فروردین
6
1393

حکایت سیّد رشتی و تشرف او خدمت امام عصر(ع)

مؤلّف گوید:این زیارت را شیخ هم در کتاب«تهذیب»نقل کرده،و علما بعد از این دعا دعاى وداعى نقل کرده‏اند که ما آن را به ملاحظ اختصار ذکر نکردیم.این زیارت چنان‏که،علاّمه مجلسى فرموده،بهترین زیارات جامعه،از جهت متن‏ و سند و فصاحت و بلاغت است،و والد بزرگوارش در شرح من لا یحضره الفقیه فرموده:این زیارت احسن و اکمل‏ زیارات است.و من تا در عتبات عالیات بودم،ائمه علیهم السّلام را زیارت نکردم،مگر با این زیارت.شیخ ما در کتاب‏ «نجم الثاقب»حکاتى نقل کرده که از آن استفاده مى‏شود،باید به خواندن این زیارت مواظبت کرد،و از آن غافل نشد،و آن حکایت چنین است:جناب مستطاب تقىّ صالح،سید احمد بن سیّد هاشم بن سیّد حسن موسوى رشتى،تاجر ساکن‏ رشت(ایدّه اللّه)تقریبا در هفتده سال پیش،به نجف اشرف مشرّف شد،و با عالم ربّانى و فاضل صمدانى،شیخ على رشتى(طاب ثراه) که در حکایت آینده ان شاء اللّه ذکر خواهند شد به منزل حقیر آمدند،چون برخاستند،شیخ به صلاح و سداد سیّد احمد بن هاشم اشاره‏ کرد،و فرمود داستان شگفتى دارد،ولى در آن وقت مجال بیان نبود.پس از چند روزى شیخ على را ملاقات کردم،فرمود سیّد رفت،اما داستان را با قسمتى از حالات سیّد برایم نقل کرد،از نشنیدن آنها از خود او،بسیار تأسف خوردم،گرچه‏ مقام شیه)رحمه اللّه علیه(بزرگتر از آن بود،که اندکى احتمال خلاف در نقل ایشان برود،و از آن سال تا چند ماه قبل این مطلب در خاطرم بود،تا در ماه جمادى الآخر این سال،از نجف اشرف برگشته بودم،در کاظمین سیّد صالح سیّد احمد بن سید هاشم‏ را ملاقات کردم،که از سامره بازگشته،عازم ایران بود،پس شرح حال او را چنان‏که شنیده بودم پرسیدم،از آن جمله‏ داستان معهود را مطابق شنیده من بیان کرد،و آن داستان این است که گفت:

