شهریور
1
1392

عاقبت ابن زیاد

ابراهیم (پسر مالک اشتر) سرهاى بریده ابن زیاد و سران دشمن را براى مختار فرستاد.

مختار در حال غذا خوردن بود که سرهاى بریده دشمنان را در کنار وى به زمین ریختند.

مختار گفت :- سر مقدس حسین علیه السلام را هنگامى که ابن زیاد غذا مى خورد نزدش آوردند، اکنون حمد و سپاس خداوند را که سر نحس ابن زیاد در هنگام غذا خوردن نزد من آورده شده است !

در این هنگام ، مار سفیدى در میان سرها پیدا شد و درون سوراخ بینى ابن زیاد رفت و از سوراخ گوش او بیرون آمد، و این عمل چندین بار تکرار شد!

مختار پس از صرف غذا برخاست و با کفشى که در پایش بود به صورت نحس ابن زیاد زد، سپس کفشش را نزد غلامش انداخت و گفت :- این کفش را بشوى که آن را بر صورت کافرى نجس نهادم !

مختار سرهاى نحس دشمنان را براى محمد حنفیه در حجاز فرستاد.محمد حنفیه نیز سر ابن زیاد را نزد امام سجاد علیه السلام فرستاد، امام علیه السلام در آن هنگام مشغول غذا خوردن بودند، فرمودند:- روزى که سر مقدس پدرم را نزد ابن زیاد آوردند او غذا مى خورد. از خداوند خواستم ، مرا زنده نگهدارد تا سر بریده ابن زیاد را در کنار سفره غذا بنگرم . خداوند را سپاس که اکنون دعایم مستجاب شد.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031