30
1396
تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آلعمران
چکیده ۵۸
آیات ۱۸۳ ـ ۱۸۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۱۸۳) فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ (۱۸۴)
آیۀ ۱۸۳
الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
مفردات
بقربان
اصل «قربان» «قرب» به معنای نزدیکی است که معنایی مخالف «بُعد» و «دوری» دارد. و قربان آن چیزی است که انسان را به خدای تعالی نزدیک میکند، اعم از عبادات و غیر آن. [مقاییس اللغۀ: ۵/۸۰ ـ ۸۱؛ مفردات: ۶۶۴] در معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز هر عملی که انسان را به خداوند نزدیک کند، قربان است: «وَ ارْزُقْنِی حُبَّکَ وَ حُبَّ کُلِّ مَنْ أَحَبَّکَ وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یُقَرِّبُنِی إِلَى حُبِّکَ» [مصباح المتهجید: ۱/۷۲] و در روایت معروفی که هم از لسان مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و هم امیرالمومنین علیه السلام و هم امام رضا سلام الله علیه وارد شده است: «الصَّلَاهُ قُرْبَانُ کُلِ تَقِی» [الکافی: ۳/۲۶۵؛ تحف العقول: ۱۱۰؛ دعائم الاسلام: ۱/۱۳۳] پس قربانی آنچیزی است که انسان را به خدا نزدیک میکند و موجب قرب انسان به خدا میشود. و شرطش آن است که خدا آن را بپذیرد: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر» [مائده: ۲۷]
ترجمه
همانان که گفتند: خدا با ما پیمان بسته که به هیچ پیامبرى ایمان نیاوریم تا براى ما قرباناى بیاورد که آتش آسمانى آن را بسوزاند. بگو پیش از من پیامبرانى بودند که دلایل آشکار و آنچه گفتید، براى شما آوردند. اگر راست مىگویید، پس چرا آنان را کشتید؟»
تفسیر
آیۀ شریفه ادامۀ منطقی آیات پیشین است. در آیۀ ۱۸۱ خداوند متعال پرده از سخن ناحق یهودیان برداشت و در این آیه با «الذین» ادامۀ بهانهگیریها و کارهای ناروای آنان را تشریح میفرماید. یهودیان برای اینکه از رسالت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرباز بزنند، بهانه آورند که به ما عهد شده است که به پیامبری ایمان بیاوریم که قربانی بیاورد که آتشی غیبی ـ به صورت معجزهآسا ـ آن را بسوزاند. خداوند متعال به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور میدهد که با آنان احتجاج بفرما که پیش از من پیامبرانی معجزاتی از جمله همین معجزه آمدند، پس اگر در عهد خود صادق هستید، چرا آنان را به قتل رسانید؟
الَّذِینَ قالُوا
«الذین» به «قَوْلَ الَّذِینَ قالُوا» آیۀ ۱۸۱ برمیگردد. بنابراین معنای آیه این است که خدا این شبهه و سخنان یهود را شنید. لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ ـ الذین قالوا
إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاَّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ
شبهۀ آنان این است که خداوند از ما پیمان گرفته است که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم، مگر اینکه معجزهای خاص داشته باشد و آن اینکه قربانی بکند و این قربانی با آتشی غیبی و به صورت معجزهآسا سوزانده شود. منظور از «تأکله» «نابودکردن» است. یعنی آتش آن را نابود کند. [تسنیم: ۱۶/۴۸۷]
پس سخن آنان این است که خداوند به ما دستور داده است و ما هم پیمان بستیم. اما این سخن دو وجه دارد: اول اینکه از ظاهر آیه برمیآید که خداوند از یهود پیمان گرفته بود که آنان به پیامبرانی که چنین معجزهای دارند، ایمان بیاورد و از ادامۀ آیه برمیآید که این ادعای آنان فی الجمله درست است، اگرچه آنان به پیمان خود عمل نکرده بودند.
