مرداد
19
1392

توسل به پیامبر صلوات الله علیه و ائمه اطهار یا شرک و کفر!!

از جمله خرده گیریها و ایرادهایی که بواسطه آن علمای سلفی و وهابی دیگر مذاهب اسلامی، به خصوص شیعیان را متهم به شرک و الحاد می کنند، مساله توسل به انبیاء الهی، اولیاء الله ، و صلحای امت اسلام، می باشد. این گروه حتی توسل به وجود مقدس رسول خدا را، که بزرگترین پرچمدار و داعیه دار توحید است، را یکی از مصادیق شرک و کفر برشمرده و خود و دیگر مسلمانان را از این امر برحذر می دارند. ما در این گفتار به طرح و بررسی برخی از این شبهات پرداخته و ریشه موضع گیری های تند علمای وهابی را بررسی می نماییم. مى دانیم سایر فرقه هاى اسلامى نیز به بزرگان دین متوسل مى شوند و زیارتگاه هاى آنها در شهرهاى مختلف گواه این مدعاست و لابد همه آنها کافر و مشرکند و خونشان و اموالشان حلال است و از اینجاست که سرچشمه ترورها، کشتارها و خونریزى هاى بى حساب آنها روشن مى شود.

مساله توسل، سنت و سیره متشرعه صحابه و پیشوایان مذاهب اسلامی

توسل در میان فرق و اصناف مسلمانان، مفهومی رایج در طول قرون و اعصار بوده است، شواهد تاریخی بسیاری این مدعا را به اثبات می رساند که این سنت نیکو و پسندیده از طرف تمام فرق اسلامی مورد استقبال واقع شده و به عنوان یک اصل رفتاری در تمسک به قرب و رضای پروردگار مورد توجه و نیز بهره برداری قرار گرفته است چنانکه در بیش از ۷۰ کتاب از کتب اهل سنت این مدعا به اثبات رسیده، که بسیاری از رهبران و حتی روسای مذاهب اهل سنت بر انجام صحیح این سنت اصرار داشته و آن را در زمره شعائر الهی دانسته اند. به همین جهت همواره توسل به مقربان درگاه الهی در سیره علماء و مسلمانان رواج کامل داشته و دارد. که به برخی از این نمونه های تاریخی اشاره می کنیم:

۱- بر اساس روایت بخاری ،محدث معروف اهل سنت مساله توسل سنتی رایج در میان امت اسلامی بوده که حتی بسیاری از بزرگان صحابه و خلفای راشدین به این اصل پایبند بوده و سنت توسل را حتی در تمسک به غیروجود نورانی رسول خدا (ص) جاری و ساری می دانند . وی در کتاب صحیح چنین روایت می کند که هرگاه قریش دچار قحطی می شدند عمر بن خطاب متوسل به عباس بن عبد المطلب می شد و می گفت : خدایا ما به پیامبرمان متوسل می شدیم باران می بارانیدی اکنون به عموی پیامبر مان متوسل می شویم پس بر ما باران نازل کن انس گوید پس باران می بارید(۱) .

۲- نمونه تاریخی دیگر از این دست، روایتی است که بخاری از توسل خلیفه اول به رسول خدا ارائه می دهد.چنانکه پس از انتشار خبر فوت پیامبر اکرم (ص) در شهر مدینه و آگاهى ابوبکر از رحلت آن حضرت، وی از محل سکونتش سنح خودش را به منزل پیامبر رسانده وارد مسجد شد و با هیچ کس سخن نگفت. نزد دخترش عایشه رفت و بدن پیامبر را مشاهده کرد که در بردى پیچیده اند، کنار بدن رسول الله (ص) نشست پارچه را از صورت پیامبر (ص) کنار زد و خودش را روى بدن انداخت و بوسید و گریه کرد و خطاب به آن حضرت گفت: «بِأَبِی أَنْتَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ، لاَ یَجْمَعُ اللَّهُ عَلَیْکَ مَوْتَتَیْنِ، أَمَّا الْمَوْتَه الَّتِی کُتِبَتْ عَلَیْکَ فَقَدْ مُتَّهَا»(۲)؛ «اى پیامبر حق، خداوند دو مرتبه مردن را از تو برداشته و فقط مرگى را براى تو مقدر فرموده بود که سپرى شد». زینى دحلان، مفتى شهر مکّه در ادامه نقل این حدیث مى گوید: «قال أبو بکر: طبت حیّا و میّتا، وانقطع بموتک ما لم ینقطع للأنبیاء قبلک، فعظمت عن الصفه، و جللت عن البکاء، ولو أنّ موتک کان اختیارا لجدنا لموتک بالنفوس، اذکرنا یا محمّد! عند ربّک، ولنکن على بالک»(۳)؛ «ابوبکر گفت: اى رسول خدا، زندگى و مرگت پاک و طاهر و با برکت بود. با مرگ تو وحى الهى براى همیشه قطع شد. مقام و شأن تو برتر از توصیف است و اجازه گریه نمى دهد و اگر مرگ تو در اختیار ما بود، با جان های خود از مرگت جلوگیرى مى کردیم. اى پیامبر خدا، در پیشگاه پروردگارت ما را یاد کن و فراموش نفرما».

