مرداد
23
1395

تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آل‌عمران

چکیدۀ ۳۵

سورۀ آل‌عمران آیات ۱۱۷ ـ ۱۲۰

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاهِ الدُّنْیا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۱۱۷) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (۱۱۸) ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۱۹) إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ (۱۲۰)

فضیلت‌های فراموش‌شده

شوخی و لبخند

در اوصاف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: «جُلُّ ضِحکِهِ التَّبَسُّم». [بحارالانوار: ۱۶/۱۵۰] «بیشترین خندۀ ایشان تبسم بود.» خوب به این صفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم توجه فرمایید. دنیا اقبال و ادبار دارد، ما اگر باشیم، وقتی دنیا به ما رو آورد، فرحناک می‌شود، و اگر ادبار کند، آه و فغال‌مان دنیا را برمی‌دارد. اما اقبال و ادبار دنیا برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یک‌سان بود.  در همان روایت دارد: «کَانَ صلی الله علیه و آله و سلم مُوَاصِلَ‏  الْأَحْزَانِ دَائِمَ الْفِکْر» [همان: ۱۴۹] «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم قلب‌شان با حزن  متصل بود، و همواره اندیشه می‌کردند، فکر می‌کردند.» این حالت برای انسان وقار می‌آورد، و آن‌وقت همۀ وجود آدمی پاک می‌شود، هم اعضا و جوارح او و هم قلب او. اما  پیامبر ما که قلب‌شان اندوهگین بود و همواره در فکر بودند، وقتی به مردم می‌رسیدند، لبخند داشتند: انس می‌گوید:  «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم تَبَسَّمَ حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُه» [همان: ۲۹۸] «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را می‌دیدم که می‌خندیدند، به‌گونه‌ای که دندان‌های آسیاب ایشان معلوم می‌شد.» این در چه حالتی بود؟ وقتی با مردم سخن می‌‌گفتند: ابی درداء می‌گوید:  «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله  سلم إِذَا حَدَّثَ بِحَدِیثٍ تَبَسَّمَ فِی حَدِیثِه» [همان] در روایتی جناب یُونُسَ الشَّیْبَانِیِّ که می‌گوید: «قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: کَیْفَ مُدَاعَبَهُ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» «شوخی شما با هم چگونه است؟» با هم شوخی و مزاح هم دارید. او پاسخ می‌دهد: «قَلِیلًا» «کم» راوبط ما با هم جدی است و کم‌تر شوخی می‌کنیم. امام علیه السلام می‌فرمایند:  «فَلَا تَفْعَلُوا» «این کار را نکنید، یعنی در معاشرت‌های با هم شوخی کند، خوش‌رو و شوخ‌طبع باشید. امام علیه السلام دو دلیل برای لزوم رفتار همراه با مزاح و شوخی بیان می‌فرمایند. اول: «فَإِنَّ الْمُدَاعَبَهَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ» «شوخی نشانۀ اخلاق نیکوست.» دوم: «وَ إِنَّکَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَى أَخِیکَ» «تو با شوخی به برادرت شادی را وارد می‌کنی.» خب آدم‌ها در زندگی مشکلات متعددی دارد که بنا هم نیست، برای هم بازگو کنند، وقتی مومنان با هم شوخی و مزاح می‌کنند، شادی را در میان هم رواج می‌‌دهند. بعد امام علیه السلام می‌فرمایند که این سنت همیشگی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم  بوده است که با مردم شوخی می‌کردند و هدف‌شان هم شادی‌کردن آنان بوده است. «وَ لَقَدْ کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم یُدَاعِبُ الرَّجُلَ یُرِیدُ بِهِ أَنْ یَسُرَّه» [همان]

البته شوخی هم حد دارد، هم نباید، زیاد از حد باشد، هم نباید از اخلاق و شرع خارج شود. ‏

آیۀ ۱۱۷

 مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاهِ الدُّنْیا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

مفردات

صِر

اصل معنای آن ظهور شدت است و این معنای حقیقی آن است که به اختلاف مصادیق و موارد آن متخلف می‌شود. الصِّرَّۀُ به معنای شدت در هواست، یا سردی شدید، یا گرمی شد، یا هوای سخت و مانند آن [التحقیق: ۶/۲۲۶] بنابراین  «ریحُ‏ صِرُّ» تندباد بسیار سرد یا بسیار گرم است که همراه با سرو صدای بسیار است که زراعت‌ها و امثال آن را نابود می‌کند.