دوم اینکه به آنان گفته نشده بود که فقط چنین معجزهای را بپذیرید و تنها به پیامبری ایمان بیاورید که چنین معجزهای دارد. این حصر افتراء به خدای سبحان است. زیرا تعبیر «أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النَّار» به این معناست خداوند به ما دستور داده و ما هم با او پیمان بستهایم: «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنا» که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم، مگر آنکه معجزۀ وی آن باشد که قربانیای بیاورد، تا آتش آن را بسوزاند و نابود کند.
بنابراین آیۀ نشان میدهد که آنان بهانهای آورده بودند و سخنان خداوند متعال را تحریف کرده بودند، که ملاک نبوت و ایمان به رسالت فقط این معجزه است.
قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
برای همین در ادامۀ آیه هم افتراء فوق پاسخ داده میشود و هم پیمانشکنی مذکور به آنان یادآوری شده است. زبان قرآن زبان احتجاج است، بنابراین با «قل» شروع میشود که پیامبر ما به آنان بگو اولاً پیامبرانی پیش از من با معجزاتی آمدند. ثانیاً با معجزهای که شما گفتید که آمدند. یعنی چنین عهدی بسته شده بود و چنین معجزهای بوده است، اما تنها با شما پیمان بسته نشده بود که به پیامبرانی که چنین معجزهای دارند، ایمان بیاورید، بلکه هم این معجزه بود و هم بینات و معجزات آشکار دیگر. پس اگر شما در گفتار خود صادق هستید، چرا پیامبران پیشین را به قتل رساندید؟ باز توجه شود که کار ناروا و ناحق پیشنیان یهود به همگی آنان و یهودیان مخاطب قرآن نسبت داده شده است که دلیلش در ذیل آیات گذشته بیان شد، که آن به دلیل «تشابهت قلوبهم» و همدلی آنان در ادوار و ازمنۀ مختلف است.
إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
خلاصه اینکه «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِین» نشان میدهد که آنان در عهد و پیمان خود با خدای سبحان صادق نبودند و عهد خود را نقص کردند و مخالفت آنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امر تازهای نیست و سابقه دارد. یکی از ویژگی مومنان صداقت در پیمان و عهد خود با خدای سبحان است: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» [احزاب: ۲۳] اما خصوصیت یهود آن است که در عهد خود با خدا صادق نیست. زیرا آنان ادعایشان این است که «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنا» خدا با ما پیمان بسته و ما هم به این پیمان متعهد هستیم. آنان از پیمانی سخن میگویند، که خودشان به آن پایبند نبودند. دلیل آن این است که پیامبرانی که با معجزات آشکار و این معجزه آمده بودند، به قتل رساندند.
بحث روایی و معرفت جمعی
سه روایت در تفسیر آیه
سه روایت در تفسیر آیه است که بحث ما تحت عنوان «معرفت جمعی» را توضیح میدهد.
روایت نخست
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ «قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» وَ قَدْ عَلِمَ أَنْ قَدْ قَالُوا وَ اللَّهِ مَا قَتَلْنَا وَ لَا شَهِدْنَا وَ إِنَّمَا قِیلَ لَهُمُ ابْرَءُوا مِنْ قَتَلَتِهِمْ فَأَبَوْا.» [وسائل الشیعۀ: ۱۶/۱۴۱]
یهودیان عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نه پیامبرانی را کشتند و نه شاهد قتل آنان بودند، اما به آنان گفته شد که از این کار پشینیان خود بیزاری بجویید، آنان سرباز زدند. بنابراین این روایت بیان میکند که آنان از کار ناروا و ناحق پیشینیان خود اعلام برائت و بیزار نکردند و به این طریق آنان را پشتیبانی کردند و همراه آنان شدند و قتل مذکور گردن آنان را هم گرفت.
