9
1392
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
“نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها“
سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد هام و نه با تو دشمنی کردهام[۱]،افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی[۲]. و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی[۳]. و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام[۴] و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری[۵]. و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری[۶] پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی[۷] .تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن[۸].
وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی[۹]. این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای[۱۰]. آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟[۱۱]
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟[۱۲] پس کجا می روی؟[۱۳] پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟[۱۴] چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟[۱۵]
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.[۱۶]
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم.[۱۷]
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم.[۱۸]
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.[۱۹]
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.[۲۰]
[۱] ضحی ۱-۲
[۲] یس ۳۰
[۳] انعام ۴
[۴] انبیا ۸۷
[۵] یونس ۲۴
[۶] حج ۷۳
[۷] احزاب ۱۰
[۸] توبه ۱۱۸
[۹] انعام ۶۳-۶۴
[۱۰] اسرا ۸۳
[۱۱] سوره شرح ۲-۳
[۱۲] اعراف ۵۹
[۱۳] تکویر۲۶
[۱۴] مرسلات ۵۰
[۱۵] انفطار ۶
[۱۶] روم ۴۸
[۱۷] انعام ۶۰
[۱۸] قریش ۳
[۱۹] فجر ۲۸-۲۹
[۲۰] مائده ۵۴
نویسنده مهمان: خانم عطیه سادات حسینی
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر بهمن ۹, ۱۳۹۲
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت بهمن ۹, ۱۳۹۲
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان بهمن ۹, ۱۳۹۲
- سجده شکر بهمن ۹, ۱۳۹۲
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر بهمن ۹, ۱۳۹۲