در سال هزار و دویست و هشتاد به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از دار المرز رشت،به تبریز آمدم،و در خانه حاج صفر على تاجر معروف تبریزى منزل کردم چون قافله نبود سرگردان ماندم،تا حاجى جبّار جلودار سدهى اصفهانى قافله‏اى را جهت رفتن به«طرابوزن»حرکت‏ داد،به تنهایى از او مرکبى را کرایه نمودم و حرکت کردم.وقتى به منزل اول رسیدیم،سه نفر دیگر به تشویق حاج صفر على به من ملحق شدند،حاج ملاّ باقر تبریزى،که به نیابت از جانب دیگران حج انجام مى‏داد،و نزد علما معروف بود، و حاج سید حسین تاجر تبریزى،و مردى به نام حاج على،که کارش خدمت به افراد بود،به اتفاق روانه شدیم تا به«ارزنه الروم»رسیدیم،و از آنجا عازم«طرابوزن»شدیم،در یکى از منازل بین این دو شهر،حاجى جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت:این منزل که در پیش داریم بس ترسناک است،زودتر بار کنید که همراه قافله باشید،چون در سایر منازل‏ غالبا با رعایت مقدارى فاصله،به دنبال قافله حرکت مى‏کردیم،ما هم حدود دو ساعت‏ونیم،یا سه ساعت به صبح‏ مانده به اتّفاق قافله حرکت کردیم،به اندازه نیم یا سه ربع فرسخ از محل حرکت دور شده بودیم،که هوا تاریک شد،و به‏ طورى برف گرفت،که دوستان هر کدام سر خود را پوشانده به سرعت راندند،من هرچه تلاش کردم با آنها بروم ممکن نشد تا آنکه آنها رفتند و من تنها شدم،از اسب فرو آمده،در کنار راه نشستم،درحالى‏که به شدت مضطرب بودم،زیرا نزدیک‏ به ششصد تومان براى مخارج راه همراه داشتم،و نمى‏دانستم عاقبت کار چه خواهد شد؟!پس از تأمّل و تفکّر،بنا را بر این‏ گذاشتم که در همین موضع بمانم،تا سپیده طلوع کند،سپس به همان محلى که از آنجا حرکت کردیم بازگردم،و از آنجا چند نفر نگهبان همراه خود برداشته،به قافله ملحق شوم،در آن حال در برابر خود باغى دیدم،و در آن باغ باغبانى بیل به دست‏ به درختان بیل مى‏زد که برفش بریزد،به طرف من آمد،به اندازه فاصله کمى ایستاد و فرمود:کیستى؟عرض کردم:دوستان‏ رفتند،و من جا مانده‏ام،اطلاعى از جاده ندارم،مسیر را گم کرده‏ام،به زبان فارسى فرمود:نافله بخوان تا راه پیدا کنى‏ من مشغول نافله شدم،پس از فراغت از تهجّد،دوباره آمد و فرمود:نرفتى،گفتم:و اللّه راه را نمى‏دانم،فرمود:جامعه‏ بخوان،من جامعه را حفظ نداشتم،و تاکنون هم حفظ ندارم،با آنکه مکرّر به زیارت عتبات مشرّف شده‏ام،از جاى برخاستم‏ و تمام زیارت جامعه را از حفظ خواندم،باز نمایان شد و فرمود:نرفتى،هنوز هستى؟بى‏اختیار گریستم و گفتم:هستم راه را نمى‏دانم،فرمود:عاشورا بخوان،و عاشورا را نیز از حفظ نداشتم،و تاکنون نیز ندارم،پس برخاستم و از حفظ مشغول زیارت عاشورا شدم،تا آنکه تمام لعن و سلام و دعاى علقمه را خواندم،دیدم باز آمد و فرمود:نرفتى،هستى؟گفتم: نه تا صبح هستم،فرمود:من اکنون تا را به قافله مى‏رسانم،رفت بر الاغى سوار شد،و بیل خود را به دوش‏ گرفت،و فرمود:ردیف من بر الاغ سوار شو.سوار شدم،آنگاه عنان اسب خود را کشیدم،مقاومت‏ کرد،و حرکت نکرد،فرمود عنان اسب را به من بده،دادم،پس بیل را به دوش چپ گذاشت،و عنان اسب‏ را به دست راست گرفت،و به راه افتاد،اسب در نهایت تمکین متابعت کرد،آنگاه دست خود را بر زانوى من گذاشت و فرمود:شما چرا نافله نمى‏خوانید؟سه مرتبه فرمود:

نافله،نافله،نافله

و باز فرمود:شما چرا عاشورا نمى‏خوانید؟سه مرتبه فرمود:

عاشورا،عاشورا،عاشورا

و بعد فرمود:شما چرا جامعه نمى‏خوانید؟

جامعه،جامعه،جامعه

و در هنگامى طى مسافت دایره‏وار راه را پیمود،یک مرتبه برگشت و فرمود:اینانند دوستان شما،که در کنار نهر آبى فرود آمده،مشغول وضو براى نماز صبح هستند!من از الاغ پیاده شدم،که سوار مرکب خود شوم ولى نتوانستم،پس آن جناب‏ پیاده شد و بیل را در برف فرو برد،و مرا بر مرکب نشاند،و سر اسب را به جانب دوستان بازگرداند،من در آن‏ حال به این خیال افتادم که این شخص کیست که با من به زبان فارسى حرف زد؟و حال آنکه در آن حدود زبانى‏ جز ترکى و غالبا مذهبى جز مذهب عیسوى نبود،و او چگونه به این سرعت مرا به دوستانم رساند؟!پس به پشت سر خود نظر کردم،کسى را ندیدم،و از او اثرى نیافتم،آنگاه به دوستان خود ملحق شدم.