ترجمه

مَثَل آن‌چه در این زندگى دنیا خرج مى‏کند، چون تندبادی است که در آن سرما یا گرمایی شدید باشد، که به کشتزار کسانی برسد که به خود ستم کرده‌اند، و کِشت آنان را ازبین ببرد. خدا به آنان ستم نکرده بلکه خودشان به خود ستم می‌کنند.

تفسیر

قرآن کریم حال کافران در زندگی دنیا و مخارج سنگینی را که برای اهداف دنیوی خود می‌کنند، در این آیه بیان می‌فرماید. و ارتباط آن با آیۀ پیشین روشن است که بیان حال کافران است تصور می‌کنند که ثروت و امکانات دنیوی‌شان موجب می‌شود که آنان از خدا بی‌نیاز شوند. آیۀ شریفه این تصور باطل را با مثلی تبین و باطل می‌کند که انفاق آنان چون بادی تند و پر سر و صداست که یا شدیداً سرد است یا بشدت گرم و سوزان و موجب می‌شود که هرچه کشته‌اند، نابود شود. بنابراین نه تنها بهره‌ای از انفاق خود نمی‌برند، بلکه هرچه کشته‌اند، نیز می‌سوزاند و نابود می‌کند. دلیل این امر آن است که آنان به خودشان ستم کرده‌اند، بنابراین خودشان به خودشان ضرر می‌رسانند.

مَثَلُ ما یُنْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاهِ الدُّنْیا

بیان حال مخارجی‌ای که دشمنان دین و خدا و سران کافر اهل کتاب به اهدف دنیوی خودشان می‌کنند. بنابراین انفاق آنان برای اهداف اخروی و خدا نیست. قید «فی هذه الحیاۀ الدنیا» نشان می‌دهد که این کار آنان به اهداف دنیویی است، آنان می‌خواهند که زندگی دنیویی‌شان خوب و راحت باشد. به این دلیل پول خرج می‌کنند و این خرج را هم برای نابودی دین حق به کار می‌برند و هم برای تثبیت باطل خودشان. اما کار آنان بی‌فایده است، زیرا کاری است که دنیا را موردنظر خود دارد، به این دلیل حتی اگر ظاهر آن هم کار خیر و در جهت اهداف اجتماعی و خوب باشد، هیچ نتیجه‌ای در برندارد: «وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» [فرقان: ۲۳] «و به هرگونه کارى که کرده‏اند مى‏پردازیم و آن را [چون‏] گَردى پراکنده مى‏سازیم.» یعنی همۀ کارهای آنان ـ از جمله انفاق آنان ـ چون گردی پراکنده و نابود می‌شود و چیزی دست‌شان را نمی‌گیرد و برای آنان هیچ سودی نخواهد داشت.

کَمَثَلِ رِیحٍ فِیها صِرٌّ أَصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ

موضوع را در قابل مثالی بیان می‌فرماید. مثل انفاق آنان همانند تندباد خشنی است که از شدت سرما یا شدت گرما هرچه کشته‌اند، نابود می‌کند. قرآن تأکید می‌فرماید که حقیقت همۀ کِشتۀ آنان «ستم به خود» است، لذا می‌فرماید: «حرثَ قومٍ ظَلموا انفُسَهم» نظیر آن آیۀ ۱۸ سورۀ مبارکۀ ابراهیم است: «مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى‏ شَیْ‏ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ»  «مَثَل کسانى که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهای‌شان به خاکسترى مى‏ماند که بادى تند در روزى طوفانى بر آن بوزد: از آن‌چه به دست آورده‏اند هیچ [بهره‏اى‏] نمى‏توانند بُرد. این است همان گمراهىِ دور و دراز.» که عمل آنان به خاکسترى که باد آن را پراکنده کند، تشبیه شده است .

