24
1394
نحسی ۱۳ یا عیدی الاهی
احمد بن زیاد بن جعفر همدانی رضی الله عنه میگوید:علی بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از ابوالصلت بعد السلام بن صالح هروی، از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدر بزرگوارشان موسی بن جعفر از پدرشان جعفر بن محمد، از پدرشان محمد بن علی، از پدرشان علی بن الحسین، از پدرشان حسین بن علی علیهم السلام، حضرت فرمودند: سه روز قبل از شهادت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام مردی از اشراف بنی تمیم که به او عمرو میگفتند محضر امام علیه السلام مشرف شد و عرض کرد:
یا امیرالمؤمنین خبر به من دهید که اصحاب رسّ در چه عصری بوده و منازل و خانههایشان در کجا و سلطانشان چه کسی بوده است؟آیا حق عز و جل پیامبری به سوی آنها فرستاده یا نه؟ و بیان فرمایید به واسه چه هلاک شدند چه آن که در کتاب خدای عزو جل ذکرشان به میان نیامده و در هیچ کجا خبری از آنها نیافتهام.
حضرت علی علیه السلام فرمودند: سؤالی کردی که قبلا احدی آن را نکرده و بعد از من کسی شرح و توضیح آن را برایت نخواهد داد و هیچ آیه ای در قرآن شریف نیست مگر آن که من به تفسیرش واقف و آگاه بوده و می دانم در چه مکانی، صحرا یا کوه و در چه زمانی، شب یا روز نازل شده است و در حالی که به سینه مبارک اشاره مینمود فرمود: در این جا علم بسیار زیادی میباشد ولی طالبین آن کم بوده و وقتی مرا از دست دادند انگشت ندامت به دندان میگزند.
ای برادر تمیمی قصه و حکایت اصحاب رسّ چنین است: ایشان گروهی بودند که درخت صنوبر را میپرستیدند به این درخت شاه درخت گفته و یافث بن نوح آن را کنار چشمهای موسوم به روشاب کاشته بود که این چشمه بعد از طوفان برای نوح جوشید.
و اما ایشان را به این جهت اصحاب رسّ نامیدند که پیامبرشان را در زمین پنهان کردند و این قضیه بعد از جناب سلیمان بن داوود علیهما السلام بود.
دوازده روستا و قریه داستند که در کنار نهری به نام رس قرار داشته و از بلاد مشرق زمین محسوب میشدند و این گروه به نام رود موسوم شده بودند و در آن روز روی کره زمین رودی بزرگتر و پرآب تر و شیرین تر و قوی تر از آن وجود نداشت چنانچه روستا و قریه ای زیادتر و آبادتر از این دوازده روستا وجود نداشت نام یکی آبان و دیگری آذر و سومی دی و چهارمی بهمن و پنجمی اسفندیار و ششمی برودین و هفتمی اردیبهشت و هشتمی ارداد و نهمی مرداد و دهمی تیر و یازدهمی مهر و دوازدهمی شهریور بود.
و بزرگترین شهرهای ایشان اسفندیار یعنی همان شهری بود که سلطانشان در آن مستقر شده بود. سلطان ایشان موسوم به ترکوذ بن غابور بن یارش بن سازن بن نمرود بن کنعان بود.( نمرود بن کنعان همان فرعون معاصر با حضرت ابراهیم علیه السلام است.)