اسفند
18
1392

زیارت حضرت صاحب الزمان عج

زیارتى دیگر:به نقل از کتابهاى معتبر علما،و ان اینکه بر در حرم آن حضرت بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَهَ اللَّهِ وَ خَلِیفَهَ آبَائِهِ الْمَهْدِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَصِیَّ الْأَوْصِیَاءِ الْمَاضِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَافِظَ أَسْرَارِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ مِنَ الصَّفْوَهِ الْمُنْتَجَبِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْأَنْوَارِ الزَّاهِرَهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْأَعْلامِ الْبَاهِرَهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْعِتْرَهِ الطَّاهِرَهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَعْدِنَ الْعُلُومِ النَّبَوِیَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ الَّذِی لا یُؤْتَى إِلا مِنْهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَبِیلَ اللَّهِ الَّذِی مَنْ سَلَکَ غَیْرَهُ هَلَکَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاظِرَ شَجَرَهِ طُوبَى وَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی لا یُطْفَى السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ الَّتِی لا تَخْفَى السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ،
سلام بر تو اى خلیفه خدا و خلیفه پدران راه یافته‏اش،سلام بر تو اى وصىّ جانشینان‏ گذشته،سلام بر تو اى نگهبان رازهاى پروردگار جهانیان،سلام بر تو اى باقیمانده خدا از زبده برگزیدگان،سلام بر تو اى فرزند نورهاى درخشان،سلام بر تو اى فرزند پرچمهاى‏ خوش‏نما،سلام بر تو اى فرزند عترت پاکیزه،سلام بر تو اى سرچشمه علوم نبوى‏ سلام بر تو اى درگاه خدا که آمده نشود جز از آن،سلام بر تو اى راه خدا،که هر که‏ جز آن پیمود،هلاک شد،سلام بر تو اى نظرکننده به درخت طوبى و سدره المنتهى،سلام بر تو اى نور خدا که خاموش نگردد،سلام بر تو اى حجّت خدا که پنهان نماند،سلام بر تو اى حجّت خدا بر هر که در زمین و آسمان است،
السَّلامُ عَلَیْکَ سَلامَ مَنْ عَرَفَکَ بِمَا عَرَّفَکَ بِهِ اللَّهُ وَ نَعَتَکَ بِبَعْضِ نُعُوتِکَ الَّتِی أَنْتَ أَهْلُهَا وَ فَوْقَهَا أَشْهَدُ أَنَّکَ الْحُجَّهُ عَلَى مَنْ مَضَى وَ مَنْ بَقِیَ وَ أَنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ أَوْلِیَاءَکَ هُمُ الْفَائِزُونَ وَ أَعْدَاءَکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ وَ أَنَّکَ خَازِنُ کُلِّ عِلْمٍ وَ فَاتِقُ کُلِّ رَتْقٍ وَ مُحَقِّقُ کُلِّ حَقٍّ وَ مُبْطِلُ کُلِّ بَاطِلٍ رَضِیتُکَ یَا مَوْلایَ إِمَاما وَ هَادِیا وَ وَلِیّا وَ مُرْشِدا لا أَبْتَغِی بِکَ بَدَلا وَ لا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِکَ وَلِیّا أَشْهَدُ أَنَّکَ الْحَقُّ الثَّابِتُ الَّذِی لا عَیْبَ فِیهِ وَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ فِیکَ حَقٌّ لا أَرْتَابُ لِطُولِ الْغَیْبَهِ وَ بُعْدِ الْأَمَدِ وَ لا أَتَحَیَّرُ مَعَ مَنْ جَهِلَکَ وَ جَهِلَ بِکَ مُنْتَظِرٌ مُتَوَقِّعٌ لِأَیَّامِکَ وَ أَنْتَ الشَّافِعُ الَّذِی لا یُنَازَعُ [تُنَازَعُ‏] وَ الْوَلِیُّ الَّذِی لا یُدَافَعُ [تُدَافَعُ‏] ذَخَرَکَ اللَّهُ لِنُصْرَهِ الدِّینِ وَ إِعْزَازِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الانْتِقَامِ مِنَ الْجَاحِدِینَ الْمَارِقِینَ.
سلام بر تو سلام کسى‏که تو را شناخته،به آنگونه که خدا تو را به آن شناسانده،و تو را وصف کرد،به برخى اوصافت،که تو سزاوار آنى،و برتر از آنى.گواهى مى‏دهم که تو حجّتى بر آنان‏که در گذشته‏اند و آنان‏که مانده‏اند،و اینکه گروه تو گروه پیروز،و دوستانت دوستان رستگار،و دشمنانت زیانکارند و تو خزانه‏دار هر دانشى،و گشاینده هر بسته‏اى،و بپادارنده هر حقىّ،و باطل‏کننده هر باطلى،من به تو راضى‏ شدم اى مولایم براى پیشوا بودن،و راهنما و سرپرست و رهبرى،و دیگرى را به جاى تو نجویم،و به غیر تو سرپرستى نگیرم‏ گواهى مى‏دهم که تویى آن حق ثابت،که عیبى در آن نیست،و وعده خدا در باره تو حقّ است،و من به خاطر طول‏ غیبت و درازاى مدت،شک نمى‏کنم،و با آنان‏که تو را نشناختند و به تو جهل ورزیدند،سرگردان نشوم،منتظر و متوّقع روزهاى توام‏ و تویى شفاعت‏کننده‏اى که با تو نزاع نشود،و سرپرستى که مزاحمتى برایت ایجاد نگردد،خدا تو را براى دین،و عزّت‏ مؤمنان،و انتقام از منکران بیرون رفته از دین مهیّا نمود.