فَأَهْلَکَتْهُ

قرآن کارهای دنیایی ما را به کِشت تشبیه کرده است، که اگر کافرانه و به اهداف دنیویی باشد؛ نابود می‌شود و ازبین می‌رود. و این نابودی و هلاکت کِشتۀ آنان به دلیل ستمی است که آنان به خود روا داشته‌اند.  یعنی باد که یکی از وسایل رشد زراعت است، چون شدید شود؛ نابودی همراه خود دارد و کارهای آنان و انفاق و خرج آنان هم چون باد شدید عذاب‌آور است. زیرا همۀ برنامه‌ها و کارهای آنان با نیات فاسد و مقاصد دنیویی همراه است.

وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

اما خدا بر آنان ستمی نکرده است و این نابودی به خدا متنسب نیست، بلکه به دلیل کردار ناشایست خودشان است.

هشدار به ما

هرچه ما بخواهیم کارهای خیر انجام بدهیم، اما نیت‌مان خدا نباشد، بلکه خودمان و جلوه‌کردن خودمان باشد، یعنی اغراض فاسد باشد، نتیجۀ آن جز هلاکت کار و نابودی هرچه کشته‌ایم، نخواهد بود. و نه تنها سودی برای ما نخواهد داشت، موجب ضرر هم می‌شود.  قید «فى هذه الحیوه الدّنیا» نشان می‌دهد که انفاق‌هایی ما انسان‌ها که انجام می‌دهیم، دو گونه است: برخی برای خداست و برخی برای زندگی دنیاست. اگر  نگاه مادی به کار خود داشته باشند، نتیجۀ الهی و روحانی نخواهد داشت، بلکه چون تندبادی خشن و بشدت سرد یا گرم و سوزان است که همۀ محصول فعالیت و تلاش و زحمت و عمل آن‌ها را نابود می‌کند. و این ستم به خود است، زیرا کار پرزحمتی را انجام می‌دهد که هیچ سودی ندارد و کاملاً بی‌اثر است، بلکه اثر عکس دارد. زیرا چنین انسانی؛ با زحمت و تلاش؛ خود را خدا دور کرده است و خود را با دستان خود نابود کرده است. و از آن مهم‌تر جامعۀ خود و جامعۀ بشری را رو به نابودی کشانده است. بنابراین  ستم آنان به خودشان همیشگی است. زیرا مالی که باید مایۀ سعادت آنان شود، موجب بدبختی آنان شده است.

آیۀ ۱۱۸

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

مفردات

بطانۀ

اصل «بطانۀ» «البَطن» است و «بطن در هرچیزی گفته می‌شود که خلاف آشکار است، مانند بطن زمین که درون آن است که مقابل روی زمین یا ظاهر ان است. و «بِطَانَۀ» مقابل «ظَهَاَرۀ» است که آن آستر لباس است، در مقابل رویۀ آن. [کتاب العین: ۷/۴۴۰] اما «بِطَانَۀ» استعاره است از کسی که از باطن و راز کار آگاه است. [مفردات:۱۳۱] و در حقیقت آن کسی است که یار و محرم و دوست گرفته شده است و راز و باطن به او گفته شده است. به تعبیر دیگر او یار صمیمی است که رازدار انسان است. [التحقیق: ۱/۲۹۳] جمع آن «بَطَائِن» است.

