خرداد
5
1390
5
1390
حکایتهای بیدار کننده درباره توبه – توبه فُضیل بن عیاض
نوشته شده توسط مدیر
بدون دیدگاه |
فُضیل بن عیاض راهزن معروف توبه میکند : فضیل بن عیاض در ابتدای زندگی خود یکی از راهزنان مشهور در نواحی سرخس و ابیورد بود ، مدتی از عمر خود را به اینکار گذرانیده و در سرقت شهرتی یافت ، کم کم در قلبش عشق و محبت دختری پیدا شد ، شبی خیال داشت خود را به آن دختر برساند ، از دیواریکه فاصله بین او و معشوقه اش بود بالا می رفت در این هنگام صدای شخصی را شنید که آیه ای از قرآن را تلاوت میکرد : {( الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله )} ( آیا آن هنگام نرسیده است که مومنین خشوع پیدا نمایند و در مقابل ذکر خدا قلبهایشان خاضع شود ) ، فُضیل از نیمه راه دیوار فرود آمد این آیه چنان در قلب او اثر گذاشت که زندگیش را دگرگون کرد ، با کمال اخلاص و صفای دل گفت ( یا رب ان ) پروردگارا چرا نزدیک شده و هنگام خشوع رسیده. فُضیل از صمیم قلب به سوی خدا بازگشت ، آن شب را پناه به خرابه ای برد در همان خرابه عده ای نشسته با هم صحبت میکردند آنها مسافرینی بودند که در آن خرابه بار انداخته و اکنون در فکر کوچ و حرکت بودند با یکدیگر می گفتند از شر فُضیل چگونه خلاص شویم قطعا در این موقع شب بر سر راه ما کمین کرده تا دستبردی بزند ، از شنیدن گفتگوی کاروانیان فضیل بیشتر متاثر شد که چقدر من بدبختم پیوسته خاطر آسوده خانواده هایی را به تشویش انداخته آنها را از طرف خود نگران میکنم ، از جای حرکت کرد خود را به کاروانیان معرفی نمود گفت آسوده باشید دیگر کاروانی از دست من ناراحت نخواهد شد.روضات الجنات لفظ فضیل ، پند تاریخ جلد ۴ صفحه ۲۳۳
خرداد
3
1390
3
1390
حکایتهای بیدار کننده درباره توبه – توبه بُشر حافی
نوشته شده توسط مدیر
بدون دیدگاه |
توبه بُشر حافی به دست حضرت موسی بن جعفر (ع) : در منهاج الکرامه می نویسد که بُشر حافی به دست موسی بن جعفر (ع) توبه نمود ، روزی آنحضرت در بغداد از کنار منزل بُشر عبور میکرد صدای ساز و نواز از داخل منزل به گوش می رسید ، در این موقع کنیز بُشر برای ریختن خاکروبه از خانه خارج شد ، آنجناب فرمود : کنیز ، صاحب این خانه بنده است یا آزاد جواب داد حر و آزاد است موسی بن جعفر (ع) فرمود : راست می گوئی اگر بنده می بود از مولای خود ترس داشت ، کنیز وارد منزل شد بُشر بر سر سفره شراب نشسته بود علت تاخیر کردن او را پرسید ؟ جواب داد شخصی رد میشد از من سوال کرد ، صاحب این خانه عبد است یا آزاد ، پاسخ دادم آزاد است ، گفت آری اگر بنده بود از آقای خود می ترسید ، این سخن چنان در قلب بُشر تاثیر کرد که سر از پا نشناخت با پای برهنه از منزل خارج شده خود را به موسی ابن جعفر (ع) رسانید ، به دست آنحضرت توبه کرد و از گذشته خود پوزش خواسته با چشم گریان بازگشت ، از آنروز اعمال زشت خود را ترک کرد و از جمله زُهاد به شمار رفت ، گویند چون با پای برهنه از پی موسی ابن جعفر (ع) دوید با این حال توبه کرد او را حافی ( پابرهنه ) لقب دادند.روضات الجنات صفحه ۲۳۲ ، پند تاریخ جلد ۴ صفحه ۲۳۲
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر خرداد ۳, ۱۳۹۰
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت خرداد ۳, ۱۳۹۰
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان خرداد ۳, ۱۳۹۰
- سجده شکر خرداد ۳, ۱۳۹۰
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر خرداد ۳, ۱۳۹۰