چشمه مزبور و درخت صنوبر در همین شهر بوده و در هر یک از آن روستاها و قریه های دیگر دانهای از شکوفه آن درخت کاشتند، دانه ها رویید و به درختی عظیم تبدیل گشت و از چشمهای که در جنب درخت صنوبر بود نهرهایی به طرف هر یک از آن درختان جاری کردند، آب چشمه و نهرهای منشعب از آن را بر خود و چهارپایان جرام کرده و از آن نه خود و نه حیواناتشان نمی آشامیدند حتی اگر کسی از آن استفاده میکرد وی را کشته و میگفتند این آب حیات پروردگار ما است پس احدی نباید از حیات او بکاهد، ایشان و چهارپایانشان از نهر رس که در قریه های آنها جاری بود میآشامیدند ایشان در هر ماه از سال در هر قریه ای عیدی میگرفتند که اهل آن قریه اجتماع میکردند و درختی را که نزدیک ده و قریه ایشان بود آراسته و به انواع حلل و جواهر و حریر مزیّن میکردند سپس گوسفند و گاو بسیار آورده و نزد آن درخت قربانی میکردند و هیمه و هیزم جمع کرده و با آن آتش افروخته و آن قربانیها را در آن میافکندند. و چون دود آن بر هوا بلند میشد و آسمان را میپوشاند درخت را سجده میکردند نه حق عزو جل را و گریسته و تضرع مینمودند و از درخت میخواستند که از آنها راضی شود،
شیطان میآمد و شاخه های آن درخت را می جنباند و از ساق درخت آوازی همچون آواز کودک بلند میشد که : ای بندگان من از شما خشنود شدم، پس نفس خود را پاک و منزه مینموده و چشمهایتان را روشن بدارید. ایشان پس از استماع این صدا سرها را بالا کرده و از فرط خوشحالی و سرور به شرب خمر و نواختن ساز مشغول میشدند و دستبند به دست ها می کردند و آن روز و آن شب را در آنجا به لهو و لعب سر کرده و سپس به منازلشان برمیگشتند.
عجم ماههای خود را که به آبان ماه و آذرماه و دیگر اسامی نامیدهاند به خاطر آن است که این نامها را از اسماء این قریهها و روستاها مشتق کردهاند چه آن که برخی از آنها به بعضی دیگر میگفتند: امروز عید فلان قریه است (مثلا قریه تیر یا قریه مهر …) حتی وقتی عید روستای بزرگشان (روستای اسفندیار) فرا میرسید کوچک و بزرگشان در آنجا اجتماع کرده و سراپرده ای از حریر که بر آن انواع صور و تماثیل منقوش بود در جنب درخت صنوبر و آن چشمه برپا میکردند و دوازده درب بر آن نصب کرده که هر دربی تعلق به یکی از اهالی قرار و دهها داشت سپس در خارج سراپرده مقابل درخت صنوبر سجده کرده، و قربانیهای خود را نزدیک درخت می آوردند و ابلیس در این هنگام میآمد و درخت صنوبر را سخن میجنبابند و از جوف درخت صدایی آشکار و رسا بلند میشد و به آنها وعده هایی میداد و بیش از آنچه شیاطین مستقر در درخت های قریه های دیگر اهالی را آرزومند و امیدوار به بقاء میساختند این درخت جمعیت را امیدوار میساخت پس مردم سرها را از سجده برداشته و چنان مسرور و با نشاط به نظر میرسیدند که هیچ گاه این طور مشاهده نمیشدند پس به شرب خمر و نواختن سازها میپرداختند و مدت دوازده روز و دوازده شب که عدد اعیاد سالانه آنها بود در آنجا به عیش و عشرت میماندند و پس از آن به منازلشان برمیگشتند.
و وقتی زمان کفرشان به خدای عز و جل طولانی شد و مدت عبادتشان غیر باری تعالی را به درازا کشید خداوند متعال پیامبری از بنی اسرائیل که از فرزندان یهودا بن یعقوب بود به سوی ایشان مبعوث داشت، این پیامبر مدت طولانی در بین ایشان بود و همواره آنها را به پرستش خدای یگانه و معرفت پیدا نمودن به ساحت ربوبی او دعوت کرده ولی آنها از او پیروی نکرده و دعوتش را اجابت نکردند و وقتی وی شدت گمراهی آنها و نپذیرفتن رشد و رستگاریشان را دید هنگامی که عید روستای بزرگ فرا رسید به درگاه الهی عرض کرد:
پروردگارا بندگانت از اطاعت من اباء نموده و مرا تکذیب کرده و به تو کفر ورزیده و درختی را که نفع و ضرری برای ایشان نداشته میپرستند، پس درختشان را خشک کن و قدرت و سلطنتت را به ایشان بنما.