۳- در مسند احمد بن حنبل، آمده است: مردی به جهت حاجتی که داشت برای ملاقات عثمان (خلیفه سوم) رفت و آمد زیادی داشت در حالیکه عثمان هرگز به وی اعتنا نمی کرد. به عثمان ابن حنیف که یکی از صحابه رسول خدا بود شکایت برد و او وی را چنین راهنمایی نمود: وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و به پیامبر (ص) متوسل شو و این دعا را بخوان «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک نبینا محمد (ص) نبی الرحمه، یا محمد انی اتوجه بک الی ربی لتقضی حاجتی» تا به حاجتت برسی.(۴)

۴- حاکم نیشابورى و احمد بن حنبل و برخى دیگر از علماى اهل سنت نقل کرده اند که «مروان بن حکم» روزى از کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه وآله مى گذشت که مشاهده کرد مردى صورت بر قبر رسول خدا صلى الله علیه وآله گذاشته است و با آن حضرت نجوا مى کند; دست برد و گردنش را گرفت و گفت: «أتدرى ما تصنع; آیا مى دانى چه مى کنى؟» آن مرد پاسخ داد: «آرى مى دانم چه مى کنم». مروان نگاه کرد، دید آن مرد «ابوایوب انصارى» (صحابى معروف رسول خدا) است. ابوایوب در ادامه گفت: «جئت رسول الله صلى الله علیه وآله و لم آت الحجر»؛ «من به محضر رسول خدا صلى الله علیه وآله آمدم، نه کنار سنگ» سپس افزود: «سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله یقول لا تبکواعلى الدّین إذا ولیه أهله و لکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله»؛ «از رسول خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مى فرمود: هر گاه امور دین به دست افراد شایسته و اهلش افتاد، براى دین گریه نکنید ولى هر گاه به دست نا اهل (اشاره به مروان و مانند اوست) افتاد، گریه کنید!»(۵).

۵- از جمله شواهد تاریخی دیگر که دلالت بر سنت توسل دارد، گفت ‌وگویی است که میان مالک (متوفای ۱۷۹ هجری) پیشوای مذهب مالکی‌ با منصور دوانیقی حاکم عباسی اتفاق افتاد که در حدود ۵۰ کتاب از کتاب‌های أهل سنت نقل شده است. منصور دوانیقی در کنار قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با صدای بلند دعا می‌خواند و آقای مالک آمد و گفت:

«یا أمیر الم?منین! لا ترفع صوتک! فإن الله أدب قوما فقال: «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی … » و إن حرمته میتا کحرمته حیا، فاستکان لها أبو جعفر و قال: یا أبا عبد الله أستقبل القبله و أدعوا أم أستقبل رسول الله صلى الله علیه و سلم؟ فقال: و لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و وسیله أبیک آدم علیه السلام إلى الله تعالى یوم القیامه؟ بل استقبله و استشفع به فیشفعک الله تعالى، قال الله تعالى: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جا?ُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ … »»؛ «ای أمیرالم?منین! صدایت را بلند نکن. خداوند قومی را ادب کرد و فرمود: «صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید»، … احترام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از این‌که از دنیا رفت، مانند احترام در زمان حیاتش است. منصور دوانیقی این حرف‌ها را شنید و قبول کرد و به مالک گفت: ای أبا عبدالله! آیا رو به قبله و پشت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشم و دعا کنم یا رو به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پشت به قبله باشم و دعا کنم؟ مالک گفت: چرا می‌خواهی از قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که وسیله تو و وسیله آدم علیه السلام به طرف خداوند است رو برگردانی؟ رو به قبر پیامبر صلی الله علیه و سلم باش و او را شفیع میان خودت و خداوند قرار بده و خداوند هم شفاعت او را قبول می‌کند. خداوند می‌فرماید: «اگر این مخالفان هنگامى که به خود ستم مى‌کردند و فرمان‌هاى خدا را زیر پا مى‌گذاردند به نزد تو مى‌آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‌کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى‌کرد، خدا را توبه ‌پذیر و مهربان مى‌یافتند».(۶)

