3
1393
رهِ عشق؛ تفسیر سورۀ کهف ۱۰
حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:
بِسْمِالله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً (۹) إِذْ أَوَى الْفِتْیهُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (۱۰)
آیه ۹:
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً
ترجمه: آیا پنداشتهاى که اصحاب کهف و رقیم از نشانه هاى بسیار شگفتانگیز ما بودهاند؟
داستان اصحاب کهف
از ظاهر سیاق آیات و روایات شأن نزول برمیآید که قصه اصحاب کهف که ضمن آیات ۹ تا ۲۶ این سوره آمده است، اجمالاً بر مردم معلوم بوده [المیزان: ۱۳/۲۴۴؛ اسباب نزول القران: ۳۰۰] و موجب شگفتی آنها بوده است که چند جوانمرد ۳۰۰ سال به خواب بروند و هیچ نیازی به غذا و آب نداشته باشند، قرآن میفرمایند: این واقعه برای شما شگفتآور است وگرنه ما در هر لحظه در کار خلق شگفتی هستیم. واقعاً اگر کسی به دور و بر خود نگاه کند به این حقیقت پیمیبرد که همه آیات الهی شگفت هستند، منتها باید آیتشناس باشیم. اگر آیتشناس باشیم از این نشانهها به معرفت الهی میرسیم که داستان اصحاب کهف نمونهای از آیات الهی است.
داستان اصحاب کهف چکیده معارف سوره
دانستیم که محور سوره کهف تبیین این حقیقت است که عالم تحت ولایت خداست که نمونه آن داستان اصحاب کهف است که این حقیقت را به طور واضحی نشان میدهد، بنابراین نباید از آن در شگفت بود، بلکه همانند همه آیات الهی شگفتانگیز است. شروع آیه چنین است: «أَمْ حَسِبْتَ» «آیا مخاطب میپندارد» انسانهایی چون اصحاب کهف ۳۰۰ سال بدون آب و غذا بخوابند، از نشانههای شگفت ماست؟ «أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیاتِنَا عَجَباً»
«کهف» غار بزرگ در درون کوه را گویند. درباره«رقیم» نظریات مختلفی نقل شده است، [تفسیر الکشاف زمخشری: ۲/۷۰۵] اما ظاهراً رقیم نام دیگر اصحاب کهف است و نام سنگنوشتهای است که سرگذشت اصحاب کهف در آن نوشته شده است. [المیزان: ۱۳/۲۴۶] و روایت هم این نظریه را تایید میکند. [کتاب التفسیر: ۲/۳۲۱].
موضوع این سوره بیان این مطلب است که انسان تنها با عمل صالح که از هر گونه شرکی خالی است، به مقصود نهایی میرسد، حقیقتی که داستان اصحاب کهف آن را به خوبی تبیین میفرماید. آری این داستان بیان حقیقت ایمان جوانمردانی است که به خدا ایمان داشتند و خداوند متعال هم بر هدایت آنها افزود و این داستان بحق نازل شده و حق محض است که ضمن آن حقیقت ایمان جوانمردان راه خدا روشن میشود: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى» [کهف:۱۳]
چکیده داستان
آنچه مورد شگفتی مردم بود و در حقیقت جنبه آیت و نشانهبودن داشت آن بود که این گروه با ایمان که از شرک حاکم بر جامعه خود به تنگ آمده بودند و از آن شهر فرار کرده بودند، و به غاری در بیرون شهر پناه برده بودند، در آن غار به خواب رفتند و خداوند آن خواب را چنان طولانی کرد که ۳۰۰ سال به درازا کشید، به گونهای که وقتی بیدار شدند، خودشان تصور میکردند، یک روز یا بخشی از یک روز را به خواب رفتهاند و چون گرسنه بودند، وقتی یک نفر از آنان به شهر رفت تا غذا تهیه کند با صحنه شگفتی مواجه شد که منظره شهر غیر از آنی بود که از آن خارج شده بودند و مردم شهر نیز جمعیتی غیر از مردمی بودند که او میشناخت، بهگونهای که حتی او به زحمت زبان آنان را میفهمید و ایشان نیز به زحمت زبان او را میفهمیدند، پادشاهی که در آن شهر حکومت میکرد، مردی با ایمان بود و با پادشاهی که او میشناخت که فردی جبار و بتپرست بود، تفاوت داشت.