روز بعد در برآمدن آفتاب عالمتاب آن قوم دیدند که درختشان خشک گردیده پس مضطرب و پریشان شده و گفتگو میانشان افتاد و به دو فرقه شدند:گروهی گفتند:این مرد که میپندارد فرستاده پروردگار آسمان و زمین است خدایان شما را سحر کرده تا توجه شما را از معبودتان به معبود خودش برگرداند.
و دسته ای دیگر گفتند: این به خاطر آن است که خدایان شما بر شما خشم گرفتهاند زیرا این مرد آنها را دشنام داده و معیوب مینماید و شما را به پرستش غیر آنها دعوت کرده و دین ترتیب حسن و بهاء و مقدار خدایان شما را پنهان نموده و شما مزاحم او نمیشوید پس هر دو گروه بر کشتن او اتفاق کردند و به این منظور لولههای سربی طولانی دهانه گشادی را تهیه کرده و آنها را داخل چشمه کرده و یکی یکی داخل چشمه فرو بردند تا به قعر و قرار آن رسیده و یکی بعد از دیگری را روی هم سوار کردند به طوری که از نه چشمه تا بالای آب لولهها روی هم قرار گرفته و نصب شدند و همچون ظروف سفالی و تنبوشهها که روی هم قرار داشته باشند سپس آب داخل این لولهها را کشیده و پس از آن در ته آن از زمین چاهی عمیق و تنگ حفر کرده و پیامبرشان را داخل آن چاه فرستاده و درب چاه را با سنگی خارا مسدود نمودند و بعدا لولهها را از آب بیرون آورده و گفتند: امیدواریم وقتی خدایان ما ببینند ما کسی را که آنها را معیوب میساخت و ما بندگان را از عبادتشان باز میداشت کشته و در زیر چشمه بزرگ دفنش کردهایم تشفّی بر ایشان حاصل شده و از ما راضی میشوند و دوباره نور و درخشندگی آنها برگشته و همچون سابق موقعیتشان بین ما بندگان ثابت میماند.
یک سال گذشت و روزها ناله پیامبرشان را میشنیدند که میگفت: ای سرور من تو تنگی جا و شدت گرفتاری مرا میبینی پس بر ضعف و ناتوانی من رحم کن و بر بیچارگی من ترحم نما و در قبض روحم تعجیل فرما امید دارم که استجابت دعایم را به تأخیر میاندازی و آنقدر ناله کرد تا به لقاء الله پیوست.
حق تبارک و تعالی به جبرئیل فرمود:ای جبرئیل! آیا بندگانی که حلک من آنها را مغرور ساخته و از مکر من در امان بوده و غیر من را پرستش کرده و پیامبران و رسولان مرا کشتهاند میپندارند در مقابل غضب من میتوانند مقاومت کرده یا گمان دارند که قادرند از تحت سلطه من بگریزند؟ چگونه این امر ممکن باشد و حال آن که من از تمام کسانی که عصیان و نافرمانی مرا کردهاند انتقام خواهم گرفت و به عزت خود سوگند خوردهام ایشان را به وسیله عبرت برای عالمیان قرار دهم.
باری در یکی از ایام که مصادف با عید آنها بوده و به برگزاری مراسم عید مشغول بودند حق تبارک و تعالی بادی سرخ فرستاد که ایشان را در خود گرفت و متحیر و سراسیمه به این سو و آن سو میدویدند و از وحشت بعضی به برخی دیگر پناه میبردند در این هنگام به امر حق تبارک و تعالی زمین زیر پای آنها مبدل به سنگ گوگرد شد که شعلههای آتش از آن زبانه میکشید و از بالا ابری سخت سیاه کم کم ظاهر شد تا جایی که همچون قبّهای از آتش گداخته شعلهور بر سرشان چتر زد پس از پایین و بالا آتش بر ایشان سخت گرفت تا آن که بدنهایشان همچون سرب ذوب گردید پس پناه به او میبریم از غضب و نزول نقمت و عذابش.
علل الشرایع، شیخ صدوق، باب سی و هشتم، ج ۱ ص ۱۵۹
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر فروردین ۲۴, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت فروردین ۲۴, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان فروردین ۲۴, ۱۳۹۴
- سجده شکر فروردین ۲۴, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر فروردین ۲۴, ۱۳۹۴