15
1393
مسلم بن عوسجه اسدی
از درخشان ترین ستارگان آسمان حماسه جاودان کربلا، صحابی بزرگوار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و یار دیرین علی مسلم بن عوسجه بن سعد بن ثعلبه بن دردان بن اسد بن خزیمه اسدی است. در عظمت شخصیت این مرد جلیل القدر همین بس که نام و یادش، زینت بخش زیارت ناحیه مقدسه و دعای رجبیه است.
از برخی روایات معلوم می شود که همسر و فرزندان مسلم بن عوسجه نیز در حماسه کربلا حضور داشته اند. مورخان می گویند: خلف بن مسلم بن عوسجه، فرزند رشید او است که در صحنه عاشورا در کنار پدر بزرگوارش حضور داشت و در رکاب امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید . آنچه در برخی از گزارش ها آمده که جوانی از خیمه ها بیرون آمد تا امام حسین(علیه السلام) را یاری کند و مادرش نیز در پی او بود، همان پسر مسلم بن عوسجه و همسرش است.
نام مسلم بن عوسجه در تمام منابع عاشورایی بدون استثنا به چشم می خورد. او اولین شهید عاشورا در میان یاران امام حسین(علیه السلام) است که در حمله اول شهید شدند. وی مردی شب زنده دار و اهل عبادت بود که در مسجد کوفه در کنار ستونی همواره به عبادت و راز و نیاز و مناجات می پرداخت.
مسلم بن عقیل به فرمان امام وارد کوفه شد و طبق برخی نقل ها، اول به خانه مسلم بن عوسجه رفت. مردم کوفه در آنجا به دیدارش می رفتند و بیعت خود را با امام حسین(علیه السلام) ابراز می داشتند. آنان سوگند یاد می کردند که تا آخرین قطره خونشان با مال و جانشان از امام دفاع کنند. این خبر به امام در مکه رسید و آن حضرت به سوی کوفه حرکت کرد. مسلم بن عوسجه در همه این مراحل نقش مهمی ایفا می کرد .
مسلم بن عقیل برای نظم بخشیدن به یاران خود، فرماندهانی را برگزید و عبدالله بن عزیز را برای قبیله کنده، مسلم بن عوسجه را برای قبیله مذحج و ابو ثمامه صیداوی را برای بنی تمیم و همدان تعیین کرد.
تا زمان آمدن ابن زیاد به کوفه، کارها به خوبی پیش می رفت. حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه با تمام وجود برای امام(علیه السلام) از مردم کوفه بیعت می گرفتند. وقتی ابن زیاد با حیله وارد کوفه شد، بی رحمانه تمام انسان های مؤثر را قلع و قمع کرد و رؤسای قبایل را کشت و یا حبس کرد. دیگر فرماندهان و افراد تاثیرگذار و متنفذ را هم اهالی قبایل، مخفی کردند. در آن هنگام شیعیان عاشق در پی راهی بودند که خود را به امام برسانند و مخفیانه به سوی قافله حسینی حرکت کنند. مسلم بن عوسجه نیز یکی از آنها بود.
هنگامی که مسلم بن عقیل ناچار شد اقدامات خود را مخفیانه در کوفه انجام دهد، مسلم بن عوسجه باز هم با تمام وجود در خدمت مسلم بن عقیل قرار گرفت. او همچنان اقدامات لازم از قبیل دریافت وجوهات و تهیه سلاح و جذب نیرو را برای قیام دوباره مسلم انجام می داد.
مسلم بن عوسجه بعد از شهادت حضرت مسلم، همچنان مخفیانه می زیست؛ تا اینکه خبر ورود امام(علیه السلام) به کربلا در میان مردم کوفه منتشر شد. حبیب بن مظاهر از خانه بیرون آمد. مسلم بن عوسجه را بر در مغازه عطاری دید که ایستاده. حبیب پرسید: برای چه ایستاده ای؟ گفت: می خواهم حنا بخرم و خضاب کنم! حبیب گفت: مگر نمی دانی که امام حسین(علیه السلام) وارد کربلا شده، بشتاب تا خود را به آن حضرت برسانیم و او را یاری کنیم.
مسلم بن عوسجه با شنیدن این خبر سر از پا نشناخت. بدون درنگ آماده سفر کربلا شد و به همراه حبیب بن مظاهر به سرعت به قافله حسینی پیوست.
شب عاشورا امام حسین علیه السلام اصحاب خود را گرد آورد و پس از اتمام حجت، بیعت خود را از گردن همه برداشت، بر اساس آن چه در زیارت ناحیه مقدسه آمده مسلم این گونه امام را پاسخ داد: ما شما را به کدامین عذر و بهانه رها کنیم؟ به خدا قسم، من از شما جدا نخواهم شد تا نیزهام را به سینه دشمن فرو کنم و تا هنگامی که دسته شمشیرم به دستم است آنها را میکشم، و زمانی که سلاح با خود ندارم نیز با سنگ ستیزه میکنم تا با شما کشته شوم. سخنان مسلم بن عوسجه را ابومخنف به گزارش «ضحاک بن عبدالله همدانی» مشرقی نیز نقل کرده است.