أَشْهَدُ أَنَّ بِوِلایَتِکَ تُقْبَلُ الْأَعْمَالُ وَ تُزَکَّى الْأَفْعَالُ وَ تُضَاعَفُ الْحَسَنَاتُ وَ تُمْحَى السَّیِّئَاتُ فَمَنْ جَاءَ بِوِلایَتِکَ وَ اعْتَرَفَ بِإِمَامَتِکَ قُبِلَتْ أَعْمَالُهُ وَ صُدِّقَتْ أَقْوَالُهُ وَ تَضَاعَفَتْ حَسَنَاتُهُ وَ مُحِیَتْ سَیِّئَاتُهُ وَ مَنْ عَدَلَ عَنْ وِلایَتِکَ وَ جَهِلَ مَعْرِفْتَکَ وَ اسْتَبْدَلَ بِکَ غَیْرَکَ کَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرِهِ فِی النَّارِ وَ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ عَمَلا وَ لَمْ یُقِمْ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنا أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُ مَلائِکَتَهُ وَ أُشْهِدُکَ یَا مَوْلایَ بِهَذَا ظَاهِرُهُ کَبَاطِنِهِ وَ سِرُّهُ کَعَلانِیَتِهِ وَ أَنْتَ الشَّاهِدُ عَلَى ذَلِکَ وَ هُوَ عَهْدِی إِلَیْکَ وَ مِیثَاقِی لَدَیْکَ إِذْ أَنْتَ نِظَامُ الدِّینِ وَ یَعْسُوبُ الْمُتَّقِینَ وَ عِزُّ الْمُوَحِّدِینَ وَ بِذَلِکَ أَمَرَنِی رَبُّ الْعَالَمِینَ فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ [الْأَعْصَارُ] لَمْ أَزْدَدْ فِیکَ إِلا یَقِینا وَ لَکَ إِلا حُبّا وَ عَلَیْکَ إِلا مُتَّکَلا وَ مُعْتَمَدا [تَوَکُّلا وَ اعْتِمَادا] وَ لِظُهُورِکَ إِلا مُتَوَقَّعا وَ مُنْتَظَرا [تَوَقُّعا وَ انْتِظَارا]،
گواهى مى‏دهم که به وسیله ولایتت اعمال پذیرفته مى‏شود، و کردار پاک مى‏گردد،و خوبیها چند برابر گردد،و بدیها از بین مى‏رود،پس هرکه ولایتت را آورد و به امامتت‏ اعتراف نمود،اعمالش پذیرفته شود،و گفته‏هایش مورد تصدیق قرار گیرد،و خوبیهایش چند برابر گردد،و بدیهایش محو شود، و هرکه از ولایتت منحرف شد،و به شناختت جهل ورزید،و تو را با دیگرى عوض کرد خدا او را با صورتت به آتش دراندازد،و عملى را از او نپذیرد،و براى او در قیامت میزان سنجشى بر پا نکند خدا و فرشتگان و تو را اى مولایم به این حقایق،که ظاهرش مانند باطن آن و نهانش چون آشکار آن است گواه مى‏گیرم و تو ر این و بر آن گواهى،و آن عهد من با تو،و پیمانم نزد توست،زیرا تویى نظام دین‏ و رییس پرهیزگاران،و عزّت یکتاپرستان،و به همین معنا پروردگار جهانیان به من دستور داده،پس اگر روزگارها طولانى گردد و عمرها امتداد یابد،مرا نیفزاید درباره تو جز یقین،و نسبت به تو جز محبت،و بر تو جز توکل،و اعتماد،و براى ظهورت جز توقع و انتظار،
وَ لِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَرَقَّبا [إِلا تَرَقُّبا] فَأَبْذُلُ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ التَّصَرُّفَ بَیْنَ أَمْرِکَ وَ نَهْیِکَ مَوْلایَ فَإِنْ أَدْرَکْتُ أَیَّامَکَ الزَّاهِرَهَ وَ أَعْلامَکَ الْبَاهِرَهَ فَهَا أَنَا ذَا عَبْدُکَ الْمُتَصَرِّفُ بَیْنَ أَمْرِکَ وَ نَهْیِکَ أَرْجُو بِهِ الشَّهَادَهَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ الْفَوْزَ لَدَیْکَ مَوْلایَ فَإِنْ أَدْرَکَنِی الْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِکَ فَإِنِّی أَتَوَسَّلُ بِکَ وَ بِآبَائِکَ الطَّاهِرِینَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَ لِی کَرَّهً فِی ظُهُورِکَ وَ رَجْعَهً فِی أَیَّامِکَ لِأَبْلُغَ مِنْ طَاعَتِکَ مُرَادِی وَ أَشْفِیَ مِنْ أَعْدَائِکَ فُؤَادِی مَوْلایَ وَقَفْتُ فِی زِیَارَتِکَ مَوْقِفَ الْخَاطِئِینَ النَّادِمِینَ ،
و براى جهادم در پیشگاهت چشم‏ براهى،پس جان و مال و فرزند و خاندام و همه آنچه را خدا به من داده، پیش رویت و در مقابل امر و نهیت نثار مى‏کنم،مولاى من،اگر دوران درخشان و پرچمهاى روشنت را درک کنم‏ پس من همان بنده دست به کار امر و نهى توام،که شهادت پیش رویت و کامیابى تو را به آن‏ آرزو مى‏کنم،مولاى من اگر مرگ پیش از ظهور تو مرا دریابد،من به تو و پدران پاک تو به خدا متوسل مى‏شوم،و از او مى‏خواهم که بر محمّد و خاندان محمد درود فرستد،و براى من بازگشت دوباره به دنیا در زمان ظهورت، و رجوعى در دورانت منت فرماید،تا به خاطر طاعتت به مقصودم برسم،و زخم قلبم را از دشمنانت شفا دهم،مولاى من،براى‏ زیارتت ایستاده‏ام،ایستادن خطاکاران،پشیمانان، (بیشتر…)