خَبالاً

اصل آن «الخَبل» است که آن دیوانگی یا شبیه آن است که در قلب پیدا می‌شود. [کتاب العین: ۴/۲۷۲] اما خَبال به معنای خواری و زبونی است. [مقاییس اللغۀ: ۲/۲۴۳] هم‌چنین فساد و تباهی است که به انسان یا حیوان می‌رسد و عوارضی نامطلوب در او ایجاد می‌کند. [مفردات: ۲۷۶]

عنتم

«عَنَت» دلالت بر سختی و مشابه آن و معنای ضد سلامتی و راحتی دارد. [مقاییس اللغۀ: ۵/۱۵۰] بنابراین بیان ورود سختی بر انسان است. [کتاب العین: ۲/۷۲]

البغضاء

بُغض معنای مخالف حُب دارد. [مقاییس اللغۀ: ۴/۳۶۹] یعنی چنان‌چه حُب دلالت بر تمایل و کشش نفس به چیزی است، بُغض از ناخوشنودی و تنفر نفس از چیزی حکایت می‌کند و دلالت بر بی‌میلی دارد. [مفردات: ۱۳۶] اما بَعضاء به معنای شدت بُغض دارد. [کتاب العین: ۴/۲۶۹]

افواه

کنایه است از گفتاری است که از حقیقت  و تعقل و باور خالی است. و این اصطلاحی قرآنی است، وگرنۀ معنای عام آن دهان‌هاست. [مفردات: ۶۵۰؛ تسنیم: ۱۵/۴۲۸]  اما بنظر می‌رسد که ذکر افواه در این آیه به معنای همان معنای عام است، یعنی این دشمنی چنان شدید است که از ظاهر زبان و دهان آنان پیداست.

ترجمه

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، دوست رازدار جز خودتان مگیرید، که در تباهی و خواری شما، کوتاهی نکنند، آنان دوست دارند که شما را رنج و سختی رسد. بیقین دشمنی آنان از دهان‌هایشان پیداست، و آن‌چه در دل‌های آنان است،  بمراتب بیشتر است. ما نشانه‌ها را برای شما بیان می‌کنیم، اگر تعقل کنید.

تفسیر

آیۀ شریفه و دو آیۀ بعدی به منزلۀ نتیجه فصل پنجم سورۀ مبارکۀ آل‌عمران است که در ادامۀ تحذیر  مومنان است که از دوستی‌های عمیق با دشمنان خود خودداری کنند.  و در حقیقت نوعی نتیجه‌گیری از آیات این فصل از سورۀ مبارکۀ آل‌عمران است. به این دلیل مومنان را خطاب قرار داده است که بجز از درون جامعۀ اسلامی و کسانی که مومن هستند، دیگران را یار صمیمی خود نگیرید و آن‌ها را رازدار خود نکنید. زیرا آنان از این‌که شما را به تباهی و خواری بکشند، از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد و همۀ همت‌شان آن است که شما را به سختی و زحمت بیاندازند و از اهداف اسلامی و مسیر تحقق نقشۀ الهی در روی زمین یعنی دین خدا باز دارند، از گفتار آنان شدت کینه و دشمنی آنان با شما روشن است و آن‌چه در قلب‌‌ها و درون آنان جریان دارد که برای شما آشکار نمی‌کنند، به مراتب بیشتر است. در انتهای خداوند متعال خرد مومنان را مخاطب قرار می‌دهد که اگر اندیشه کنند، و خرد خود را بکار بیاندازید، خداوند نشانه‌های آنان را به روشنی برای شما بیان فرموده است.

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا

خطاب به جامعۀ مومنین است. جامعۀ اسلامی که نظام اسلامی مقوم آن است. پس بیشتر دولتمردان مخاطب آیه هستند.

 لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ

نزدیکان آدمی به رازهای او آگاهی دارند، رازهایی که برای بیگانگان پنهان است. آیۀ مومنان ـ نظام و دولت و جامعۀ اسلامی ـ را نهی می‌کند که دیگران را که با شما بیگانه هستند، یار صمیمی و  خویش خود نگیرید تا رازهای خود را به آنان بازگو کنید. و این یک دستور مهم سیاسی ـ امنیتی برای سالم‌ماندن جامعۀ اسلامی از خطرات دشمنی آنان است.

لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً

قرآن در ادامه دو دلیل این نهی شدید را بیان می‌کند. نخست این‌که آنان از این‌که شما و دین و نظام و جامعۀ شما را به فساد و تباهی بکشند و شما و نظام و جامعۀ شما را خوار و زبون کنند، از هیچ کوششی خودداری نمی‌کنند؛ بلکه همۀ توان خود را در این جهت به کار می‌گیرند.

وَدُّوا ما عَنِتُّمْ

دوم دوست دارند که به شما سختی و مشقت برسد و همواره زندگی پر زحمت و سختی داشته باشید. یعنی کوشش و توجۀ آنان آن است که شما را از راه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی دچار سختی و فساد و خواری کنند.

قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ

آن‌گاه بیان می‌فرماید که اگر در گفتار آنان توجه کنید، شدت دشمنی آنان با شما از گفتارشان پیداست.  یعنی دشمنی آنان چنان زیاد است، که آنان هرچه می‌کنند، آن را پنهان کنند، از گفتار آنان پیدا می‌شود.

وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ

و آن‌چه در دل‌های خود پنهان کرده‌اند و به گفتار آنان نیامده است، به مراتب بیشتر از آن‌چیزی است که در زبان‌ها آشکار شده است. بنابراین عمق دشمنی آنان بر شما ناپیداست، زیرا آن را مخفی می‌دارند و تنها با تحلیل عقلی به دست می‌آید به این دلیل در انتها عقل و خرد مومنان را حَکَم قرار داد.

قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ

خداوند عقل و خرد را حَکَم می‌کند که در مواجهه با بیگانگان عاقلانه رفتار کنید و ما نشانه‌های دشمنی و خباثت آنان را بر شما آشکار کردیم و فقط عقل و اندیشه می‌خواهد که بتواند آن را با مصادیق بیرونی بسنجد. و اگر شما تعقل کنید، با بیگانگان دوستی نمی‌کنید و خود و جامعۀ خود را از آنان برحذر می‌دارید.

هشدار به ما

آیۀ شریفه هشداری مهم به نظام اسلامی و مردم در جامعۀ اسلامی است که مراقب اسرار شخصی و اجتماعی و سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی خود باشند، زیرا دشمنان آنان همواره در فکر توطئه هستند و برای این کار سازمان‌های جاسوسی تدارک دیده‌اند تا درون شما نفوذ کنند و به اسرار شما پی ببرند و از آن‌ها به نفع خود استفاده نمایند و شما و جامعۀ شما را به فساد و تباهی و خواری و ضعف و در نتیجه آشفتگی بکشانند. و این برنامۀ قطعی آنان است، اگرچه کوشش کنند که در ظاهر نشان ندهند، اما این شدت دشمنی از ظاهر آنان هم پیداست. حالا ببینید که با این هشدارهای قرآنی چگونه است که برخی از مسئولان ما، به آمریکا و سازمان‌های بین المللی اطمینان می‌کنند. و این‌گونه چه بلاهایی سر کشور می‌آورند.

آیۀ ۱۱۹

ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

مفردات

ها

حرف تنبیه است، [تهذیب اللعۀ: ۶/۲۵۳] آگاه باشید، ما در فارسی می‌گوییم، «هان» خاقانی می‌سرایند: «هان ای دل عبرت بین از دیده عِبر کن هان/ ایوان مدائن را آیینۀ عبرت دان» [در برخی نسخ هم نظر کن] آمده است.  بنابراین پس از ان کلمه یا جمله‌ی می‌آید که گویند قصد دارد که مخاطب به آن تنبیه و توجه پیدا کند. [التحقیق: ۱۱/۲۳۲]

ترجمه

هان! شما همان‌هایی هستید که آنان را دوست دارید و آنان شما را دوست ندارند. و شما به همۀ کتاب ایمان دارد. و چون شما را ببینند، گویند: ایمان آوردیم، و چون خلوت کنند، سرانگشت‌های خود را از شدت خشم بر شما می‌گزند. بگو به خشم خود بمیرید، که خداوند آگاه است، به آن‌چه در درون سینه‌هاست.