روایت دوم
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَرْقَطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی تَنْزِلُ الْکُوفَهَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ: تَرَوْنَ قَتَلَهَ الْحُسَیْنِ علیه السلام بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ. قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا بَقِیَ مِنْهُمْ أَحَدٌ. قَالَ: فَأَنْتَ إِذاً لَا تَرَى الْقَاتِلَ إِلَّا مَنْ قَتَلَ أَوْ مَنْ وَلِیَ الْقَتْلَ. أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَى قَوْلِ اللَّهِ «قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» فَأَیَّ رَسُولٍ قَتَلَ الَّذِینَ کَانَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِیسَى رَسُولٌ وَ إِنَّمَا رَضُوا قَتْلَ أُولَئِکَ فَسُمُّوا قَاتِلِینَ. [همان: ۱۴۱ ـ ۱۴۲]
این روایت بیان میفرماید که آنان به این کار رضایت داشتند و به دلیل همین رضایت به عنوان قاتلان پیامبران پیشین در قرآن نامیده شدهاند. به این دلیل است که همۀ کسانی که به شهادت امام حسین علیه السلام راضی هستند، آنان هم قاتل امام حسین علیه السلام هستند. در زیارت وارث هم میخوانیم: «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً قَتَلَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً ظَلَمَتْکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِه» [مصباح المتهجد: ۲/۷۲۱] یعنی در شهادت امام حسین علیه السلام هم کسانی که مباشرتاً و مستقیماً در شهادت آن حضرت شرکت داشتند، نقش داشتند. و هم کسانی که به آن حضرت ستم کردند، از گذشتگان ـ چون اصحاب سقیفه و غیر آنها ـ و مردم همان زمان که امام را یاری نکردند و به این نحو به حضرت ستم کردند و چه کسانی که در آینده میآیند و به شهادت امام حسین علیه السلام رضایت دارند. به این دلیل است که روایت میفرمایند، امام زمان سلام الله علیه فرزندان کسانی را که امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانند، به کردۀ پدرانشان میکشد. زیرا آنان به کردۀ پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار میکنند.
عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ علیه السلام قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِفِعَالِ آبَائِهِمْ. فَقَالَ علیه السلام: هُوَ کَذَلِکَ. فَقُلْتُ: وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى» [انعام: ۱۶۴] مَا مَعْنَاهُ؟ قَالَ: صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِآبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا. وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ علیه السلام إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ. [عیون اخبار الرضا علیه السلام: ۱/۲۷۳]
این همان اصل کلی است که از آن بحث معرفت جمعی استخراج میشود که اگر کسی به کردۀ دیگران راضی باشد، از آن قوم است.
روایت سوم
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ «قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ هَؤُلَاءِ لَمْ یَقْتُلُوا وَ لَکِنْ کَانَ هَوَاهُمْ مَعَ الَّذِینَ قَتَلُوا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ قَاتِلِینَ لِمُتَابَعَهِ هَوَاهُمْ وَ رِضَاهُمْ بِذَلِکَ الْفِعْل. [همان: ۲۶۸]
روایت سوم هم اشاره دارد که آنان به دلیل اینکه از هواهای نفسانی خود متابعت میکردند و به آن رضای بودند، در عمل ناحق و ناروای پشینیان خود شریک هستند. بنابراین رضایت و خشنودی به کاری بمنزلۀ آن است که ما آن کار را انجام دادهایم، همچنین برائت و بیزاری از کاری به معنای آن است که ما با آن گروه نسبت نداریم.
دو روایت از امیرالمومنین علیه السلام
در این جهت دو روایت از امیرالمومنین علیه السلام است که بحث را روشنتر میکند:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَهَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا. فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِینَ» فَمَا کَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَهِ خُوَارَ السِّکَّهِ الْمُحْمَاهِ فِی الْأَرْضِ الْخَوَّارَهِ . [نهج البلاغۀ: ۳۱۹]
مردم! خشنودى و خشم مردم را گرد هم جمع میکند. [و همگی در کیفر و پاداش آن شریک هستند و پیامد آن دامنگیر همگان است.] چنانکه مادهشتر ثمود را یک تن پى کرد، و خدا همه آنان را عذاب فرمود. زیرا همگان به آن خشنود بودند. [کسی از آن قوم به این عمل اعتراض نکرد و برائت نجست، بلکه در دل به آن راضی بود.] و خداى سبحان فرمود: «همگی مادهشتر را پى کردند و سرانجام پشیمان شدند» و دیرى نپایید که زمینشان بانگى کرد و فرو رفت، مانند صدای فرورفتن آهن داغ در زمین نرم.»
