۀ ظهور حقیقت است، آنان حاضر میشوند که صحنهای سخت است و اگر خداوند آنان را در این صحنه نجات ندهد، هیچ راه نجاتی نیست. مومن صاحب اندیشه حتماً از عذاب آتش میترسد و میداند که برای رهایی جز پناهبردن به خدای متعال راهی ندارد.
پس اندیشه در هدفداری جهان آنان را به این اندیشه فروبرد که خود آنان هم هدفمند آفریده شدهاند، و خداوند هم از هرگونه نقصی منزه است، پس آنان به پیشگاه حق محشور میشوند، و آن روزی سخت خواهد بود که حقیقتاً ترس دارد. زیرا قیامت روزی عبوس و سخت و دشوار است: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» [انسان: ۱۰] و پس باید از پروردگار عالم هراس داشت و از او درخواست رحمت کرد.
آیۀ ۱۹۲
رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ
ترجمه
پروردگار ما! تو هر که را در آتش درآوری، بىگمان خوار و رسوایش کردهاى. و ستمکاران را یاورانى نیست.
تفسیر
ادامۀ آیۀ پیشین و تعلیلی است بر درخواست آنان از خداوند متعال که پروردگار ما! ما را از عذاب آتش نگهدار. زیرا هرکس وارد آتش جهنم شود، و تو آن را به آتش افگنی، خوار و رسوا شود و ستمکاران که کسانی هستند خود را به گناه آلوده کردهاند، هیچ یاوری ندارند تا آنان را در برابر ارادۀ الهی یاری دهد.
صاحبدلان با زبان دعا و درخواست این حقیقت را بیان میکنند که پروردگار ما! تو هرکه را به دوزخ وارد کنی، رسوا و خوار کردهای و آنان را یاورانی نیست که یاریشان کند، بنابراین ما را از آتش جهنم و عذاب دوزخ نگهدار. تنها تو پناهگاه ما هستی و جز تو یاوری نیست و این بیانی از حقیقت توحید است که در جهان آفرینش، هیچ موجودی از خود هیچ توانی ندارد و قوت و قدرت فقط از آنِ خداست: «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعاً» [بقره: ۱۶۹].
رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ
هرکس وارد دوزخ شود، یقیناً رسوا و خوار میشود. منظور از «خزی» عذاب همراه با رسوایی و خواری است که این عذابی روحی است که به مراتب از عذاب جسمی سختتر و شدیدتر است. گناه درافتادن با خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اولیاء الهی و دین خداست و این عذابی خوارکننده دارد: «أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِیها ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیم» [توبه: ۶۳] اگر عذاب دورخ جاودان باشد، که رسوایی و خواری بزرگ است که هیچ چیز آن را جبران نمیکند و اگر عذاب دوزخ برطرف شود، رسوایی و خواریی در حد همان عذاب است. یعنی تا انسان تبهکار در دوزخ است، این عذاب روحی و روانی یعنی رسوایی و خواری هم با اوست.
وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ
چنین انسانی یقیناً ستمکار است. هرکس با گناه خدا را ملاقات کند، ستمکار است و ستمکاران را در قیامت یاوری نیست که در برابر اراده و خواست الهی آنان را یاری کند. قرآن کریم ظالمان را در مقابل متقیان قرار میدهد: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیًّا» [مریم: ۷۱ ـ ۷۲] و نجات از دوزخ را فقط مختص اهل تقوا میداند و ستمکاران دو زانو و در حالت خواری در جهنم رها میشوند. بنابراین ستمکاران در منطق قرآن شامل همۀ گناهکاران است، اعم از مشرکان، منافقان، کافران، اهل کتاب و فاسقان. آنان اگر بدون توبه و آمرزش از دنیا بروند، و در برزخ هم پاک نشوند، جایگاه آنان ـ یا خفت و خواری ـ جهنم است. بنابراین کسانی که ستمکار هستند، به دلیل ستمشان وارد دوزخ میشوند و خدا آنان را به دوزخ میافگند. و آنان را هیچ یاوری نیست که یاری کند. زیرا در قیامت همۀ اسباب بریده میشود، و هیچ یاوری برای هیچ ستمکاری نیست تا در برابر اراده و خواست و فرمان خدا ستمکاران را یاری رساند.