تفسیر

آیۀ شریفه ادامۀ آیۀ پیشین و بیان برخی دیگر از دشمنی‌های شدید آنان نسبت به مسلمانان است و در آن نشان می‌‌دهد که مسلمانان هرگز نباید به آنان اعتماد کنند، زیرا سینه‌های آنان انباشه از کینه نسبت به اسلام و مسلمانان است. بنابراین آیۀ هشدار می‌دهد که مسلمانان نباید با ساده‌لوحی با بیگانگان برخورد کنند، و آنان را دوست بدارند، زیرا آنان نه تنها شما را دوست ندارند، بلکه منافقانه با شما برخورد می‌کنند، در حالی که شما به قرآن یعنی کتاب الهی ایمان دارید، آنان در ملاقات با شما؛ بیان می‌کنند که ما هم ایمان داریم، و شما از ما در امنیت هستید، اما در نهان و خلوت خود، از شدت خشم، انگشت‌های خود را به دندان می‌گزند. بنابراین شما که مسلمان هستید و قرآن در نزد شما است، نباید ساده‌لوحی کنید و کینۀ درونی آنان را نبینید و به هشدارهای کتاب خدا را بی‌توجه باشید. آن‌گاه خطاب را رو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌کند، که به دشمنان دین بگو که از خشم‌تان بمیرید. یعنی با شدت با آنان برخورد کن،  زیرا درون آنان آلوده است و خداوند به این دورن آلوده آگاه است.

ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ

هان ای مسلمانان، شما آنان را دوست دارید، در حالی که آنان شما را دوست ندارند. یعنی از یک طرف دوستی است و از طرف دیگر دشمنی. این هشدار و تحذیر به مسلمانان و نظام و جامعۀ اسلامی است که مراقب باشند و ساده‌لوحی نکنند. و این بیان شدت نگرانی است که قرآن از خامی دولت‌مردان و مردم مسلمان ابراز می‌کند.

وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ

این در حالی است که شما به همۀ قران ایمان دارید و قرآن تکلیف و وظیفۀ شما در مواجهه با کفار و بیگاناگان و دشمنان اسلام مشخص کرده و موارد تولی و تبری را برای شما معین فرموده است.

وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ

رفتار منافقانۀ آنان در مواجهه با شما کاملاً مشهود است، آنان در حضور و ملاقات با شما، ابراز ایمان می‌کنند تا نظر شما را جلب کنند و شما به آنان اعتماد کنید، اما در نهان خود، از شدت خشم، انگشتان خود را می‌گزند. و این نشاندهندۀ شدت غضب و خشم آنان نسبت به شما مسلمانان است و دیگر جایی برای دوستی با آنان نیست.

قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ

به این دلیل روی کلام را از عموم مسلمانان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برمی‌گرداند که به آنان بگو که از شدت خشم خود بمیرید. و این برخورد صریح و محکم با دشمنان است و همان است که در آیۀ ۲۹ سورۀ مبارکۀ فتح فرمود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم» منظور آیه فقط نفرین نیست، برخلاف نظر علامه استاد بزگوار [المیزان: ۳/…؛ تسنیم: ۱۵/۴۵۰] بلکه بیشتر برخورد محکم و شدید است، منظور این نیست که در مقابل آنان بی‌ادب باشید، بلکه محکم و استوار باشید و مقتدرانه برخورد بکنید. توجه کنید که آیه خطاب است، پیامبر ما به آنان بگو که با شدت خشم خود بمیرید، یعنی ما گول ظاهر شما را نمی‌خوریم و باطن خشم‌ناک شما را شناخته‌ایم و ما هم با شدت با شما برخورد می‌کنیم. و این تنها وظیفۀ پیامبر خدا نیست، بلکه تکلیف همۀ مومنان است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِین» [توبه: ۱۲۳] اى کسانى که ایمان آورده‏اید، با کافرانى که مجاور شما هستند کارزار کنید، و آنان باید در شما خشونت بیابند، و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.» اما در این آیه وقتی به مسلمانان هشدار دارد و از ساده‌دلی آنان ابراز نگرانی فرمود، پیامبر  را فرمان شدت و محکمی داد تا مسلمانان هم به ایشان اقتدا کنند. بنابراین هم رهبر جامعۀ اسلامی و هم نظام و دولت اسلامی و هم احاد جامعۀ اسلامی باید نسبت به دشمنان مقتدر و محکم و استوار باشند و نه تنها فریب ظاهر دیپلماتیک آنان را نخورند، بلکه با شدت با آنان برخورد کنند.