آذر
5
1391

متن زیارت ناحیه مقدسه

زیارت امام حسین(ع) صادره از ناحیه مقدس امام زمان (عج) معروف به زیارت ناحیه مقدسه

أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَهِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى

إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ

مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی

حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى

إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّهَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، أَلسَّـلامُ عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ

، أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ

الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی

نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ

الَّذی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ

الَّذی أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ، أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى

زَکَرِیـَّا الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،

سلام بر آدم یارِ مخلص خدا از بینِ آفریدگانش ، درود بر شیث ولىّ خدا و بهترینِ بندگانش ، سلام بر ادریس که براى خدا حجّتِ او را بپا داشت ، درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ اجابـت بود ، سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود، درود بر صـالح که خـداوند تاج کـرامت بر سـرش نهاد ، سـلام بر ابراهـیم که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت رابه او عـطا نمود ، درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود ، سـلام بر اسحـاق که خـداوند پیامبرى را در نسـل او قـرار داد ، درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند ، سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید ، درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت ، سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد ، درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود ، سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت ، درود بر سلیمان که بخاطر شوکتش جنّ به فرمان او درآمد ، سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید ، درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود ، سلام بر عُزَیر که خداوند او را پس از مرگش به حیات بازگردانید ، درود بر زکریّا که در رنج و بَلا شکیبا بود ، سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد ،

(بیشتر…)

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031