28
1396
خطبه حضرت زینب (علیهاالسلام)
پس از واقعه عاشورا، هنگام ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه، حضرت زینب (علیهاالسلام) خطبه ای خواندند و در آن مردم کوفه را از گناهی که بخاطر یاری نکردن امام حسین (علیه السلام) مرتکب شدند، آگاه کرد.
حضرت زینب (علیهاالسلام) پس از واقعه کربلا و مصیبتی بزرگ که در آن عزیزان خود را از دست داده بود، با حیایی کامل و سخنوری وارسته و در هیبت یک انسان عصمت مآب ظاهر می شوند و تابلوی واقعی از زبان گویای امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام را به نمایش می گذارند. با یک کلام و دستور آن حضرت همه مردم و حاضران مجبور به سکوت میشوند. حضرت زینب (علیهاالسلام) به مردم اشاره کردند که ساکت شوید و ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد، و سپس خطبه را آغاز نمود.
متن عربی خطبه حضرت زینب (علیهاالسلام) به این شرح است:
ثُمَّ قَالَتْ بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ تَعَالَى وَالصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله):
أما بعد : یَا أَهْلَ الْکُوفَهِ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَالْغَدْرِ وَالْخَذْلِ أَلَا فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَهُ وَلَا هَدَأَتِ الزَّفْرَهُ إِنَّمَا مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ هَلْ فِیکُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَالْعُجْبُ وَالشَّنَفُ وَالْکَذِبُ وَمَلَقُ الْإِمَاءِ وَغَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ کَمَرْعًى عَلَى دِمْنَهٍ أَوْ کَفِضَّهٍ عَلَى مَلْحُودَهٍ أَلَا بِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَفِی الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ أتَبْکُونَ أَخِی؟! أَجَلْ، وَاللَّهِ فَابْکُوا فَإِنَّکُمْ أَحْرَى بِالْبُکَاءِ فَابْکُوا کَثِیراً وَاضْحَکُوا قَلِیلًا فَقَدْ أَبْلَیْتُمْ بِعَارِهَا وَمَنَیْتُمْ بِشَنَارِهَا وَلَنْ تَرْحَضُوهَا أَبَداً وَأَنَّى تَرْحَضُونَ قُتِلَ سَلِیلُ خَاتَمِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنِ الرِّسَالَهِ وَسَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ وَمَلَاذُ حَرْبِکُمْ وَمَعَاذُ حِزْبِکُمْ وَمَقَرُّ سِلْمِکُمْ وَآسِی کَلْمِکُمْ وَمَفْزَعُ نَازِلَتِکُمْ وَالْمَرْجِعُ إِلَیْهِ عِنْدَ مُقَاتَلَتِکُمْ- وَمَدَرَهُ حُجَجِکُمْ وَمَنَارُ مَحَجَّتِکُمْ أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ وَسَاءَ مَا تَزِرُونَ لِیَوْمِ بَعْثِکُمُ فَتَعْساً تَعْساً وَنَکْساً نَکْساً لَقَدْ خَابَ السَّعْیُ وَتَبَّتِ الْأَیْدِی وَخَسِرَتِ الصَّفْقَهُ وَبُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ* وَضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الذِّلَّهُ وَالْمَسْکَنَهُ أَ تَدْرُونَ وَیْلَکُمْ أَیَّ کَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ ص فَرَثْتُمْ وَأَیَّ عَهْدٍ نَکَثْتُمْ وَأَیَّ کَرِیمَهٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَأَیَّ حُرْمَهٍ لَهُ هَتَکْتُمْ وَأَیَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ تُمْطِرَ السَّمَاءُ دَماً وَلَعَذابُ الْآخِرَهِ أَخْزى وَهُمْ لا یُنْصَرُونَ- فَلَا یَسْتَخِفَّنَّکُمُ الْمَهَلُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَا یَحْفِزُهُ الْبِدَارُ «۳» وَلَا یُخْشَى عَلَیْهِ فَوْتُ النَّارِ کَلَّا إِنَّ رَبَّکَ لَنَا وَلَهُمْ لَبِالْمِرْصادِ ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُولُ (علیه السلام):
مَا ذَا تَقُولُونَ إِذْ قَالَ النَّبِیُّ لَکُمْ مَا ذَا صَنَعْتُمْ وَأَنْتُمْ آخِرُ الْأُمَمِ
بِأَهْلِ بَیْتِی وَأَوْلَادِی وَتَکْرِمَتِی مِنْهُمْ أُسَارَى وَمِنْهُمْ ضُرِّجُوا بِدَمٍ
مَا کَانَ ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فِی ذَوِی رَحِمِی
إِنِّی لَأَخْشَى عَلَیْکُمْ أَنْ یَحُلَّ بِکُمْ مِثْلُ الْعَذَابِ الَّذِی أَوْدَى عَلَى إِرَمٍ ثُمَّ وَلَّتْ عَنْهُمْ- قَالَ حِذْیَمٌ فَرَأَیْتُ النَّاسَ حَیَارَى قَدْ رَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ فَالْتَفَتَ إِلَیَّ شَیْخٌ فِی جَانِبِی یَبْکِی وَقَدِ اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِالْبُکَاءِ وَیَدُهُ مَرْفُوعَهٌ إِلَى السَّمَاءِ وَهُوَ یَقُولُ بِأَبِی وَأُمِّی کُهُولُهُمْ خَیْرُ کُهُولٍ وَنِسَاؤُهُمْ خَیْرُ نِسَاءٍ وَشَبَابُهُمْ خَیْرُ شَبَابٍ وَنَسْلُهُمْ نَسْلٌ کَرِیمٌ وَفَضْلُهُمْ فَضْلٌ عَظِیمٌ ثُمَّ أَنْشَدَ:
کُهُولُکُمْ خَیْرُ الْکُهُولِ وَنَسْلُکُمْ إِذَا عُدَّ نَسْلٌ لَا یَبُورُ وَلَا یَخْزَى فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَا عَمَّهِ اسْکُتِی فَفِی الْبَاقِی مِنَ الْمَاضِی اعْتِبَارٌ وَأَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ إِنَّ الْبُکَاءَ وَالْحَنِینَ لَا یَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ الدَّهْرُ فَسَکَتَتْ- ثُمَّ نَزَلَ (علیه السلام) وَضَرَبَ فُسْطَاطَهُ وَأَنْزَلَ نِسَاءَهُ وَدَخَلَ الْفُسْطَاطَ.