این همان روش خاصی است که حضرت امام با امریگا در پیش گرفتند و حضرت آقا هم همین روشن را دارند.

إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

آنان کینه‌های خود را در دل‌های خود پنهان کرده‌اند، اما خداوند به دل‌های آنان آگاه است و از نیات و مقاصد و افکار درونی آنان که پنهان می‌دارند، آگاه است. و در قرآن نیز برای شما مسلمانان در ضمن همین آیات و آیات دیگر روشن فرموده است، بنابراین ساده‌دلی در مقابل دشمنان دین ممنوع است و این شدت هشدار و نگرانی شدید است.

خداوند متعال پرده از دورن آنان و مقاصد و افکار پلید آنان برداشته است، تا مسلمانا فریب ظاهر خیرخواه و دوستانۀ آنان را نخورند، و به شدت نفاق و دوررویی آنان را پی ببرند.

آیۀ ۱۲۰

إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ      

مفردات

کید

اصل این واژه به معنای چاره‌جویی است، و بر چاره‌جویی بر چیزی به شدت دلالت دارد. [مقاییس اللغۀ: ۵/۱۴۹] و در آن حیله‌گری هم نهفته است که هم در معنای ممدوح به کار می‌رود و هم مذموم، اگرچه استعمال در معنای مذموم بیشتر است. [مفردات: ۷۲۸] برخی هم گفته‌اند که کید دلالت دارد بر تدبیر و فکر تا این‌که پشت سر آن عملی باشد که به دیگری زیان برسد. پس  در آن این سه قید «تدبیر»، «عمل» و «این‌که زیان به دیگری است» قرار دارد. [التحقیق: ۱۰/۱۴۳]

ترجمه

اگر کم‌ترین خوبی به شما رسد، آنان را ناراحت می‌‌کند، و اگر به شما گزندی رسد، بدان شادمان می‌شوند؛ و اگر صبر کنید، و تقوا پیشه نمایید، نیرنگ آنان هیچ زبانی شما را نمی‌رساند، که بیقین خدا به آن‌چه می‌کنند، احاطه دارد.

تفسیر

آیۀ پایانی فصل پنجم است که در آن بخشی دیگر از دشمنی‌های شدید بیگانگان کافرپیشه را تبین می‌فرماید. و درون پلید آنان را برای مسلمانان آشکار می‌کند تا مسلمانان هم به درون سینه‌های آنان و نیت‌ها و مقاصد و افکار پنهانی آنان آگاه شوند. و بیان می‌فرماید که اگر به شما نیکی و خوبی‌ای و پیروزی برسد، ناراحت می‌شوند. و اگر به شما سختی و ناگواری و بدحالی برسد، خوشحال می‌شوند. آن‌گاه مسلمان را فرمانی جامع می‌دهد که اگر استقامت داشته باشید، و تقوا پیشه کنید و مراقب باشید که دستورات دین و اطاعت و حرکت جمعی تحت رهبری امام مسلمین را مراعات کنید، آنان هیچ زیانی به شما نمی‌توانند برسانندو از کید آنان در امان خواهید بود. زیرا خداوند بر کارهای آنان احاطه دارد.

إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ

یکی دیگر از ویژگی‌های خبیثانۀ دشمنان اسلام که حکایت از شدت کینه و خشم آنان نسبت به مسلمانان دارد، اگر به شما مسلمانان خوبی برسد، ناراحت می‌شوند. دیدید که در جریان انرژی هسته‌ای چگونه کینه و کید خود را نشان دادند؟

وَ إِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِها

بخشی دیگر از شدت دشمنی آنان با شما مسلمانان آن است که اگر به شما ناگواریی برسد، خوشحال می‌شوند. باز دیدیم که تلاشی کردند که ما را محاصرۀ اقتصادی بدهند تا در شدت معیشت باشیم و از این کار خود و مشکلات جامعۀ ما خوشحال بودند.