سرانجام مشخص شد که اصحاب کهف ۳۰۰ سال به خوابی عمیق فرورفتهاند و چنین شد که نشانهای شگفت برای مردم شد که به عینه بدانند که قیامت و مبعوثشدن در آن حق است و از آن گریزی نیست[برگرفته از روایتی از امام صادق علیهالسلام؛ تفسیر قمی: ۲/۳۱ ـ ۳۳]
آیه ۱۰:
إِذْ أَوَى الْفِتْیهٌ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً
ترجمه: یاد کن هنگامی را که آن جوانمردان در غار جاى گرفتند و گفتند: پروردگارا! از جانب خود رحمتى به ما ببخش و در کارمان راه رشد را به ما بنماى.
شروع داستان
«أًوی» به معنای رفتن به مکانی [کتاب العین: ۸/۴۳۷] و در آن مأویگرفتن و پناهندهشدن است. [المفردات: ۱۰۳] «الفتیه» به معنای طراوت و جوانی [مقاییس اللغه: ۴/۴۳۷] و جوانمرد هر دو آمده است. اما به نظر میرسد که در اینجا به معنای جوانمرد باشد و جوانمرد کسی است که امر خدا را بر هواهای نفسانی خود برتری میدهد. [رحمه من الرحمن: ۳/۴] و این نظر مطابق با روایتی از امام صادق علیهالسلام است.
امام صادق علیهالسلام از کسی پرسیدند: «فتی» نزد شما چه کسی است؟ او عرض کرد: جوان. امام فرمودند: چنین نیست. «فتی» مومن است، اصحاب کهف سنی ازشان گذشته بود و خداوند عزوجل به دلیل ایمانشان آنها را جوانمرد و «فتیه» نامید.
«قال أبوعبدالله علیهالسلام لرجل: ما الفتى عندکم؟ فقال له: الشاب، فقال: لا، الفتى المؤمن، ان أصحاب الکهف کانوا شیوخا فسماهمالله عز و جل فتیه بایمانهم.» [تفسیر نور الثقلین: ۳/۲۴۵]
بنابراین قرآن از رادمردان و جوانمردانی سخن میگوید که از نظر سنی جوان نبودهاند اما ایمان قلب آنان را پر کرده بود و به مقام بندگی رسیده بودند و جز خشنودی خدای سبحان را نمیجستند.
پناهبردن به خدا
آنها جوانمردانی بودند که به غار پناه بردند. چرا؟ زیرا جامعهای که در آن زندگی میکردند، مناسبتی با ایمان آنها نداشت. فساد و ستم و انحرافات دینی و اعتقادی در آن بسیار بود و آنها از این جریان به ستوه آمده بودند. این مطلب اجمالاً از تعبیر پناهبردن آن جوانمردان به غار فهمیده میشود. اما در حقیقت آنان به خدا پناه بردند و از خداوند متعال درخواست کردند که از نزد خود برای ایشان رحمتی عنایت فرماید: «فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً»
«اتیان» به معنای آسان آمدن است، [مفردات: ۶۰] و «آتنا» به معنای «بیاور و ببخش» است. این تعبیر بویژه در «مِن لَدُنکَ» نشان میدهد آنان از همه وسایل عادی منصرف و ناامید شده بودند و تنها چشم به رحمت الهی داشتند که از جانب او سرازیر میشود. منظور آنان از رحمتی از جانب خدا، هدایت خاص است: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً » [آلعمران: ۸]
بلافاصله و در ادامه عرض میکنند: «وَ هَیئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» «هییء» به معنای «تهیه و آماده کن» [مفردات: ۸۵۰] است، رشد هم در مقابل غی به معنای هدایت به مطلوب و مقصود است. [التحقیق: ۴/۱۴۰] آنان در دعای دوم خود از خداوند خواستند که در «کار ما» رشد و هدایت به مقصود را فراهم فرما. به قرینه آیه ۱۵ همین سوره روشن میشود که قوم آنها مشرک بودند و براساس آیه ۲۰ اگر بر آنها دست مییافتند یا آنان را میکشتند یا به فرهنگ منحط شرک بازمیگردانند. بنابراین آنان نگران بودند که از هدایت الهی که خداوند به آنان عنایت فرموده بود، خارج شوند. بنابراین از خداوند متعال درخواست کردند که در کار آنان که پرستش خدا و خودداری از شرک بود، رشد و هدایت به مطلوب عنایت فرماید تا رحمت خداوند متعال در حق آنان کامل شود.
درسی از آیه
درسی که باید از این امر گرفت، آن است که مومن در هرحال باید به خداوند پناهنده شود، بویژه در مقابل کسانی که بنا دارند، ایمان را خشک کنند. یعنی در همه امور تنها باید به خدا پناه برد و از او درخواست یاری کرد.
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر تیر ۳, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت تیر ۳, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان تیر ۳, ۱۳۹۳
- سجده شکر تیر ۳, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر تیر ۳, ۱۳۹۳