مرحوم شیخ مفید گزارش فرمود: هنگامی که امام حسین علیه السلام نیهایی را در خندق پشت خیمهگاه آتش زد، شمر از جلوی امام میگذشت، فریاد زد: ای حسین! آیا به آتش قبل از روز قیامت عجله کردهای؟ امام حسین علیه السلام به او فرمود: ای پسر بز چران! تو برای ورود به آتش سزاوارتری. در این هنگام مسلم بن عوسجه تیری در کمان نهاد تا او را هدف گیرد. امام حسین علیه السلام او را از این کار منع فرمود. مسلم گفت: این فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است. اینک خداوند شما را بر او مسلط کرده است. امام فرمود: به او تیراندازی مکن که خوش ندارم شروع کننده جنگ باشم.
در روز عاشورا، پس از این که یاران امام حسین علیه السلام یکی پس از دیگری وارد میدان جهاد شدند و عرصه را بر سپاه شام تنگ کردند، فرمانده تیراندازان «عمرو بن حجاج» به یارانش نهیب شد: آیا شما میدانید با چه کسانی در جنگ هستید؟ اگر اینها را سنگباران نکنید همه شما را هلاک خواهند کرد. با شنیدن سخن او، عمر سعد آن را تصدیق کرد.
ابومخنف میگوید: درگیری سخت شده بود. جبهه راست سپاه ابن سعد به طرف چپ سپاه امام حسین حملهور شد. حمله آنها به طرف فرات کشیده شد و ساعتی حالت اضطراب و تزلزل ادامه یافت. مسلم بن عوسجه از جنگاوران طرف چپ سپاه امام بود. کشتار شدیدی که مثلش شنیده نشده رخ داده بود. مسلم با آن گروه به سختی درگیر شده بود. پیوسته در بین آن جمع، شمشیر میزد. آری «مسلم بن عبدالله ضیائی» و «عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی» هر دو به «مسلم» حملهور شد و هر دو در کشتن او شراکت داشتند، غبار عظیمی اطرافشان را فرا گرفته بود. همین که گرد و غبار فرو نشست، مسلم به زمین افتاده مشاهده می شد.
اباعبدالله الحسین به سوی او آمدند. هنوز رمقی از حیات داشت که امام به او فرمود: ای مسلم! خدای تو را رحمت کند، آری برخی از آنها شهید شدند و بعضی دیگر در انتظار شهادت به سر میبردند. در حالی که (قضای الهی) تغییر پذیر نیست. پس از آن امام به او نزدیک شدند و سپس «حبیب بن مظاهر» به مسلم نزدیک شد و گفت: ای مسلم! رحلت تو بر من ناگوار است. تو را به بهشت مژده میدهم.
«مسلم» با صدایی بیرمق و ضعیف پاسخ داد: تو را به خیر بشارت میدهم. حبیب ادامه داد: اگر نبود جز این که من خود در همین لحظه پای جای گام تو مینهم دوست داشتم که به آن چه بر تو مهم است مرا وصیت کنی تا آن را به انجام رسانم.
مسلم در حالی که به امام اشاره میکرد، گفت: تو را به این مرد سفارش میکنم، تلاش کن تا در رکاب او جان ببازی.
آری، این بیان او اشارهای به یکی از اسرار غیبی بود که مسلم از امام علی علیه السلام آموخته بود؛ یا بشارتی بود که در آخرین لحظات عمر به چشم تیزبین خود میدید. حبیب گفت: به پروردگار کعبه همین گونه رفتار خواهم کرد.
در زیارت ناحیه کسانی چون «عبدالله الضبایی» و «عبدالله بن خشکاره البجلی» که در قتل «مسلم» شرکت داشتهاند، مورد لعن امام قرار گرفتهاند.
منابع:
۱- شجره طوبی، شیخ محمد مهدی حائری، ج۱،.
۲- مقتل الحسین(علیه السلام)، ابومخنف،.
۳- ابصارالعین فی انصارالحسین(علیه السلام)،
۴- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۴ ،
۵- زندگانی امام حسین(علیه السلام)، سید هاشم رسولی،
۶- ابصارالعین،
۷- تاریخ الامم و الملوک، ج۵
۸- مقتل الحسین مقرم
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر آبان ۱۵, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت آبان ۱۵, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان آبان ۱۵, ۱۳۹۳
- سجده شکر آبان ۱۵, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر آبان ۱۵, ۱۳۹۳