۶- ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه در جواز توسل می نویسد: امام شافعی متوفای ۲۰۴ توسل را قبول داشته و آن را جایز می داند و در سیره عملی خودش هم این کار را انجام می داد و شعری را از امام شافعی در جواز توسل نقل می کند که سروده است:

آل النبی ذریعتی

و هم الیه وسیلتی

*****

ارجو بهم اعطی غداً

بیدی الیمین صحیفتی

یعنی خاندان پیامبر (ص) وسیله من به سوی خدا هستند و به وسیله آنها امید دارم که نامه عملم به دست راستم داده شود.(۷)

۷- جمعى از محدثان و عالمان معروف اهل سنت مانند بیهقى، ابن ابى شیبه، ابن حجر و ابن کثیر و جمعى دیگر نقل کرده اند که در زمان خلافت عمر بن خطاب مردم دچار قحطى شدند، مردى کنار قبر پیامبر صلى الله علیه وآله آمد و خطاب به آن حضرت گفت: «یا رسول الله! هلک الناس، استسق لاُمّتک»؛ «اى رسول خدا! مردم از قحطى و خشکسالى در حال نابودى اند، براى امتت طلب باران نما» رسول خدا صلى الله علیه وآله به خوابش آمد و گفت: «ائت عمر فاقرأه منّى السّلام وأخبره أنّهم مسقون، وقل له: علیک الکیس»؛ «به سراغ عمر برو و سلام مرا به او برسان و به او خبر ده که به زودى باران خواهد آمد. به او بگو: کیسه سخاوت و بخشش را بگشا». آن مرد نزد عمر آمد و ماجرا را براى او بازگو کرد عمر گریست و گفت: «یا ربّ، ما الو إلاّ ما عجزت عنه»؛ «پروردگارا! من کوشش خود را کردم، ولى ناتوان بودم».(۸)ابن حجر مى نویسد: سند این روایت که ابن ابى شیبه نقل کرده صحیح است سپس مى افزاید: «نام کسى که این خواب را دیده، بلال بن حارث یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه وآله است»(۹). ابن کثیر نیز پس از نقل این ماجرا مى نویسد: «و هذا إسناد صحیح سند این روایت صحیح است»(۱۰).

۸- توسل بلال موذن رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در کتاب اسد الغابه ابن أثیر جلد اول ،‌ ص ۲۷ مفصل آمده است : «إن بلالا رأى النبی صلى الله علیه وسلم فی منامه وهو یقول ما هذه الجفوه یا بلال … فما ر?ی یوم أکثر باکیا وباکیه من ذلک الیوم بلال»(۱۱)؛ «موذن پیامبر، رسول خدا را در خواب دید که به او مى فرماید: اى بلال ، این چه جفایى است ؟ آیا وقت آن نشده که به زیارت من آیى؟ بلال بیدار شد و اندوهگین و ترسان گشت . بر مرکب خود سوارشده به زیارت قبر پیامبر در مدینه آمد و شروع کرد به گریستن و صورت بر قبر پیامبر مالیدن. چون حسن و حسین علیهم‌السلام آمدند، آن دو را درآغوش کشید و بوسید».

۹- ابن منکدر از تابعین ، متوفاى ۱۳۰ همراه اصحابش مى نشست و گاهى که تشنگى سراغش مى‌آمد، درهمان لحظه برخاسته صورت برقبر پیامبر مى‌نهاد و درمقابل اعتراض همراهانش ، مى‌گفت : از قبر پیامبر شفا مى‌گیرم . وى گاهى به صحن مسجد مى‌آمد و در جاى خاصى بر زمین مى‌خوابید، علت را که مى‌پرسیدند، مى‌گفت : خودم دیدم که پیامبر در همین جا خوابیده بود(۱۲).