تعبیر اینکه مردم ـ فارغ از زمان و مکان ـ جمع و اجتماعشان به واسطۀ رضایت و خشم است، تعبیر بسیار دقیقی است. یک نفر ناقۀ صالح را پی کرد، اما همۀ قوم تبهکار ثمود مجازات شدند، زیرا به کار وی راضی بودند. بنابراین همگی در کار با او شریک هستند.
پس هراتفاقی که در زمان ما میافتد و ما نسبت به آن اتفاق عکس العمل مثبت یا منفی میگیریم، ما هم در آن حاضر هستیم. اگر فسادی در گوشۀ این کشور واقع میشود و ما نسبت به آن ساکت هستیم، ما در گناه آن شریکیم.
«وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَى مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِکَ. فَقَالَ لَهُ علیه السلام: أَ هَوَى أَخِیکَ مَعَنَا؟ فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ یَقْوَى بِهِمُ الْإِیمَان.» [همان: ۵۵]
پس از جنگ جمل یکی از اصحاب به حضرت عرض میکند، دوست داشتم برادرم فلانی هم اینجا بود تا شاهد باشد که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز فرمود. امام گفتند: او برادرت دوستدار ما بود و دل او با ما بود؟ عرض کرد: بله. فرمود: پس او با ما بوده و یقیناً همۀ کسانی که هنوز در پشت پدران و ارحام مادران هستند، با ما هستند، مردمی که گردش زمانههای آینده میآید و ایمان به آنان نیرومند شود.»
این تعبیر شریف هم گویا است که همۀ کسانی که در واقعهای نبودهاند، چه در آن معاصر باشند و چه پس از آن بیایند و از حیث زمانی متأخر باشند، اگر به آن کار خشنود باشند و دلشان با آن باشد، آنان همراه و همگام با آن جماعتی هستند که مباشرتاً و مستقیماً در کار درگیر بودند. برای مثال بسیاری از ماها غدیری هستیم، اگرچه آن را درک نکردیم، اما چون به کار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خشنود هستیم و به آن دلبسته؛ ما هم از اصحاب غدیر هستیم. و چه بسا افرادی که از اصحاب سقیفه هستند.
حتی میتوانیم بگوییم کسانی که از حیث زمانی متقدم هستند، نیز در کار آیندگان شریک هستند، به شرط رضایت و خشنودی به آن. ما که در زمانی هستیم که ظهور حضرت ولی الله الاعظم سلام الله علیه را درک نکردیم، اگر آرزوی چنین روزی را داشته باشیم، بفضل الهی اسممان در میان یاران حضرت حجت روحی فداه ثبت میشود. و این همان معرفت جمعی است.
آیۀ ۱۸۴
فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ
مفردات
الزبر
«الزُّبُر» جمع «زبور» به معنای کتاب است. [تهذیب ۱۳/۱۳۵] اصل آن «الزُبرَۀ» به معنای قطعهای از آهن [الصحاح: ۲/۶۶۶] یا دقیقتر تکهای بزرگ از آهن است، که جمع آن «زُبَرٌ» است. آیه میفرماید: «آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ» [الکهف: ۹۶] اما «زُبور» کتابی است که با غلط و شدت نوشته شده است. [مفردات: ۳۷۷] گفتهاند که اصل در آن تثبیت خطوط با استحکام است. و منظور از خط اعم از نوشتن با کتابت است یا امر طبیعی خارجی است، مثل آهن یا اندیشه است. [التحقیق: ۴/۳۰۵]
المنیر
«نیّر» در دلالت بر وضوح چیزی و آشکارکردن آن دارد. [مقاییس اللغۀ: ۵/۳۷۴] «منیر» اسم فاعل از «انارۀ» باب افعال است، و متعدی است بنابراین به معنای آن تابان و روشنیبخش است. [تسنیم: ۱۶/۵۰۴]
ترجمه
پس اگر تو را تکذیب کردند، بیقین پیامبران پیش از تو که دلایل روشن و نوشته های متین و کتاب روشنیبخش آورده بودند، تکذیب شدند.