اصلی جامع
آیۀ شریفه بیان اصلی جامع است که هرکس که به هر اندازه که در آتش دوزخ وارد شود، به همان اندازه ستمکار است و راه نجاتی بر او نیست و او رسوا و خوار خواهد بود. و تنها راه نجات آن است که در حیات دنیایی با تذکر و تفکر به خدا پناه ببریم و خدا را بخوانیم که ما را از آتش دوزخ نجات دهد. این سر آن است که ائمۀ اطهار سلام الله علیهم اجمعین با این مقامات معنوی اینگونه از خداوند متعال درخواست و التجاء داشتند و از آتش جهنم میترسیدند.
انسان اگر بخواهد در قیامت و عذاب دوزخ رهایی یابد، راه آن ایمان است، ایمانی حقیقی که ملازم با همراهی با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. به تعبیر دیگر او باید تنها به راهی برود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمۀ دین علیهم السلام ترسیم کردهاند، در این صورت است که مومنان با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم معیت دارند: «یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَه» [تحریم: ۸] قرآن بر «للظالمین» تأکید دارد تا نشان بدهد که دلیل اینکه آنان وارد دوزخ میشوند، ستمکاری آنان است.
آیۀ ۱۹۳
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ
ترجمه
پروردگار ما! ما شنیدیم نداکنندهای را که به ایمان فرا مىخواند که به پروردگارتان ایمان آورید، پس ما ایمان آوردیم. پروردگار ما! گناهان ما را ببخشای، و بدیهاى ما را بزداى و ما را در زمره نیکان بمیران.
تفسیر
ادامۀ دعای متفکرانۀ صاحباندل که بیان میکنند که ما صدای منادیان توحید یعنی پیامبران و اولیاء الهی و دانشمندان ربانی و ندای فطرت و درون را شنیدهاند که همۀ این نداها یک سخن بیش نیستند که به پروردگارتان که صاحباختیار شماست، ایمان بیاورید. ما هم ایمان آوردیم و ندای آنان را اجابت کردیم. آنگاه با حالت تضرع به خداوند عرض میکنند که [۱] گناهان ما را ببخشای و بیامرز، [۲] بدیهای ما را بزدای تا اثری از آنها در وجود ما باقی نماند و [۳] ما را با نیکان و همراه و در شما آنان بمیران. این دعا توجه به نبوت و امامت در کنار توحید و معاد است.
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ
صاحباندل و خرد ناب که به توحید و معاد متفکرانه ایمان آوردند و حقیقت توحید و قیامت برایشان روشن شده است، در مرحلۀ بعدی بیان از حقیقتی دیگر میکنند و آن حقیقت نبوت و امامت است که آنان منادیان الهی هستند که مردم را به ایمان فرامیخوانند. آنان با زبان دعا که زبان درخواست و تضرع و التجاء به خدای سبحان است، و با ندای «ربنا» «پروردگار ما» بیان میکنند ما شنیدیم صدای نداکنندگانی را که به ایمان فرامیخوانند. همۀ پیامبران الهی و ائمۀ اطهار و اولیاء و اوصیاء و همۀ دانشمندان ربانی یک سخن بیش ندارند و آن فراخوانی به ایمان است. آنان به هر عمل و کاری که دستور میدهند و هر معرفتی را که بیان میکنند، یک جهت بیشتر ندارد و آن جهت فراخوانی به ایمان و رسیدن به توحید ناب است که از هرگونه شرکی منزه است.