تفاوت مس و اصابت

دربارۀ خیر به «مس» تعبیر کرد که حتی اگر خیر و خوبی شما را مس کند، و تماس کمی با شما داشته باشد، که مثل این‌که تنها به شما برخورد کرده است، موجب ناراحتی آنان می‌شود. اما اگر ناگواری به شما برسد، و به شما اصابت کند، موجب شادکامی آنان می‌شود.  یعنی آنان در عین حالی که از کم‌ترین خیر و خوبی که به شما برسد؛ ناراحت می‌شوند و تلاش می‌کنند از آن جلوگیری کنند، اما همۀ توان آنان این است که ناگواری و بدی به‌طور کامل به شما اصابت کند.

وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً

اما دو عامل است که شما را از کید دشمنان دین محفوظ می‌دارد: صبر و تقوا. اگر دربرابر دشمنی‌های بی‌پایان آنان استفامت کنید. صبر در این‌جا به معنای استقامت است، یعنی برنامۀ الهی که در جامعه باید پیاده شود، تنها با ثبات قدم و پایداری و استفامت در تحقق آن برنامه و نقشه بستگی دارد. این عامل نخست است.

اما عامل دوم تقواست. اگر تقوا داشته باشید و مراقب باشید که  در حرکت جمعی و اطاعت جمعی شما تحت رهبری امام المسلمین خللی وارد نشود و به خودتان تردیدی ندهید، کید آنان یعنی همۀ تدبیرهای آنان برای ضربه‌زدن به شما و همۀ تلاش‌های آنان برای این‌که به شما زیان برسانند، هیچ زیانی به شما نمی‌رسانند. و توانانی چنین کاری را نخواهند داشت.

إِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ

دلیل آن این است که خداوند بر هر آن‌چه آنان انجام می‌دهند، احاطه دارد و کید آنان را خنثی می‌کند و به خودشان برمی‌گرداند.

تحلیل قرآنی

تحلیل قرآن آن است که جامعۀ اسلامی برای این‌که از زیان حیله‌گریی‌های دشمنان خود در امان باشد و از نقشه‌های خطرناک آنان در امان باشد، باید در راه تحقق اهداف اسلامی پایداری و استقامت داشته باشد و مراقب باشد که هیچ‌گاه از مسیر حق و برنامۀ الهی تخطی نکند. این‌گونه است که با احاطۀ قیومی خدای سبحان هماهنگ می‌شود، و از همۀ نقشه‌ها و حیله‌ها و توطئه‌های آنان در امان می‌ماند. و این تفاوت علوم اجتماعی و سیاسی است که مبتنی بر قرآن است یا علوم اجتماعی و سیاسی سکولار که تنها بر امور و حوادث مادی متکی است. اما علوم اجتماعی و سیاسی مبتنی بر قرآن احاطۀ خداوند بر مخلوقات و انسان‌ها و کردار و نیات آنان است، و احاطۀ جامع خداوند را در تحلیل‌های خود به حساب می‌آورد. بنابراین در علوم اجتماعی تجویزی مومنان را دستور می‌دهد که با پایداری و تقوا؛ تا خود را با احاطۀ قیومی خداوند هماهنگ کنند. در این صورت است که همواره راه برای شما باز است: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» [طلاق: ۲]  زیرا خداوند بر  کافران و کردار آنان و مومنان و کردار آنان احاطه و استیلاء دارد و از سوی دیگر مولا و یاور مومنان است، بنابراین اجازه نمی‌دهد که آنان بتوانند نقشه‌های خائنانۀ خود را در مقابل مومنان و نظام و دولت و جامعۀ اسلامی پیاده کند.

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031