نتیجه…

با توجه به مطالبی که تمامی مصادر آن به کتب معتبر اهل سنت استناد دارد ،چنین به دست می آید که اگر بر اساس توهم وهابیت، مساله توسل را به عنوان شرک و بدعت در دین بنامیم و متوسلین به پیامبر،اولیاء و صالحین را چه قبل از وفات و چه بعد از وفات مشرک بدانیم ابتدا باید مهر شرک و بدعت گذاری را بر پیشانی پیشوایان مذاهب اسلامی خلفای راشدین و حتی صحابه رسول خدا بزنیم چه آنکه توسل به عنوان سیره عمومی خلفا صحابه و صالحین بوده و آنان از این سنت حسنه با مباهات و نیکی یاد کرده و مکرر آنرا به جا می آوردند. در نتیجه این وهابیت است که با ایجاد زاویه و انحراف در دین بدعت جدیدی را در دین نهاده است و به تخطئه و سرکوب سنت های الهی به بهانه توحید پرداخته است؛ این در حالیست که اندیشمندان وهابی مهر تایید بر رفتار خلفای راشدین و صحابه زده و آنان را مصون از اشتباه و خطا می دانند. حال باید اندیشید چگونه این تناقض را در محکمه وجدان خویش پاسخ گفته و به قضاوت می نشینند.

پی نوشتها:

۱. صحیح بخاری ج۲ص۲۷ باب نماز استقسا.

۲. صحیح بخاری ج۲،ص۷۰،کتاب الجنائز.

۳. الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه ص۳۴.

۴. مسند احمد ج ۴ ص ۱۳۸.

۵. مستدرک حاکم نیشابوری، ج ۴، ص ۵۱۵; مسند احمد، ج ۵، ص ۴۲۲; مجمع الزوائد هیثمى، ج۵، ص ۲۴۵، تاریخ مدینه دمشق، ج ۵۷، ص ۲۴۹.

۶. الشفاء بتعریف حقوق المصطفى، جلد ۲، صفحه ۴۱ ـ دفع الشبه عن الرسول (ص) للحصنی الدمشقی، ص ۱۴۰ ـ وفاء الوفاء للسمهودی، ج ۴، ص ۱۳۷۱ ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحی الشامی، ج ۱۱، ص ۴۳۹.

۷. صواعق المحرقه، ابن حجر الهیثمی، ص ۱۷۸.

۸. دلائل النبوه، بیهقى، ج ۷، ص ۴۷، باب ما جاء فى ر?یه النبى(صلى الله علیه وآله) فى المنام; مصنف ابن ابى شیبه، ج ۷، ص ۴۸۲ـ۴۸۳ ; ح ۳۵; الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۱۴۹; کنزالعمال، ج۸، ص ۴۳۱، ح ۲۳۵۳۵; تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۴، ص ۳۴۵; تاریخ الاسلام ذهبى، ج ۳، ص ۲۷۳.

۹. فتح البارى،ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص ۴۱۲; باب س?ال الناس الامام الاستسقاء اذا قحطوا.

۱۰. البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۰۵; حوادث سال هیجدهم

۱۱. تاریخ طبرى، ج ۱ ص ۱۶۱ و ۱۶۹ – معجم البلدان، ج ۳ ص ۲۰۸ – تاریخ ابن کثیر،ج ۱ ص ۱۷۴ و ۱۹۷مستدرک حاکم، ج ۴ ص ۵۱۵ – وفاء الوفاء، ج ۲ ص۱۴۰أسد الغابه ، ابن الأثیر ، ج ۱ ، ص ۲۰۸ .

۱۲. وفاء الوفاء، ج ۲ ص ۴۴۴ المغنى، ج ۱ ص ۴۹۵، درباره چاه‌هاى مدینه – الوفاء الوفاء، ج ۲ ص ۱۱۹ تا ۱۴۹.

      مطالب مرتبط

درباره نویسنده: علي معتمدكيا

فرستادن دیدگاه

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031