بنابراین منظور از «منادیاً» همۀ پیامبران الهی و ائمۀ اطهار و اوصیاء پیامبران و اولیاء الهی و علمای ربانی هستند که مردم را به ایمان ناب فرامیخوانند. ندای آنان دعوت به خداست: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» [یوسف: ۱۰۸]
بلکه بالاتر مومن که درمییابد که همۀ نظام آفرینش نشانۀ خداست و باطل و بیهدف آفریده نشده است، برای او همۀ نظام آفرینش منادی است که او را به ایمان فرامیخواهد. پس برای مومن صاحبدل که گوش باطنش باز است، کل نظام آفرینش منادیای است که او را به ایمان فرامیخواند. آنان به خداوند متعال عرض میکنند که گوش ظاهر و باطن ما چنان با تذکر و تفکر شنوا شده است که «اننا» بیقین و بیگمان صدای نداکنندهای را که ما را به ایمان به تو فرامیخواند، شنیدهایم. برای آنان همۀ نظام آفریشن ندا به ایمان است. پس آنان [۱] هم گوشی شنوا دارند و [۲] هم همۀ عالم و نظام آفرینش برای آنان «منادیا» است و [۳] هم نداکننده با صدای رسا ندا به ایمان میکند. پس در عالم یک ندا بیشتر نیست،این ندا فراخوانی به ایمان به توحید ناب است، منتها باید گوش باز باشد. پس هم گوش فطرت، و هم گوش قلب، و هم گوش عقل، و هم گوش ظاهر ندای منادی به ایمان را میشنوند، به شرط اینکه فطرت و قلب و عقل و جوارح انسان سالم باشد، وگرنه «وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُون بها» [اعراف: ۱۷۹] که موجب میشود که بگویند: «قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا» [بقره: ۹۳] ندای رسای پیامبران و امامان و دانشمندان را میشنویم، اما با آن مخالفت میکنیم، زیرا گناهان گوشان آنان را سنگین کرده است و ندای حق را اگرچه رساست، نمیشنوند: «فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ» [فصلت: ۴۴] بنابراین که در عین حالی که میشنوند، نمیشنوند. گوششان ندای الهی را میشنود، اما جانشان نمیشنود: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُون» [انفال: ۲۱] اما مومنان صاحب خرد ناب بخوبی میشنوند که همۀ نظام آفرینش و پیامبران و اولیاء الهی آنان را فقط به ایمان به خدا فرامیخوانند.
أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ
ندای آنان به ایمان به پروردگارتان است که با او آشنا هستیم، زیرا پروردگار خود شماست که در درون شماست و ندای فطرت شما، شما را به او فرامیخواند. او از شما بیگانه نیست.
فَآمَنَّا
آنان میگویند، ما این ندا را شنیدیم و ایمان آوردیم. امام سجاد سلام الله علیه در دعای پس از نماز شب به خداوند متعال عرض میکنند: «آمَنْتُ بِکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ مَنُّکَ عَلَیَّ لَا مَنِّی عَلَیْک» [بحارالانوار: ۸۴/۳۰۹] حال که بر ما منت گذاشتی و ایمان به ما دادی، از تو ـ پروردگارا ـ متضرعانه سه درخواست داریم:
رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا
درخواست نخست ما آن است که گناهان ما را ببخشایی و بیامرزی. چنان گناهان ما را بپوشانی که هیچ پیامدی بر آنها مترتب نباشد تا ما را گرفتار کند و دنیا و آخرت را تباه کند. این درخواست نخست آنان است. گناه رسوای و خواری است و اگر از چهرۀ انسان و درون او زدوده نشود، او را تباه میکند.
وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا
درخواست دوم آن است که بدیهای ما را ازاله کنی و بهطور کامل بزدایی. این درخواست بالاتر از اولی است، اولی پوشاندن بود و درخواست دومی زدودن است که هیچ اثری از آن در وجود ما نباشد. آنان در مرتبۀ دوم دعای خود از پروردگار عالم درخواست میکنند که هرچه بدی است از صحنۀ جان آنان زدوده شود تا قلب آنان هیچ نشانی از گناه و بدی نداشته باشد و این تبدیل بدیها به خوبیهاست: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» [فرقان: ۷۰] از امام صادق سلام الله علیه هم وارد شده است که فرمودند: پیامبر خدا ضلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «إِنَّ رَبِّی وَعَدَنِی فِی شِیعَهِ عَلِیٍّ خَصْلَهً. قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: الْمَغْفِرَهُ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ وَ لَمْ یُغَادِرْ لَهُمْ صَغِیرَهً وَ لَا کَبِیرَهً إِلَّا غَفَرَهَا لَهُمْ وَ یُبَدِّلُ السَّیِّئَاتِ حَسَنَات» [تأویل آلایات الظاهرۀ فی العترۀ الطاهرۀ: ۳۷۹ ـ ۳۸۰] این معنای تکفیر بدیهاست که بهصورت کامل آنها را از جان آنان میزداید، بلکه جای آن خوبی میگذارد. بنابراین درخواست دوم تأکیدی بر درخواست اول است که ما نه تنها از تو درخواست داریم که گناهان و بدیهای ما را بپوشانی و از آنها درگذری. بلکه در مرحلۀ بالاتر درخواست میکنیم که آنها را نابود و محو فرمایی. زیرا اگر بدی از جان ما محو نشود، در گوشهای از قلب ما خانه میکند و همین میتواند، سر بزنگاهها به سراغ ما بیاید و ما را گرفتار کند. مومنانی که در فتنهها و آزمونها گرفتار میشوند و نمیتوانند، راه مستقیم را بپیمایند، به دلیل آن است که گناه و بدیای در گوشۀ قلبشان لانه کرده است و آنان از آن غافل هستند. بنابراین لازم است که با تضرع از خدا بخواهیم که گناهان و بدیهای ما را که حتی برای ما مخفی است، نابود و محو کند.
وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ
درخواست سوم مرگ در زمره و همراه با نیکان است. «توفنا» یعنی مرگ ما را همراه با نیکان قرار بده. وقتی را که مقرر فرمودهای که جان ما اخذ شود، ما را در شمار نیکان بمیران. این دعا یعنی اینکه زندگی ما در زمرۀ نیکان باشد، زیرا امکان ندارد که مرگ در زمرۀ نیکان باشد، اما زندگی تبهکارانه باشد. قران کریم در سورۀ مبارکۀ مطففین انسانها را سه دسته میکند: فجار و تبهکاران، ابرار و نیکوکاران و مقربین. «کَلَّا إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّین» [مطففین: ۷] «کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ» [مطففین: ۱۸ ـ ۲۱] مقربان کسانی هستند که مقامی ولاتر از ابرار دارند و بر آنان و اعمال آنان شاهد هستند. و روشن است که کسی که در دنیا زندگی تبهکارانه دارد، نمیتواند مرگش نیکوکارانه باشد. اینکه آنان از خدا میخواهند که مرگ آنان در شمار نیکوکاران باشد، کنایه از آن است که آنان زندگی نیکوکارانه میخواهند و این زندگی تا آخرین لحظههای زندگی هم با آنان باشد تا مرگشان هم در شمار آنان باشد، چنانچه حضرت یوسف علیه السلام که زندگی ایشان سراسر از ایمان و تسلیم خداوند بود، در پایان کار به خداوند عرض کرد: «أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِین» [یوسف: ۱۰۱] وقتی زندگی توأم با اسلام و صلاحیت باشد، میتواند چنین درخواستی از خدا بکند.
پس صاحبان خرد ناب از خداوند متعال درخواست میکنند که آنان از هر بدی تخلیه شوند و نقص و عار گناهان پاک شوند و به خوبیها آراسته شوند، بهگونهای که هیچ بدی در قلبشان باقی نماند و از خدا در مرحلۀ سوم درخواست دارند که لطف الهی تا هنگامۀ مرگ بر آنان جاری باشد تا مرگشان هم درشمار نیکوکاران باشد و در یک کلام عاقبت بخیر شوند. و نه تنها زندگی آنان همراه با نیکویی و دوری از گناهان باشد، مرگ آنان هم به همان صورت باشد.
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر تیر ۱۱, ۱۳۹۶
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت تیر ۱۱, ۱۳۹۶
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان تیر ۱۱, ۱۳۹۶
- سجده شکر تیر ۱۱, ۱۳۹۶
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر تیر ۱۱, ۱۳۹۶