تفسیر
آیۀ پیشین حکایت از تکذیب و عناد یهودیان در مخالفت با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و رسالت الهی ایشان داشت و همین موجب ناراحتی و غم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. آیۀ شریفه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ـ و به تبع ایشان همۀ مومنان ـ را تسلی میدهد که از تکذیب یهودان معاند غمگین مباش که پیش از تو پیامبران پیشین را هم که دلایلی روشن و نوشتهها و کتاب آشکار و روشنیبخشی آورده بوند، تکذیب کردند.
فَإِنْ کَذَّبُوکَ
پیامبر ما اگر تو را تکذیب کردند، در رنج و اندوهگین مباش. معاندان و بهانهجویان جز تکذیب حق و حقیقت راهی نمیشناسند و یهودیان قهرمان بهانهجویی و عناد هستند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم که «رحمۀ للعالمین» هستند: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعالَمِین» [انبیاء: ۱۰۷] از اینکه آنان خودشان را از رحمت خدا دور میکنند و با تکذیب و جنگ روانیای که راه انداختهاند، باعث دورشدن مردم از نورانیت اسلام میگردد، در اندوه بودند.
فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ
قرآن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را تسلی میدهد که این سیرۀ مستمر آنان است که پیش از تو با پیامبران گذشته داشتند. تاریخ گواه است که همواره حق و حقجویان مواجه با تکذیب معاندان و مترفان بوده است. و این تسلی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. به تعبیر دیگر سیرۀ پیامبران الهی آن بوده است که در مواجهه با جنگ روانی دشمنان دین خدا که حق و حقیقت را تکذیب میکردند، استقامت ورزند و دست از تبلیغ و ارائۀ دین خدا نکشند. بنابراین آیه هم تسلی است و هم دعوت به استقامت در انجام وظیفۀ الهی.
جاؤُ بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْکِتابِ الْمُنِیرِ
پیامبران خدا صلی الله علیه و آله و سلم همراه خود دلایل روشن و معجزات و زبر یعنی کتابهایی که مشتمل بر حکمت و مواعظ است است و کتاب منیر یعنی صحف آسمانی که دربرگیرندۀ شریعت و دستورات الهی است، داشتند و با وجود این هم دلایل روشن و قطعی مورد تکذیب واقع میشدند. و این نشاندهندۀ عناد قطعی و درون پلید دشمنان پیامبران الهی و حقیقت به ویژه یهود در طول تاریخ است.
استقامت مومنانه
بارها گفتهایم که همۀ انسانها و همۀ مومنان و جامعۀ اسلامی مخاطب آیات الهی هستند. این آیه هم ـ در عین حالی که مخاطب خاص آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند ـ اما مخاطب عام آن همۀ مومنان هستند که در جهت تحقق اهداف الهی استقامت ورزند و بیتابی نکنند. زیرا تحقق حق و اهداف اسلامی با مقاومت دشمنان دین خدا و دنیاطلبی مومنانی مجازی مواجهه است. منظور از مومنان مجازی کسانی هستند که که اگرچه ایمان آوردهاند، اما ایمان در جان آنان مستحکم نشده است و با اندک سختی میبرند. اما مومنان حقیقی باید همواره در سختیها کم نیاورند و استقاومت ورزند و همین باعث تسلی خاطر آنان و آرامش درونشان است. «وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» [انفال: ۴۶] استقامت و سستی نورزیدن در جهت تحقق اهداف الهی اصلی کلی و جامع در جهاد مومنان برای تحقق دین خدا روی زمین است. و تنها در این صورت است که خداوند همراه مومنان است و آنان را یاری و پیروز میکند.
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی
مطالب مرتبط
فرستادن دیدگاه
گاهشمار تاریخ خورشیدی
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« فروردین | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر خرداد ۳۰, ۱۳۹۶
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت خرداد ۳۰, ۱۳۹۶
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان خرداد ۳۰, ۱۳۹۶
- سجده شکر خرداد ۳۰, ۱۳۹۶
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر خرداد ۳۰, ۱۳۹۶