ترجمه خطبه حضرت زینب (علیهاالسلام) در دروازه کوفه این چنین است:
ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.
اما بعد: ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستاده اید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شماای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.
آنگاه حضرت زینب(علیهاالسلام) این اشعار را خواند: اگر پیامبر از شما بپرسد، این چه کارى بود که کردید با آنکه شما امت [پیامبرِ] آخر الزمان بودید [و بر دیگر امتها شرافت داشتید]، چه پاسخ خواهید داد؟ شما چه کردید با اهل بیت و فرزندان و عزیزان من؟! جمعى را به اسارت بردید و گروهى را به خون آغشته کردید. این پاداش من نبود ـ با آنکه من خیرخواه شما بودم ـ اینکه در حق خویشاوندانم اینگونه به من جفا کنید. من مى ترسم همان عذابى که قوم «اِرَم» را به نابودى کشاند، بر شما نیز فرود آید.
زینب کبرى(علیهاالسلام) پس از این خطابه جانسوز، روى از آنان برگرداند. در این حال، مردم را دیدم که حیرتزدهاند و از اندوه و پشیمانى، دست به دندان مى گزند. حِذْیَم مى افزاید: به کنارم نگریستم، پیرمردى را دیدم که اشک مىریزد و محاسنش با قطرات اشکش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند کرد و گفت: پدر و مادرم فداى شما باد! پیرانتان بهترین پیران، زنانتان بهترین زنان و جوانانتان بهترین جواناناند. دودمان شما کریم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظیم است. آنگاه این بیت را خواند: پیران شما بهترین پیران و دودمان شما نیز بهترین دودمانند و در میان همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بى اعتبار نخواهند شد.
امام زین العابدین(علیه السلام) رو به عمه اش کرد و فرمود: «عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان براى آنان که ماندهاند مایه عبرت است. خداى را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیدهاى. گریه و زارى، آنان را که رفتهاند به ما باز نمى گرداند» با این سخنِ امام چهارم(علیه السلام)، زینب(علیهاالسلام) آرام گرفت و حرفی نزد.
حضرت زینب (علیهاالسلام) پس از واقعه کربلا از هر فرصتی برا روشنگری و معرفی حق و باطل تلاش کردند و برای خارج کردن مردم از توهم دینداری ، خطبه های استوار و مستحکم ارائه می کند. ایشان علاوه بر کوفه، در شام و در مجلس یزید ملعون هم بر طبل ظلمت، غفلت و تزویر و جهل مرکب آنها می کوبد تا شاید چشم ها کور نشود و گوش ها کر نگردد. اما این جماعت همان اهل «صم و بکم و لا یعقلون» هستند و فقدان بصیرت.
منبع: بحارالانوار، علامه مجلسی
11
1395
نامگذارى زینب از طرف خداوند
هنگامى که زینب علیهاالسلام متولد شد، مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام او را نزد پدرش امیرالمؤ منین علیه السلام آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در این ایام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .
در این هنگام جبرئیل علیه السلام فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبرصلی الله علیه و آله ابلاغ کرده و گفت :
نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .
بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد
http://www.aviny.com/
11
1395
بشارت تولد زینب و گریه على علیه السلام
هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب علیه السلام که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.
در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین علیه السلام متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین علیه السلام به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده
امیرالمؤ منین علیه السلام از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین علیه السلام این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))
على علیه السلام حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.
چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود
http://www.aviny.com/
11
1395
گریه جبرئیل بر مصایب زینب علیهاالسلام
روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب علیهاالسلام، حسین علیه السلام که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). پیامبرصلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین علیه السلام پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)). پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.))
تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن علیه السلام گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.))
پیامبر صلی الله علیه و آله گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب علیهاالسلام نهاد و گریه سختى کرد، زهرا علیهاالسلام از علت آن پرسید. پیامبرصلی الله علیه و آله بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب علیهاالسلام وارد مى شود، براى زهراعلیهاالسلام بیان کرد.
حضرت زهرا علیهاالسلام پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب علیهاالسلام گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین علیه السلام گریه مى کند)
http://www.aviny.com/
10
1395
گریستن بر مصائب حضرت زینب علیهاالسلام
زینب کبرى علیهاالسلام روز پنجم جمادى الاول سال ۵ یا ۶ هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام آمد و به دخّتر خود فاطمه علیهاالسلام فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).
فاطمه علیهاالسلام نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه علیهاالسلام ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).
در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه علیهاالسلام فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).
http://www.aviny.com/
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر بهمن ۱۰, ۱۳۹۵
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت بهمن ۱۰, ۱۳۹۵
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان بهمن ۱۰, ۱۳۹۵
- سجده شکر بهمن ۱۰, ۱۳۹۵
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر بهمن ۱۰, ۱۳۹۵